مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

باغ همسایه


در یازدهم سپتامبر سال 1973 ژنرال آگوستینو پینوشه طی یک کودتا، دولت قانونی وقت شیلی به ریاست سالوادور آلنده را سرنگون کرد. در جریان این رخداد دهها هزار تن دستگیر و هزاران تن کشته، ناپدید یا تبعید شدند. باغ همسایه اثر خوسه دونوسو داستان یکی از تبعیدی های پرشمار آن ماجراست.

نام شخصیت اصلی داستان خولیوست. او که در جریان کودتا شش روز را در بازداشت بسر برده، در تلاش است تا تجربه ی آن شش روز را دست مایه ی خلق شاهکاری ادبی در ردیف آثارغول های ادبیات آمریکای لاتین کند و به این ترتیب تبدیل به بارگاس یوسای شیلی شود. خولیو پیش از این دو رمان و یک مجموعه داستان منتشر کرده که با نقدهایی از این قبیل مواجه شده است: « دنیای او دنیایی کوچک و شخصی است، بی بهره از بلند پروازی سایر رمان های آمریکای لاتین در هوای جهانی شدن. ما امیدواریم این نویسنده ی خوش آتیه، که البته دیگر چندان هم جوان نیست، به آن کمالی که ما امروز فقط نشانه هایی از آن را در رمان هایش دیده ایم دست یابد.»48

خولیو در زمان داستان که حدود هشت سال پس از وقوع کودتاست، به اتفاق همسرش گلوریا غرق در قرص های آرام بخش و الکل در اسپانیا بسر می برند. آنها پسر جوان عصیانگری به اسم پاتریک دارند که در زمان داستان خانه را ترک کرده است. خولیو علاوه بر نویسندگی، به صورت غیر موظف در دانشگاه، شاهکار جورج الیوت میدل مارچ را تدریس می کند. او پیش از زمان داستان یک بار رمانش را به ناشری معروف(ماریا مونکلوس) ارائه کرده که مورد پذیرش وی قرار نگرفته است. مونکلوس که نویسنده های آمریکای لاتینی بدون تأ یید و حمایت او نمی توانند به موفقیت و شهرت برسند، به خولیو پیشنهاد کرده تا رمانش را باز نویسی کند.

در اوایل داستان خولیو و گلوریا عازم خانه ی دوست نقاش معرف و موفق خولیو، پانچو در مادرید می شوند تا در غیاب او چند ماهی را در منزلش ساکن شوند. خولیو می خواهد از این فرصت استفاده کند و داستانش را باز نویسی کند. پنجره ی اتاقی که او به عنوان اتاق کار از آن استفاده می کند به  باغ وسیع و زیبای ویلای مجلل همسایه (که نام داستان برگرفته از آن است) دید دارد. خولیو در خلال کار، از پنجره به تماشای بانوی جوان زیبای همسایه می نشیند و دست به خیالبافی می زند.

خولیو(و بخوانید دونوسو) فردی آشنا به نقاشی است. او چیزهای از جمله باغ همسایه و همسرش گلوریا را  با استفاده از اسامی تابلوهایی معروف توصیف می کند. گلوریا در نظر خولیو شخصیت موضوع تابلوی معروف زن حرم سرا (یا به تعبیر مترجم، حور حرم) اثر نقاش نئو کلاسیک برجسته ی فرانسوی ژان دومینیک انگر است.

خولیو همزمان با باز نویسی داستان، درگیر مسئله ی فوت مادرش در شیلی و تصمیم برادر بزرگش برای فروش خانه ی پدری آنها می شود. خانه ی پدری او همانند خانه ی همسایه منزلی ویلایی و دارای باغ است. این خانه که خولیو می تواند از سهم خود از فروش آن وضعیت مالی وخیمش را سر و سامان بدهد، تنها عامل ارتباط دهنده ی او به زادگاهش است و از همین روست که نمی تواند به از دست دادن آن رضایت بدهد.

راوی داستان به جز فصل پایانی که در آن تغییری غیر منتظره و سرگیجه آور اتفاق می افتد خولیوست. زمینه ساز این تغییر، دعوتنامه ای است که پاتریک از مراکش برای والدین خود می فرستد. دعوت برای باز دید از نمایشگاه عکسی است که او در آن کشور برگزار خواهد کرد. خولیو با فروش یکی از تابلوهای دوستش پول سفر به مراکش را جور می کند. مقصود اصلی او از این سفر نه دیدار از نمایشگاه، بلکه انجام کاری اساسی است که می تواند زندگی او را  به مسیری به کلی متفاوت بیاندازد.

                                             فروردین 1395

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: باغ همسایه، خوسه دونوسو، ترجمه ی عبدالله کوثری، نشر آگاه، چاپ اول: پائیز 1394.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد