مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

رد گم


ردگم نام رمانی است از آلخو کارپانتیه که از چهره های مطرح و از پیشگامان ادبیات مدرن آمریکای لاتین است.

راوی بدون نام داستان مرد میانسال موسیقی دان و موسیقی شناسی است که رویاهای بزرگش را کنار گذاشته و خود را در صنعت موسیقی سینما و رادیو غرق کرده است. همسر او، روث، بازیگر نمایشی  با دفعات تکرار بی پایان است که به جای آن که دروازه ی ورود او به دنیای لایتناهی نمایش باشد به جزیره ای تبدیل شده که نمی توان از آن گریخت.

کارپانتیه از همان نخستین سطر نشان می دهد که در داستان سر و کارمان با زمان و تکرار خواهد بود: «اولین بار چهار سال و هفت ماه پیش آن خانه و ستونهای سفید و تاق مثلثی پر ابهتش را که جدیتی  دادگاه گونه به آن می داد دیده بودم.»

در واقع مسئله اصلی در رد گم، گذر شتابناک زمان و تکرارهای ملال آور و سیزیف گونه در زندگی روزمره است و البته چگونگی خلاصی از آن:

« امشب هزار و پانصدمین اجرا[ی روث] بود. تبصره ای مبنی بر تکرار بدون محدودیت اجرا در قرارداد بازیگران منظور شده بود و راه گریز نداشتند.»22

«سال های اخیر را دوره کردم و گذرشان را دیدم: از پاییز به عید پاک، از سرمای کوران برف به گرمایی که آسفالت را نرم و چسبناک می کرد، بی این که فرصت کنم این روزها را در زندگی درک کنم...»

« روزی که جشن تولدم در حضور چهره های تکراری، در محل تکراری و با جمع خوانی آوازای تکراری برگزار می شد، ناخواسته این فکر به ذهنم متبادر می شد که تنها فرق جشن تولد امسال و پارسال، اضافه شدن یک شمع به شمع های کیکی دقیقاً هم مزه ی کیک پارسال است.»26

« از تپه ی روزگار بالا می رفتم و پایین می آمدم و سنگ همیشگی را بر دوش می کشیدم... اما جلو این وضعیت را گرفتن در دنیای من همان قدر غیر ممکن بود که احیای حماسه های قهرمانان و قدیسان.»27

داستان در شهری بزرگ(به گمان منتقدین، احتمالاً نیویورک) شروع می شود. راوی در غیاب همسرش که برای اجرای هزارو چند صد و چندمین بار یک نمایش به سفر رفته، بی هدف در حال پرسه زدن در خیابان است که با دوست و استاد سابقش که مدیر موزه ی موسیقی است برخورد می کند. استاد با یاد آوری یکی از نظریات راوی در مورد منشأ موسیقی به او که همانند خود کارپانتیه اروپایی الاصل، متولد آمریکای لاتین و آشنا به زبان اسپانیایی است، پیشنهاد می دهد به خرج موزه برای یافتن نمونه هایی از سازهای ابتدایی بومی به آمریکای لاتین سفر کند. او در حالی که ظاهراً پیشنهاد را پذیرفته از فرصت غیبت استاد استفاده می کند و غیبش می زند، اما بعد به توصیه دوست و معشوقه ی تنوع طلب و ظاهراً ماجراجویش، موش، آن را می پذیرد و به همراه او عازم سفر می شود.  

به مجرد ورورد آنها به پایتخت کشوری بدون نام در آمریکای لاتین، چنان که معمول آن منطقه بود انقلاب یا کودتایی رخ می دهد و متعاقب آن حکومت نظامی برقرار می گردد. توصیف کاپانتیه از بعضی اتفاقات پس از کودتا مثل قطع آب و سرازیر شدن حشرات چندش آور به جای آب از شیرها احتمالأ چیزی است که باعث شده برخی او را پدید آورنده ی رئالیسم جادویی بدانند*.  

راوی و موش به مجرد آن که موقعیتی فراهم می شود شهر را به مقصد منطقه ای امن ترک می کنند و در ادامه، سفر خود را به همراه گروهی که ترکیبی جالب را شامل می شود پی می گیرند.

آنها به اتفاعات کوههای آند صعود می کنند و از آنجا به سمت مناطق بکر با مردمانی اکثراً از بومیان سرخپوست سرازیر می شوند. هر چه سفر به سمت مناطق کمتر متمدن پیش می رود گویی مسافران در تاریخ رو به عقب  می روند. آنها به منطقه ای با حال و هوای قرون وسطایی می رسند که در آنجا از برق خبری نیست و هنوز آنقدر طبیعی است که هجوم انبوه پروانه ها می تواند روز را مثل شب تاریک می کند. مردمان منطقه که هنوز از ریشه های خود چندان فاصله نگرفته اند، از جمله زبان مردگان را فراموش نکرده اند و می توانند با آنها سخن بگویند.

راوی هرچه به طبیعت نزدیک تر می شود، حالش بهتر و زبانش شاعرانه تر می شود. در حقیقت مأموریت برای او بدل به سیر و سلوکی معنوی می شود. موش که قادر به ادامه ی راه نیست به شهر خود باز می گردد. امّا راوی که زن همراه و همدلی از میان مردمان بومی یافته، همچنان مأموریتش را پی می گیرد. او به قبیله ای ابتدایی برخورد می کند و سازهای مورد نظرش را نزد آنان میابد. سپس باز هم پیش تر، یه به تعبیری به عقب تر، نزد آدم هایی می رود که هنوز آتش را کشف نکرده اند. او در آنجا در میان نغمه های جادوگری که اورادی را بر جسد مردی مارگزیده می خواند، نغمه هایی را می شنود که می تواند نخستین ملودی هایی باشد که انسان ساخته است. 

راوی سفر خود را تا سرزمینی گویی در چهارمین روز آفرینش (پیش از حضور انسان بر زمین) پی می گیرد و در بازگشت در دهکده ای ابتدایی و تازه تأسیس در همان حدود و در فاصله ی پنجاه و هشت قرن از زمان حال داستان(دهه ی پنجاه قرن بیستم)ساکن می شود. او که بهشت خود را یافته تصمیم می گیرد تا پایان عمر در آنجا باقی بماند. امّا زنجیره ای از اتفاقات سرنوشتی دیگر را برای او رقم می زند.

ردگم رمانی روشنفکرانه، چند فرهنگی، شاعرانه و پر از موسیقی با طرح و ساختاری مستحکم و نکات آموزشی ریز و درشت فراوان از جمله در صحنه سازی و نماد پردازی است که خواندن آن نیازمند توجه و تمرکزی در خور یک شاهکار ادبی مدرن است.  

                                                         اردیبهشت1395

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: رد گم، ترجمه ی ونداد جلیلی، نشر چشمه، چاپ اول: 1394.

* در مقابل برخی دیگر معتقدند چنین اتفاقاتی گرچه عجیب و نادر، اما واقعی اند، در حالی که در رئالیسم جادویی سخن از اتفاقاتی می رود که  در عالم واقع امکان وقوع ندارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد