مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

صدای افتادن اشیا


وقتی یک داستان در کشوری مثل کلمبیا که به جنگ های طولانی داخلی و قاچاق مواد مخدر شهرت دارد، باخبر کشته شدن یک اسب آبی از باغ وحشی متعلق به پابلو اسکوبار، مشهورترین و ثروتمند ترین قاچاقچی مواد مخدر تاریخ، به ضرب گلوله شروع می شود، باید انتظار داشت که داستانی همراه با مواد مخدر و آدمکشی باشد. صدای افتادن اشیا اثر نویسنده ی کلمبیایی خوان گابریل واسکس چنین داستانی است.

راوی و شخصیت اصلی داستان استاد دانشگاهی(در رشته ی حقوق) است به اسم آنتونیو یامارا. او در شروع داستان خبر کشته شدن اسب آبی مذکور را در یک مجله می خواند. این ماجرا او را به یاد مردی به اسم ریکاردو لاورده می اندازد که حادثه ای مربوط به او زندگی اش را زیر و رو کرد. آنتونیو که در آستانه ی چهل سالگی است تصمیم می گیرد ماجرای آن مرد و آن حادثه که چهارده سال پیش رخ داده است را بازگو کند. آنتونیو بر این باور است که داستان او همانطور که در افسانه های جن و پری ها می گویند پیش تر نیز اتفاق افتاده و باز هم اتفاق خواهد افتاد. داستان از آن پس یکسره فلاش بکی است به آن ماجرا و عواقب آن.

لاورده که جز این که خلبان است کسی چیزی زیادی در موردش نمی دانسته، پس از آزادی از حبسی بیست ساله، در آغاز سال 1996 در یکی از خیابان های بوگوتا به ضرب گلوله به قتل  می رسد. آنتونیو  که در یک باشگاه بیلیارد با او آشنا شده بود در ماجرای قتل در صحنه حضور داشته و خود نیز مورد اصابت گلوله قرار می گیرد. جراحت آنتونیو جدی بوده و او تا سال ها بعد با عوارض جسمی و بیش از آن روحی آن ماجرا دست به گریبان بوده است.

حادثه پس از آن رخ می دهد که لاورده به همراه آنتونیو به یک مرکز فرهنگی می رود و آنجا به تنهایی محتویات نوار کاستی را که به همراه داشته گوش می کند و سپس با حالی پریشان محل را ترک می کند. آنتونیو که متوجه خروج او نشده دوان دوان به جستجویش می رود و زمانی به وی می رسد که دو موتور سوار او را مورد حمله ی مسلحانه قرار می دهند. آخرین کلمات لاورده این بوده که همسرش داخل هواپیمایی بوده که اخیراً سقوط کرده است. نوار کاست که نام داستان برگرفته از آن است، نوار مکالمات داخل کابین خلبان همان هواپیماست.

آنتونیو تا بیش از دوسال پس از آن حادثه و بهبودی نسبی، قادر نیست به زندگی عادی بازگردد. او شبها با چراغ روشن می خوابد و دائماً کابوس می بیند تا آن که کمابیش به طور اتفاقی به نوار کاست کذایی دست پیدا می کند. آنتونیو شروع به تحقیق در باره ی لاورده و علت قتل او می کند و سر از خانه ی تنها فرزند او که زنی است به اسم مایا در می آورد.  

نقطه ی اوج داستان ملاقات آنتونیو با مایا و دسترسی او به مدارکی در مورد زندگی و گذشته ی لاورده است. از آن پس مرحله ی گره گشایی است که در آن راز زندگی لاورده بر آنتونیو و خواننده آشکار می شود و همزمان شخصیت آنتونیو نیز دستخوش تغییر و تحول می شود.

صدای افتادن اشیا داستانی معمایی و تا اندازه ای مستند، با طرحی پیچیده و دقیق است. نماد پردازی خوب و شخصیت پردازی قوی از نقاط قوت این اثر خوش ساختند که جوایز متعددی را به خود اختصاص داده است.

                                                     شهریور1395

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: صدای افتادن اشیا، خوآن گابریل واسکس، ترجمه ی ونداد جلیلی، نشر چشمه، چاپ دوم.

پی نوشت: در اثنای نوشتن این پست، در اخبار آمد که شورشیان فارک پس از52 سال به صلحی تاریخی با دولت کلمبیا دست پیدا کردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد