مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

صومعه پارم


صومعه ی پارم شاهکاری است از استاندال که از آن در ردیف دیگر شاهکار او، سرخ و سیاه، و بلکه از آن بالاتر یاد می شود.

این اثر جاندار و بسیار پر تحرک که بالزاک در موردش گفته هر صفحه اش یک رمان است، داستانی است که تنها در هفت هفته نوشته شده و به در خواست ناشر بخش پایانی آن کوتاه شده است.

صومعه ی پارم اثر دوره ی پختگی استاندال است که مشهور است عدم اقبال شایسه ی اولیه به آثارش به این گناه بود که در عصری که تحت سلطه ی رمانتیسیسم قرار داشت، نویسنده ای رئالیست بود. او گناه دیگری هم داشت  که مانع از پذیرشش به عنوان کنسول فرانسه در شهر مورد علاقه اش میلان گردید که سابقاً به عنوان افسر ارتش ناپلئون در آنجا خدمت کرده بود و بر دوره ای از زندگی هنری او تاثیر منفی گذاشت. گناه دوم، آزادی خواهی او و طرفداری پرشورش از ناپلئون بود که سبب گردیده است تا صومعه ی پارم را با نام او که شزار زمانه اش خوانده آغاز کند و نباید فراموش کرد که این اثر جاودانه در 1839 یعنی بیست و چهار سال پس از شکست قطعی ناپلئون در نبرد واترلو و بازگشت و تحکیم رژیم های ارتجاعی در فرانسه و سراسر اروپا نوشته است.

زمان رخدادهای اصلی داستان حدود دودهه از سال1815 و محیط آن عمدتاً کشور ایتالیاست. شخصیت اصلی اثر، پسری ایتالیایی از خانواده ای اشرافی (مشکوک به داشتن رگه ای فرانسوی) است به اسم فابربیس دل دونگو. ایتالیا سرزمین محبوب استاندال است و روحیه ی ایتالیایی که او در جای جای داستان آن را با خلقیات فرانسوی مقایسه می کند مطبوع طبع پرشور اوست که گویی دست به عمل زدن در نظرش مهمترین کاری است که از بشر ساخته است.  

فابریس در پانزده سالگی پس از شنیدن خبر باز گشت ناپلئون از تبعید، دون کیشوت وار عازم واترلو می شود تا به ارتش او بپیوندد امّا وقتی به میدان جنگ می رسد که کار از کار گذشته است و امپراطورِ پیش از این خلع منصب شده، در واپسین نبرد زندگانی خویش مغلوب رقبایی شده است که پیش از این در 1814 او را شکست داده و راهی تبعید کرده بودند. فابریس که مطمئن نیست واقعا در آن نبرد شرکت کرده باشد پس از بازگشت، به لحاظ سیاسی فردی خطاکار و تحت تعقیب محسوب می شود و به علاوه گرفتار توطئه ای خانوادگی می شود که برادر بزرگش در آن نقش اصلی را به عهده دارد. او ناگزیر از تبعیدی خود خواسته می شود و تحت حمایت عمّه ی خود، جینا، ملقب به دوشس سانسورینا قرار می گیرد که بناست در زندگی او نقشی تعیین کننده ایفا نماید.

جینا از برجسته ترین و جذاب ترین اشخاص داستان است. او که به زعم بسیاری زیبا ترین زن تمام ایتالیا شناخته می شود، آدمی پرشور و در عین حال زیرک است که در دوره ی اشغال ایتالیا توسط فرانسه با افسر ارشدی فرانسوی ازدواج می کند که سرنوشت تأسف باری پیدا می کند. 

عمّه و برادر زاده پس از ماجراهایی چند سر از دوک نشین پارما در می آورند و تحت حمایت یکی از برجسته ترین سیاستمداران آن سرزمین به اسم کنت موسکا قرار می گیرند که دولت مردی زیرک و عاشقی صادق است. حاکم پارما پرنسی مستبد، دسیسه گر و پارنوئید است و بدین لحاظ محیط دربار او محیطی خطرناک با بازیگرانی همگی توطئه گر است که به دو دسته ی عمده ی اشراف و سرمایه داران نوکیسه تقسیم می شوند. یکی از جنبه های اجتماعی قابل توجه داستان تجزیه و تحلیل وضعیت اشراف رو به زوال قدیم و طبقه ی سرمایداری نوپا و روبه رشدی است که با انقلاب کبیر برای نخستین بار قدرت سیاسی را در فرانسه که از قدرتمندترین کشورهای اروپا و جهان محسوب می گردید به دست گرفتند و از آن پس با سرعتی بی سابقه آن را به تمامی جهان تسری دادند.

فابریس جوانی دلیر، پرشور و سودایی است که از تعلیم و تربیت خاص طبقه ی خود بهره ی چندانی نبرده است. او به علاوه باور دارد که قادر به عشق ورزیدن نیست. دلبستگی او به زنانی که نوعاً به طبقات پایین تعلق دارند با حرارت بسیار شروع می شود اما اندک زمانی بعد به سردی می گراید. سرنوشت اما برای او عشقی را تدارک دیده است که بناست در مکانی بسیار غریب و مخوف بشکفد و با تأنی بسیار به بار بنشیند.

صومعه ی پارم اثری واقع گرایانه، تاریخی، اجتماعی و توأماً عاشقانه است که در یکی از حساس ترین برهه های حیات سیاسی و اجتماعی اروپا و جهان نوشته شده است. گفته شد که استاندال برای دست به عمل زدن ارزشی ویژه قائل است و باید افزود یکی از نقاط قوت او این است که رد اعمال اشخاص داستانش را تا اعماق روح و روان ایشان پی می گیرد. ترکیب موارد یادشده این اثر را به داستانی بسیار جذاب، پرکشش و آموختنی تبدیل نموده است که تحسین های پرشور بسیاری  را برانگیخته است از جمله این که آندره ژید از آن به عنوان برترین رمان فرانسوی یاد کرده و ایتالو کالوینو آن را زیباترین رمان جهان خوانده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: صومعه پارم، استاندال، ترجمه ی اردشیر نیکپور، انتشارات جامی.

ریگودون ـ لویی فردینان سلین


ریگودون آخرین کتاب از سه گانه ی شمال، قصر به قصر و همین کتاب است؛ مجموعه ای که سلین در آن به آوارگی خود، همسرش لی لی و گربه شان، بِبِر پس از فروپاشی حکومت ویشی در 1944 تا حضورش در دانمارک و حبس و تبعیدش در آنجا می پردازد. سلین ریگودون  را در سالهای 1960 و 1961 نوشته و در غروب روز به اتمام رساندن آن در گذشته است.

داستان در دو زمان حال و گذشته می گذرد و هر دو در زمان با سلینی مواجهیم که به آخر خط رسیده است؛ گرچه دشوار است تصور کرد پس از «سفر به انتهای شب» که مربوط به خیلی پیش از این زمان است نیز  او جز در آخر خط بوده باشد.

در زمان حال داستان که علاوه بر حدود هشتاد صفحه ی نخست در طول کتاب پراکنده است ، سلین در کشورش چهره ای منفور و مغضوب است که با انواع توهین ها و مزاحمت ها روبروست. نسل جوان که او آن را نسلی لوس و بی مزه و مطلقاً احمق می داند او را نمی شناسد و سرش گرم فیلم های آبکی خودش است و نسل قدیم یا از او  بیزار است، یا می ترسد که تأییدش کند. حداکثر لطف قدیمی ها این است که به او توصیه کنند به هر طریق ممکن خودش را به چپ ها وصل کند تا بلکه گناهان پیشینش بخشیده یا نادیده گرفته شود. سلین که مدل خودش پیشنهاد اخیر را جدی گرفته یادش می آید که سفر به انتهای شب پیش از جنگ و در زمان استالین به روسی ترجمه و در شوروی وقت منتشر شده است. او که پس از جنگ تمام اموال و دارایی ها از جمله نسخ ترجمه ی آثارش به غارت رفته به هر دری می زند تا یک نسخه از آن ترجمه ی  را به دست بیاورد و در این راه تا آنجا پیش می رود که درخواستش را برای آندره گرومیکو  وزیر خارجه ی وقت شوروی می فرستد اما از هیچ کدام از اقداماتش طرفی نمی بندد.

در زمان گذشته چنان که گفته شد او ، همسرش و گربه شان ( و تا نیمه های داستان دوستشان، لاویگ) در زیر حملات شدید هوایی در صددند تا هر طور که شده آلمانِ واپسین روزهای جنگ را پشت سر بگذارند و خود را به دانمارک برسانند که سلین پیش از جنگ در آنجا مبالغی را در یکی از بانک ها پس انداز کرده است. آنان با ژنده پاره های بر تن و شکم گرسنه در زیر بمباران شدید نیروی هوایی بریتانیا دائما در حال عوض کردن قطارند. سلین که در اثر دیگرش، معرکه، نشان داده بود استاد توصیف صحنه های بمباران است در جایی از ریگودون و در اثنای یکی از بمباران ها پاره آجری به سرش اصابت می کند. این حادثه مشاعر او را مختل می کند و امکانی بی نظیر در اختیارش می گذرد تا برخی از به یادماندنی ترین توصیفاتش از ویرانی های بمباران ها یی را بنویسد که ابعاد وحشتناک و آثار غیر قابل تصورش می تواند دستمایه ی خلق سوررئالیستی ترین تابلوهای نقاشی قرار بگیرد.

طنز سیاه سلین پس از حادثه ی پاره آجر، به طنزی هوش ربا  تبدیل می شود و حضور تعداد زیادی  کودک عقب مانده که قادر به سخن گفتن نیستند و مسئولیت نگهداری از آن ها به گردن او و همسرش می افتد، آن را به اوجی بی نظیر می رساند. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ریگودون، لویی فردینان سلین، ترجمه ی افتخار نبوی نژاد، انتشارات فرهنگ جاوید.

نقشه و قلمرو


نقشه و قلمرو نخستین ( و تاکنون تنها) اثر ترجمه شده به فارسی از نویسنده، ترانه سرا، فیلم نامه نویس، بازیگر و کارگردان مشهور و جنجالی فرانسه، میشل اوئلبک(یا ولبک) است. این رمان روشنفکرانه و چند لایه که جایزه ی گنکور 2010 را به خود اختصاص داده، تاکنون شاخص ترین اثر نویسنده است.

شخصیت اصلی داستان هنرمند چند رسانه ای است به نام ژد مارتن، و داستان، مرور زندگی شخصی و پروژه های هنری اوست؛ پروژه هایی که در وقفه هایی طولانی بین آنها او به کل دست از کار می کشد.

 چنان که گفته شد نقشه و قلمرو اثری چند لایه است. داستان در لایه نخست به کاوش مناسبات هنر و واقعیت می پردازد. پروژه ی اول  ژد عکس برداری از اشیا و ابزارهای مختلف است. این پروژه شامل صدها عکس است و باعث می شود تا او در دانشگاه به عنوان فردی با استعداد شناخته شود. پروژه ی بعدی که باعث آشنایی او با زنی به اسم الگا  و همزمان شهرت او می شود، پروژه ی عکس برداری از نقشه های توریستی از مناطق مختلف فرانسه است که توسط کارخانه ی تولید لاستیک میشلن چاپ می شود. این پروژه به علاوه در آمد مناسبی را برای خالقش به همراه دارد. درسومین پروژه او از عکاسی به نقاشی رو می آورد؛ نقاشی های رنگ و روغن با موضوع مشاغل ساده و رو به زوال مثل قصابی . این پروژه شامل چهل و دو تابلو است و هفت سال زمان می برد. دلیل رو آوردن ژد از عکاسی به نقاشی، سوژه ای است که او برگزیده، یعنی انسان. او در جایی از داستان از این اعتقادش می گوید که پس از اختراع دوربین عکاسی تنها سوژه ای که هنوز ارزش نقاشی دارد آدم است و بقیه ی سوژه ها مثل طبیعت و طبیعت بی جان را می شود به عکاسی سپرد.  پروژه ی چهارم  که شامل بیست و دو تابلوی نقاشی در اندازه ی بزرگ است، عنوانش مجموعه آثار تجاری است و موضوعش مدیران موفق و مشهور است. در شاخص ترین اثر این مجموعه استیو جابز و بیل گییتس در حال بازی شطرنجی به تصویر کشیده شده اند که  منتقدی تفسیری جالب در مورد وضعیت مهره های آن می نویسد. این پروژه هجده ماه زمان می برد و  پای خود نویسنده را به داستان باز می کند؛ آن هم به شکلی جالب و غافلگیر کننده که در آن او نه نویسنده ی داستان بلکه یکی از اشخاص محوری آن است*. اوئلبک قبول می کند که کاتالوگ نمایشگاه پروژه ی چهارم را بنویسد و در ازای آن مبلغی دریافت کند. کاتالوگ بناست پنج صفحه باشد اما پنجاه صفحه می شود و در آخرین لحظات به نمایشگاه می رسد که به دلیل تاخیر او یک بار به تعویق افتاده است. در این فاصله ژد پرتره ای از  نویسنده به عنوان آخرین اثر مجموعه خلق می کند که در اواخر داستان تبدیل به کلید حل معمایی پلیسی می شود.

 آخرین پروژه ی ژد که مقارن پایان زندگی او به پایان می رسد پروژه ای ویدئویی شامل سه هزار کلیپ با میانگین زمانی سه دقیقه است که در آن زوال دست ساخته های بشر و نابودی و هضم و جذب آن در  طبیعت به شیوه ای بدیع و ابتکاری تصویر می شود.

موضوع و ترتیب پروژه های ژد کمابیش با مراحل تمدن بشری منطبق است که با ابزارسازی آغاز می شود و با یک جا نشینی به ایجاد نخستین شهرها و تقسیم کار اجتماعیِ در ابتدا ساده و سپس پیچیده می رسد که مشخصه ی عصر ما است و بیل گیتس و استیو جابز معرف آنند. پروژه ی آخر ژد اثری پیشگویانه و مبتنی بر این نگرانی درحال گسترش است که بشر در حال نابودی خود است و زمین از انسان به دلیل آسیب هایی که به آن وارد آورده انتقام خواهد گرفت.

در خلال پروژه ی چهارم با پدر ژد آشنا می شنویم. او معمار موفقی بازنشسته و ساکن خانه ی سالمندان است. ژد که تنها فرزند خانواده است و مادرش را در کودکی از دست داده، گهگاه به دیدن پدر می رود و شب های کریسمس را با او می گذراند. حضور پدر ژد لایه ای دیگر به داستان می افزاید که در آن مناسبات پدر و فرزندی در کشورهای توسعه یافته به شکلی  جالب توجه و به دور از احساساتی گری ( شاید به جز صحنه ی پایانی حضور ژد در مؤسسه ی دیگنیتاس در سوئیس) طرح می شود. حضور پدر ژد  که معماری موفق است به علاوه لایه ای دیگر به داستان می افزاید که در آن  به مرور انتقادی تاریخ معماری مدرن ـ به ویژه آرای لوکوربوزیه ـ پرداخته می شود؛ موضوعی که با حضور توأم اوئلبک و دانش او در مورد نقاشی، به تاریخ نقاشی مدرن و در مجموع تاریخ هنر این دوره گسترش میابد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: نقشه و قلمرو، میشل اوئلبک، ترجمه ی ابولنضل الله دادی،نشر نو.

*حضور این چنینی نویسنده در یک رمان  چندان معمول نیست و پیش از این در معدود مواردی دیده شده که فرشته ی ظلمت اثر ارنستو ساباتو یکی از شاخص ترین آنهاست.

مون بزرگ

مون بزرگ که در زمره ی برجسته ترین کلاسیک های ادبیات فرانسه شناخته می شود، تنها رمان خالق جوان درگذشته اش آلن فورنیه است.

داستان شامل سه بخش و چهل و شش فصل است و توسط راوی شخصیتی از اشخاص داستان روایت می شود. او فرزند و شاگرد مدرسه ای تک کلاسه است که توسط پدرش، آقای سورل اداره می شود. مکان داستان مناطقی روستایی در فرانسه و زمان آن اواخر قرن نوزدهم است.

داستان با حضور شخصیت اصلی آن، آگوستن مون، در مدرسه و خانه ی راوی که در همان مدرسه واقع است شروع می شود. مون که پسری قدبلند و خوش سیماست در خانه ی آقای سورل پانسیون می شود و راوی و تعداد دیگری از شاگردان مدرسه از همان ابتدا تحت تأثیر جاذبه ی او قرار می گیرند.

اتفاقی که نیروی پیش برنده ی داستان را تامین می کند غیبت کوتاه مدت و بدون اجازه ی مون از مدرسه است. او در اثنای این غیبت از قلعه ای نسبتاً باشکوه در مکانی دور و ناشناخته سر در می آورد و در آنجا در فضایی ابهام آلود و کمابیش سوررئال در یک مهمانی که به بالماسکه ای با لباس های عجیب و قدیمی شبیه است با دختری زیبا و مرموز به اسم ایوون دوگاله آشنا می شود و به او دل می بازد. تمام فکر و ذکر مون پس از بازگشت به مدرسه یافتن آن مکان رؤیایی و رفتن به آنجاست و راوی در این تلاش یار و یاور وفادار اوست.  

داستان علاوه بر مون، راوی و ایوون، شخصیت محوری دیگری هم دارد که سرنوشت مون در طرح به تدریج گسترش یابنده ی داستان به شکلی اسرار آمیز که در پایان گره گشایی می شود با او مرتبط می شود. این فرد برادر ایوون، فرانتس است و او به همراه خود دختری دیگر را به جمع اشخاص محوری وارد می کند. مون در اثنای حضور در قلعه متوجه می شود که مهمانی در حال برگزاری به فرانتس مربوط است که خود در آنجا حضور ندارد. در اواخر حضور مون در قلعه او یادداشتی میابد که توسط فرانتس نوشته شده است:« نامزدم گم شده و به من پیغام داده که نمی تواند همسر من باشد. گفته که شاهزاده نیست، یک دختردوزنده است. نمی دانم چه کنم. می روم. دیگر میلی به زندگی ندارم...»

به رغم این محرک مون در جستجوی ایوون عشق است، مون بزرگ اثری عاشقانه نیست. داستان دارای پیچش  ها یی  راز آمیز و نوعاً دراماتیک است که با طبیعت تصمیمات جوانانه ی شخصیت اصلی قابل  توجیه است تا با عشق.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مون بزرگ، آلن فورنیه، ترجمه ی مهدی سحابی، نشر مرکز.

پدر حضانتی


پدر حضانتی رمانی زندگی نامه ای است از نویسنده ی مطرح فرانسوی، دیدیه ون گولارت.

راوی داستان دیدیه و مخاطب او روح پدر درگشته اش، رنه است. در شروع داستان دیدیه که زودتر از انتظار از یک جشن تولد به خانه بازگشته صدای پدرش را می شنود که خطاب به مادر او می گوید روزی که نتواند راه برود خود را با شلیک گلوله ای به سر خواهد کشت چرا که دوست ندارد دیدیه را وادر به هل دادن صندلی چرخدار خود کند. دیدیه به رغم آن که به قول خودش ترجیح می داده پشت یک صندلی چرخدار راه برود تا یک تابوت، حرف پدر را جدی می گیرد و پس از سوگواری بر مرگ اتفاق نیفتاده ی او تصمیم می گیرد نویسنده شود؛ تصمیمی که با سماجتی مثال زدنی تا تحققش آنرا پی می گیرد.

دیدیه تنها فرزند رنه کولارت از ازدواج دوم او با زنی به مراتب جوان تر از وی است. اختلاف سن پدر و پسر زیاد است و آنها از این نظر بیشتر شبیه پدربزرگ و نوه هستند و همین به دیدیه کمک می کند تا در کودکی در مورد خودش چاخان عجیب و غریبی برای همکلاسی هایش سر هم کند که بر آن اساس او فرزند نامشروع پادشاه بلژیک است و رنه نه پدر واقعی، بلکه مسئول حفاظت از او در برابر توطئه های ملکه ی آن کشور است.

پدر حضانتی داستانی پر ماجرا با روایتی فشرده، سریع  و غیر خطی  است که مرتبا بین گذشته و حال و زندگی پدر و پسر جابجا می شود. داستان در واقع ادای دین و احترام ی  فرزندی خوش ذوق، خیالاتی و اهل داستان سرایی نسبت به پدری بسیار دوست داشتنی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پدر حضانتی، دیدیه ون گولات، ترجمه ی بفشه فریس آبادی، نشر چشمه.