مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

درک یک پایان


درک یک پایان رمانی تأمل برانگیز و فلسفی است از نویسنده ی انگلیسی جولیان بارنز که جایزه ی بوکر سال 2011 را از آن خود کرده است.

داستان دو راوی دارد؛ شخصیت اصلی آن، تونی وبستر، و یک راوی جمعی که آشکارا تحت تأثیر مادام بواری انتخاب شده است. زمان شروع داستان دهه ی شصت میلادی و زمان روایت چهل سال پس از آن، در حول و حوش پایان قرن بیستم است. تونی داستان را با خاطراتی پراکنده از گذشته هایی دور و پرسسش هایی در باره ی زمان و حافظه شروع می کند و سپس جایش را به راوی جمعی که خود یکی از آنهاست می دهد:« ما سه نفر بودیم، و آنوقت او چهارمی مان شد.انتظار نداشتیم کسی به حلقه ی تنگ گروه ما افزوده شود: دسته بندی ها و یارگیری ها مدت ها پیش انجام پذیرفته بود، و مدتی بود که فکر گریز از مدرسه به زندگی، کم کم ذهن ما را به خود مشغول می داشت. نام او ایدرئین فین بود، پسری بلند قد و کمرو که در روزهای نخست چشم به زمین می دوخت و درونش را بروز نمی داد.»*

ایدرئینِ فلسفی مشرب با هوش ترین و با سواد ترین شاگرد کلاس است. وقتی معلم تاریخ از بچه ها می پرسد تاریخ چیست؟ تونی می گوید:« تاریخ دروغ فاتحان است.» پاسخ کالین که یکی دیگر از جمع دوستان است این است که: تاریخ «ساندویچ پیاز خام است» چرا که «پی در پی تکرار می شود، آقا. آروغ می زند... همان قصه ی همیشگی، همان نوسان همیشگی بین خودکامگی و طغیان، بین جنگ و صلح، بین فقر و رفاه.» و فلسفی ترین پاسخ را ایدرئین می دهد:« تاریخ یقینی است که در نقطه ی تلاقی نارسایی حافظه و نابسندگی مدارک حاصل می شود.» و به عنوان شاهد به خودکشی همکلاسی شان رابسون که مهمترین و از جهاتی رشک برانگیز ترین! اتفاق دوران دبیرستان بچه هاست اشاره می کند. شایعاتی وجود دارد که گویا علت خودکشی رابسون باردار شدن دوست دختر او بوده است.

درک یک پایان در واقع تأملات نویسنده است در حول حوش پاسخ ایدرئین؛ و به بیان دیگر، در چیستی حافظه و تاریخ و این که کدامیک اصیل تر و قابل اتکا تر است:

ـ «هر چه گواهان زندگی ما از میان می روند، تأیید کمتر می شود، و از این یقین که ما کی هستیم و کی بوده ایم می کاهد.»67

ـ «خاطره مساوی است با رویدادها به اضافه تاریخ.»72

ـ «خاطره چیزی است که ما فکر می کردیم فراموش کرده ایم.»72

ـ «ظاهراً یکی از تفاوت های جوانی و سال مندی این است که وقتی جوانیم آینده های مختلفی را برای خود اختراع می کنیم، و وقتی پیر می شویم گذشته های مختلفی برای دیگران.»92

داستان شامل دو فصل است. فصل اول عمدتاً به خاطرات سال های پایانی دبیرستان و اوایل دانشگاه راوی و دوستان او اختصاص دارد و پیش از پایان جهشی چهل ساله  رو به جلو می کند. پیش از این جهش مطلع می شویم که زمانی که تونی در آمریکا بسر می برده ایدرئین که با دوست دختر سابق او ورونیکا زندگی می کرده خودکشی کرده است. تونی در پایان این فصل مردی شصت ساله است با یک دختر و یک نوه که چند سالی است از همسرش جدا شده و تنها زندگی می کند.

در آغاز فصل دوم همه چیز عادی و روزمره است تا آن که تونی نامه ای با این مضمون دریافت می کند که از خانم فورد، مادر ورونیکا، پانصد لیره و دو مدرک به او ارث رسیده است. یکی از مدارک نامه ی خانم فورد است و دیگری دفتر خاطرات ایدرئین. تونی راحت به پانصد پوند خود می رسد اما ورونیکا حاضر نمی شود دفتر خاطرات را در اختیار او بگذارد.

تونی در اثنای تلاش برای به دست آوردن دفتر خاطرات ایدرئین، محتویات حافظه ی خود از جمله روابطش با ورونیکا و واکنشش به خبر دوستی ایدرئین با او را می کاود و هم زمان تلاش می کند تا بر اساس شواهد پراکنده ی موجود، تاریخچه ای از خود کشی ایدرئین تهیه کند؛ اما هم حافظه اش به او خیانت می کند و هم تاریخچه اش به نحوی مفتضحانه غلط از آب در می آید.

درک یک پایان را حسن کامشاد ترجمه کرده و نشر نو به ضمیمه ی مصاحبه ی جالبی از شمسی عصار با نویسنده به چاپ رسانده است.

                                                 تیر1395

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* مقایسه کنید با پاراگراف شروع مادام بواری(ترجمه ی داریوش شاهین):«هنگامی که مدیر مدرسه داخل کلاس شد، مشغول درس خواندن بودیم. پشت سر او دانش آموز جدیدی که روپوش مدرسه بر تن نداشت، همراه یکی از فراش ها که میز درازی را حمل می کرد، وارد شدند. آنهایی که خواب بودند بیدار شدند و همگی درس را رها کردیم و و به احترام مدیر از جا برخاستیم.»

پی نوشت: بارنز یکی از فرانسوی ترین نویسندگان انگلیسی است و ارادتی خاص به فلوبر دارد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد