مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

دفترچه ی یادداشت قرمز


زن جوان تا میان سالی به اسم لور در پاریس شب هنگام در آستانه ی ورود به آپارتمان محل اقامتش مورد حمله ی یک سارق قرار می گیرد. سارق تلاش می کند تا کیف زن را از دست او برباید. زن مقاومت می کند  و در اثنا ی در گیری  از ناحیه ی سر آسیب می بیند. سارق کیف را بدست می آورد و می گریزد.

لور که از جمله کلید منزل و کیف پولش را از دست داده گیج و منگ به هتلی در روبروی محل اقامتش مراجعه می کند و به جای در خواست کمک یا تماس با پلیس از مسئول پذیرش می خواهد تا به او اعتماد کند و برای یک شب اتاقی در اختیار او بگذارد. مسئول پذیرش با درخواست او موافقت می کند. زن به اتاق می رود و می خوابد اما صبح که به سراغش می روند معلوم می شود در اثر ضربه ای که هنگام سرقت به سرش وارد شده به کما رفته است. او را برای معالجه به بیمارستان منتقل می کنند و در آنجا تحت مراقبت قرار می گیرد.

از سوی دیگر مرد میانسال به اسم لوران که صاحب یک کتاب فروشی است (و شباهت اسمش به لور اتفاقی نیست) همان صبح انتقال لور به بیمارستان در مسیرش بر روی یک سطل زباله توجهش به کیف زنانه ی نویی جلب می شود که همان کیف لور است. او که از وضع ظاهر کیف حدس زده که خالی نیست، با این احتمال که مسروقه است و عمدا"  به آن شکل در معرض دید گذاشته شده، آن را بر می دارد و سر راه به دفتر پلیس مراجعه می کند. تحویل دادن کیف تشریفات پیچیده ای دارد و لوران فرصت زیادی ندارد. بنابر این آن را با خود می برد تا در فرصتی دیگر به پلیس مراجعه کند.

کنجکاوی باعث می شود تا لوران در خانه کیف را خالی و محتویات آن را در جستجوی سرنخی برای یافتن صاحبش از نظر بگذراند. در میان خرت و پرت های داخل کیف دفترچه ی یادداشت قرمزی هست که  لور برخی اتفاقات روزانه و تأملات خود را در آن یادداشت کرده است. لوران با خواندن یادداشت ها کنجکاوی اش درباره ی صاحب کیف و علاقه اش برای یافتن وی دوچندان می شود. او بدون داشتن سرنخی به درد بخور جستجویش را آغاز می کند.

دفترچه ی یادداشت قرمز رمان نسبتاً کم حجم و ساده و خوش عاقبتی است که طرحش از همان اوایل به آسانی لو می رود. یکی از سرنخ هایی که لوران دنبال می کند او را به پاتریک مودیانو می رساند که در داستان از او و رمانش تصادف شبانه که موضوعش چندان بی ارتباط با داستان نیست چندین نوبت یاد می شود. کتاب اثر آنتوان لورین است و شکیبا محب علی آن را ترجمه کرده است.

                                                  خرداد 1396

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت1: از نکات جالب و نادر ترجمه ی فارسی این است که تعداد زیادی از اسامی خاص در آن با بیش از یک تلفظ نوشته شده اند. برای مثال "لوکایه روژ"13 در نوبت های بعد می شود "لوکایه قوژ" و "لی کهیه اوژ"!143؛ "زاویه" (والادیه)44 می شود "اگزاویه"45؛ "پیشیه"70 می شود "پیچیه"71؛ "لادفانس"103 می شود لادیفنس"104؛ "موپسان" دو خط بعد می شود "موپاسو"138 و ...

پی نوشت 2: در ترجمه از سبک ساختمانی منتسب به بارون هوسمان با عنوان سبک عثمانی یاد شده است86. 

نظرات 2 + ارسال نظر
سحر 1396/04/23 ساعت 12:51

خوشحالم که دوباره می توانیم مطالبتان را بخوانیم و استفاده کنیم

این هم رمان راحت و لذتبخشی به نظر می رسد و کمی مرا یاد "دفترچه خاطرات ممنوع" آلبا دسس پدس انداخت. اینجا هم دفترچه رازهایی با خود دارد؟!

آقا این دفترچه ها خیلی خطرناکند واقعا

از عجایب ترجمه که بگذریم کتاب راحتی است. دفترچه حاوی رمزی که کلیدی برای یافتن نویسنده آن باشد نیست.
بی خود نیست که سلین توصیه می کند هر کاری که می خواهید انجام بدهید، فقط ننویسید!

سحر 1396/04/23 ساعت 12:53

اوه راستی اون "لور" در سطر یکی مانده به آخر پاراگراف سوم احتمالا باید "لوران" باشد، نه؟

لوران صحیح بود. تصحیحش کردم. ممنون.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد