مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

تابستان

تابستان نام رمانی تازه انتشار یافته به فارسی از ادیت وارتون است.

شخصیت اصلی اثر دختر جوانی است به اسم چریتی رویال. اسم خانوادگی رویال، اسم مرد وکیلی است که چریتی را در کودکی باخود از کوه آورده و در این سال ها از او نگه داری کرده است. و کوه مزبور که در جوار دهکده ی محقر محل زندگی چریتی سر بر آسمان افراشته، مکانی نمادین است کاملا خارج از حوزه ی قانون که شایع است پناهگاه بیش از صد نفر آدم فراری است. تماس مردمان کوه نشین با همسایگان خود، منحصر به مواقعی است که نیاز دارند کشیشی بر بالین یکی از هم گنان در شرف موت آنها حاضر شود.

چریتی دختری جسور با روحیه ای سرکش است. او تحمل زندگی کسالت بار روستایی را ندارد و دائما با خود تکرار می کند که از همه چیز متنفر است.

داستان مثل دیگر آثار وارتون شروعی کلاسیک و آرام دارد: « دختری از خانه ی وکیل رویال، در انتهای تنها خیابان نورث دورمر، بیرون آمد و روی پله ی جلوی در ایستاد.

ابتدای بعد از ظهری در ماه ژوئن بود. آسمان شفاف شبیه به آسمان های بهار، بارانی از آفتاب نقره فام بر سقف های دهکده و چراگاه ها و بیشه های کاج فرنگی اطراف آن فرو می ریخت....»

در ابتدای داستان چریتی با مرد جوان غریبه ای برخورد می کند که باد کلاه او را از سرش بر می دارد و به آبگیری در آن نزدیکی پرتاب می کند. جوان که اسم او لوسیوس هارنی است، از بستگان خانم هچرد است که چریتی در کتابخانه ی  موقوفه ی خانوادگی او به صورت نیمه وقت کار می کند. هارنی معمار است و برای طراحی از کلبه های روستایی به آن ناحیه آمده است. ابتدا بین چریتی و هارنی سوء تفاهمی رخ می دهد اما کمی بعد بین آن دو دوستی برقرار می شود که تدریجا بدل به عشق می شود.

ادیت وارتون مهارت فراوانی در ایجاد مثلث های عشقی و عشق های لرزان و در معرض تهدید دارد. در تابستان هم عشق چریتی و هارنی از دو سو در معرض تهدید است. در سمت چریتی رقیبی  با سابقه ی قبلی وجود دارد  که خود چریتی اذعان دارد برای ازدواج با هارنی شایسته تر از اوست. در سمت مردانه ی ماجرا هم آقای رویال که مردی مسن و  تنهاست در خود نسبت به چریتی احساس تمایل کند. چریتی از این احساس مطلع و از آن متنفر است. با این وجود آقای رویال حاضر نیست پا پس بکشد و عرصه را یکسره در اختیار هارنی بگذارد.

نماد پردازی های مناسب، تعلیق های پر کشش ، توصیفات شاعرانه و زیبا، و پایان بندی خوب از جمله نقاط قوت تابستان اند. کتاب را مزدک بلوری به فارسی برگردانده و نشر نی به چاپ رسانده است.

عصر بی گناهی


ادیت وارتون نخستین بانوی نویسنده ای است که موفق به دریافت جایزه ی معتبر پولیتزر در داستان نویسی شده است و شاهکار او عصر بی گناهی همان اثری است که این جایزه به دلیل خلق آن به وی تعلق گرفته است.

عصر بی گناهی رمانی واقع گرایانه (از نوع پیش از مدرن) با موضوع عشق نافرجام است. پیرنگ داستان (همانند اثر دیگر او، ایتان فروم که چندی قبل در باره ی آن نوشتم) از نوع کلاسیک است و مقدمه ی آن واجد تمامی خصوصیاتی است که از داستانی با چنین پیرنگی انتظار می رود. در این مقدمه نخست پس زمینه داستان شامل زمان، مکان و موقعیت مشخص می شود و سپس اشخاص اصلی و محوری به ترتیب اهمیت و میزان نقشی که در داستان ایفا خواهند کرد به خواننده معرفی می شوند.

عصر بی گناهی شروعی بدون عجله و آرام دارد. داستان با خبر آواز خواندن خواننده ای مشهور در اوایل ژانویه ی یکی از روزهای اوایل ده ی هفتاد قرن 19 در اپرای قدیمی نیویورک شروع می شود، بعد در باره ی لزوم ساختن یک اپرای جدید برای شهر که باید با اپراهای پایتخت های بزرگ اروپا رقابت کند صحبت می شود و سپس(در حدود یک صفحه بعد) شخصیت اصلی داستان، نیولند آرچر که مرد جوانی در آستانه ی ازدواج است، پا به اپرا و داستان می گذارد. ورود نیولند به سالن و لژ مخصوص با تأخیر نسبت به شروع برنامه و درست در زمانی صورت می گیرد که پرده بالا می رود و صحنه ی باغی نمایان می شود.

محل شروع داستان به هیچ عنوان اتفاقی انتخاب نشده است. اپرا تفریحی گران قیمت است و داشتن لژ مخصوص خانوادگی در آنجا بسیار پر هزینه است. این ها نشان می دهد اشخاص داستان از طبقه ی اعیان نیویورک هستند.

در یک تقارن زمانی دیگر(علاوه بر تقارن ورود نیولند با صحنه ی باغ)، درست در لحظه ای از نمایش که نگاه بازیگر نقش اول زن به بالا و به چهره ی تیره ی فاوست می افتد، توجه نیولند در لژ مقابل که متعلق به یکی از خانواده های سرشناس نیویورک است به می ولاندِ جوان و زیبا رو می افتد که قرار است به زودی نامزدی او و نیولند به طور رسمی اعلام شود. انتخاب نمایش فاوست( آدمی که روحش را باشیطان معامله کرده) برای شروع داستان اتفاقی نیست و ذکر عبارت چهره ی تیره ی فاوست نشان از تیرگی ها و کدورت های آتی در مناسبات نیولند و می دارد.

 کمی بعد از صحنه ی معرفی می، مثلث عشقی داستان با حضور الن اولسکا در لژ خانوادگی می کامل می شود. او که دختر دایی می و همسر یک کنت لهستانی است یکی دو روز قبل بطور ناگهانی و بدون اطلاع همسرش از اروپا آمده و شایع است که با منشی جناب کنت که در تدارک سفر به او کمک کرده، سر و سری داشته است.

الن با معیارهای زمانه ی خود( قرن نوزدهم که همان عصر بی گناهی است) اقدامی جسورانه و غیر قابل پذیرش انجام داده و از آن بدتر درصدد است این اقدام را با جدا شدن از همسرش کامل کند. نیولند که شغل او وکالت است، به رغم افکار پیشرو و روشنفکرانه ای که در مورد زنان دارد، در همراهی با بزرگ تر های خانواده الن  و به خصوص مادربزرگ متنفذ او که مادر بزرگ می هم هست، به وی توصیه می کند از طلاق صرف نظر کند و خود در حالی که نامزدی اش با می به طور رسمی به اطلاع عموم رسیده، به وی دل می بندد. موتور محرک داستان، کشاکش عاطفی نیولند بین تعهداتش به عنوان نامزد و سپس همسر نسبت به می و احساسش نسبت به الن است.

عصر بی گناهی پر از تقارن های زمانی و بزنگاه هاست. برای مثال درست زمانی که نیولند می خواهد نزد می  به عشقش نسبت به الن اعتراف کند، می خبر می دهد که خانواده اش با ازدواج پیش از موعد آنان موافقت کرده است. یا دقیقاً هنگامی که او تصمیم می گیرد تا زندگی دوّمی را با الن به عنوان معشوقه شروع کند، خبر دار می شود که می باردار است.

داستان که عمدتأ در یکی دو سال نخست  دهه ی هفتاد قرن نوزدهم می گذرد، در پایان جهشی سی ساله دارد به آغاز قرن بیستم. نیولند که در این زمان در آستانه ی پیری است، سال ها قبل آرد عشق و عاشقی اش را بیخته و الک آن را به دیوار آویخته است. نسلی نو که فرزند ارشد نیولند، دالاس، نماینده ی آن است پا به صحنه گذاشته است و با ظهور و حضور خود، به قول نویسنده، مرزهای قدیم و به همراه آن تمام علامت های راهنما و خطری که مانع از تحقق عشق هایی نظیر عشق نیولند به الن می شد را جارو کرده است.

پایان بندی خوب ـ یا اگر بخواهیم بر اساس نظر ای. ام. فورستر که معتقد است پایان همه ی رمان ها ناگزیر ضعیف است بگوییم ـ کمتر بد، یکی از نقاط قوت رمان های وارتون از جمله عصر بی گناهی است. در پایان داستان نیولند به همراه دالاس به سفر اروپا می رود و سر از پاریس در می آورد که الن سال هاست در آنجا ساکن شده است. دالاس که از طریق مادرش از عشق قدیمی نیولند به الن اطلاع دارد مایل است ترتیبی دهد تا این دو با یکدیگر ملاقات کنند. پاسخ نیولند به فرزندش و حرکت بعدی او، پایان جالب توجهی را برای داستان رقم می زند.

                                                 اردیبهشت1394

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: عصر بی گناهی، ادیت وارتون، ترجمه ی پرتو اشراق، انتشارات جار، چاپ اول: فروردین 1373.

پی نوشت: زندگی شخصی ادیت وارتون بی شباهت به وضعیت الن نبوده است. او که خود از خانواده ای ثروتمند بود و شوهری از طبقه ی خود داشت بدون آن که از همسرش جدا شود در مسیری عکس الن، آمریکا را به مقصد اروپا ترک کرد و سال ها در آنجا زندگی کرد. 

 

  

ایتان فروم


ایتان فروم اثر خالق عصر بی گناهی، ادیت وارتون، رمانی است نه چندان حجیم و واقع گرایانه در باره ی سرگذشت مردی هم‌نام کتاب، اهل و ساکن شهر خیالی استارک فیلد در ماساچوست آمریکا.

راویِ بدون نام داستان مهندسی است که برای انجام مأموریتی کاری به شهر محل زندگی ایتان فروم آمده است. کتاب با در‌آمدی به نسبت حجم کتاب مطول، در زمان گذشته ی نزدیک (که همان زمان روایت است) شروع می‌شود؛ سپس فلاش بکی طولانی شامل هشت فصل دارد که حاوی دو روز از زندگی ایتان فروم در گذشته ی دور است و در انتها، در مؤخره مجددا به زمان روایت باز می‌گردد.

ایتان در زمان روایت آدمی ‌است با سر‌‌ ‌و وضعی که توجه هر بیننده ای، از جمله راوی را به خود جلب می‌کند: «آن ‌چه او را از دیگران متمایز می‌ساخت، قدّ بلندش نبود،... بلکه حالت بی‌اعتنا و قدرتمندش بود که با وجود نقص عضوی که چون کشیده‌ شدن زنجیری هر گام او را مختل می‌کرد، خود را آشکار می‌ساخت. چیزی سرد و دست ‌نیافتنی در چهره‌اش بود و چنان خشکیده و خاکستری ‌مو بود که من او را پیرمردی تصوّر می‌کردم و چون شنیدم که بیش از پنجاه ‌و دو سال ندارد، شگفت‌زده شدم.»

نقص‌عضو مذکور حاصل تصادفی است که بنا به گفته‌ی‌ هارمان، یکی از اشخاص داستان، بیست و چهار سال قبل رخ داده است.

در درآمد، داستان تا آنجا پیش می رود که ایتان می پذیرد در یک روز به شدت برفی در ازای دریافت دستمزد به راوی کمک کند تا به محل کارش برود و باز گردد. او در بازگشت به دلیل برف و بوران شدید ناگزیر می‌شود راوی را به خانه‌ی محقر و دور‌افتاده‌اش دعوت کند و در آنجاست که او بر اساس گفته های ایتان، به قول خودش، کلید قفل او را میابد و تصویرش را بر اساس سرگذشتش می سازد.

در این تصویر ایتان مرد جوانی رویا باخته و گوشه گیر است که با همسر دائماً بیمارش زینا، که مبتلا به انواع و اقسام بیماری های واقعی و خیالی است، به اتفاق دختر جوان خدمتکاری از بستگان زینا به اسم متی، در همان خانه‌ی زمان روایت زندگی می‌کند. ایتان که تنها فرزند خانواده بوده چند سال قبل ناگزیر تحصیلات دانشگاهی اش را نیمه کاره رها کرده تا از پدر و مادر بیمارش نگهداری کند. زینا که به لحاظ سنی بزرگتر از ایتان است پیش از ازدواج، پرستار مادر او بوده و مدعی است علت بیماری هایش دشواریهایی است که در دوره‌ی مراقبت از مادر ایتان متحمل شده است. او تنها می تواند پرستار باشد یا بیمار و وضعیتی به جز این دو برایش قابل تصور نیست.

ایتان فروم داستانی جذاب و خوشخوان است که از طرح و ساختاری محکم و منسجم برخوردار است.عامل پیش برنده ی داستان احساس بسیار ساده، بی شکل و به زبان نیامده‌ی ایتان به متی است. پیرنگ اثر از نوع کلاسیک ارسطویی است که در آن تمامی مراحل آغاز، گره افکنی، بحران، تعلیق، نقطه اوج، گره گشایی و پایان قابل ردیابی و شناسایی است. نقطه ی اوج داستان که به خوبی طراحی و زمینه سازی شده، تصادفی است که پیش از این هارمان از آن خبر داده و در فصل پایانی (قبل از موخره) اتفاق می افتد.  

                                                   بهمن1394

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ایتان فروم، ادیت وارتون، ترجمه‌ی مهبد ایرانی طلب، نشر قطره، چاپ اول: 1386.