مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

کاراگاهان وحشی



کاراگاهان وحشی یکی ازآخرین اثر منتشر شده در زمان حیات و یکی از شاخص ترین رمان های روبرتو بولانیو است.

داستان دارای سه بخش است. دو بخش کوتاه ابتدایی و انتهایی و یک بخش بلند میانی. راوی بخش های اول و آخر مرد جوانی به اسم گارسیا مادرو است. زمان بخش ابتدایی ( مکزیکی های گم شده در مکزیک) سال1975 و زمان بخش پایانی (صحرای سونورا) ماههای شروع  سال 1976 است. در واقع ماجراهای بخش پایانی ادامه ی بلافصل بخش آغازین است. بخش میانی امّا به لحاظ ساختار روایی کاری مجزا و کمابیش استثنایی است. راویان این بخش دهها نفرند که در پهنه ای وسیع از آمریکای لاتین تا اروپا و آفریقا پراکنده اند. روایت این بخش به جز یک استثنای قابل توجه که کارکردی خاص دارد،  کمابیش شبیه گور به گور ویلیام فالکنر است. راویان این بخش که با ذکر اسامی، زمان و مکان از یکدیگر جدا می شوند هرکدام به طور مستقیم یا غیر مستقیم از اتفاقاتی می گویند که به یکی از دو شخصیت محوری داستان، اولیسس لیما و آرتورو بلانو مربوط می شود. عنوان بخش میانی همان عنوان کتاب و مدت زمان آن بیست سال از 1976 تا 1996 است. در واقع می توان گفت بخش های اول و سوم در حکم مقدمه و مؤخره ی داستان و بخش دوم بدنه ی اصلی آن است.

آرتورو بلانو می تواند شخصیت موازی بولانیو باشد. او اهل شیلی است و پس از کودتای پینوشه از آن کشور می گریزد و به مکزیک می آید. دهه ی هفتاد دهه ی انفجار جمعیتی شاعران در مکزیک است که در جایی از داستان علت آن رشد پایدار اقتصادی آن کشور از 1960، تثبیت طبقه ی متوسط و دانشگاههای خوب و به ویژه در رشته های علوم انسانی ذکر می شود. در همین سال های شکوفایی شعر است که آرتورو بلانو، اولیسس لیما و تعدادی دیگر گروهی ادبی را به اسم رئالیست های دو آتشه ( که احتمالاً اصل آن هایپر رئالیست هاست که بولانیو از اعضای آن بود) را پایه گزاری می کنند. رئالیست های دو آتشه خود را انقلابی می دانند و دشمن سرسخت اکتاویو پاز هستند که نخستین و تنها شاعر نوبلیست مکزیکی تا آن زمان بوده است. رئالیست های دو آتشه اسمشان را از نهضتی قدیمی تر مربوط به چند دهه قبل گرفته اند که  پایه گزار آن زنی است که در بخش آخر در وضعیتی جالب به ایفای نقش می پردازد. آرتورو و اولیسس در عین حال در کارهای خلاف مثل خرید و فروش مواد روان گردان دست دارند. آنها در پایان بخش نخست ناخواسته در گیر ماجرایی می شوند که به دختری جوان مربوط می شود و ادامه ی آن بیش از چهار صد صفحه بعد در بخش پایانی پی گرفته می شود و ناگزیر می شوند مکزیک را ترک کنند. راوی بخش های اول و سوم و دختر یادشده، در ماجرای مزبور همراه آنانند.

استثنای روایی بخش میانی که از آن یاد شد مربوط به شخصی به اسم آمادئو سالواتیراست. این بخش با روایت او در شب آغاز ژانویه 1976 شروع می شود و در حالیکه زمان بخش دوم به تدریج تا بیست سال بعد جلو می رود او در قسمت های مربوط به خود که در تمام طول این بخش پراکنده شده است، زمان را تا به آخر در همان شب نگه می دارد. سالواتیرا که در1976 میرزا بنویسی مسن و الکلی است، از اهالی قدیمی ادبیات و تنها امکان برقراری ارتباط بین رئالیست های دو آتشه ی جدید و قدیم است؛ ارتباطی که آرتورو و اولیسس مصرانه در پی آنند چرا که به گفته ی نویسنده در جایی از داستان« تمام شاعر ها، حتی آوانگاردترین آنها، نیازمند یک پدر هستند.»

در واقع یکی از کارکردهای روایت سالواتیرا که در پایان کتاب از آن رمز گشایی می شود، نشان دادن اهمیت شب ملاقات اولیسس و آرتورو با او در زندگی آتی آنان و برقرار کردن ارتباط بین آغاز و پایان داستان است.

انتخاب اسم اولیسس برای یکی از دو شخصیت محوری داستان به هیچ رو اتفاقی نیست. کاراگاهان وحشی در واقع داستان آوارگی آرتورو و اولیسس در دنیای واقعی و پرسه زدن های آنها در جهان ادبیات با محوریت ادبیات آمریکای لاتین است که اسامی دهها و بلکه صدها تن از چهره های آن در خلال داستان مطرح می شود و برخی از شاخص ترین آنان به روش تند و تیزی که بولانیو را به شخصیتی جنجالی بدل کرد مورد نقد قرار می گیرند.

کاراگاهان وحشی اثر متفاوتی روشنفکرانه و عمیق و در عین حال پرماجراست. داستان برخلاف انتظاری که اسم آن ایجاد می کند چندان کاراگاهی نیست و پلیس در آن نقشی اندک ایفا می کند. 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: کاراگاهان وحشی، روبرتو بولانیو، ترجمه ی محمد جوادی، نشر نون. 

2666


2666 نام رمان متفاوت ِعظیم ، حجیم و برجسته ای از روبرتو بولانیو است.

کتاب شامل پنج فصل است که هر کدام  به لحاظ حجم زیاد و ارتباط و اتصال ضعیف با دیگر فصل ها می تواند کتابی مستقل محسوب شود*. راوی تمام فصل ها دانای کل، زمان روایت اوایل قرن حاضر و زمان داستان حدفاصل جنگ اول جهانی تا زمان روایت است.

عنوان فصل نخست، فصلی در باره منتقدان است. این بخش به روابط سه استاد دانشگاه و منتقد مردِ ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیایی  و زن جوان انگلیسی همکار آنها می پردازد که ویژگی مشترک و سبب ارتباط شان با یکدیگر، تخصص شان در ادبیات آلمان و مقالاتشان در مورد نویسنده ای آلمانی است با اسم عجیب بنو ون(فن) آرچیمبولدی. آنها در همایش هایی که با موضوع ادبیات آلمان در شهر های مختلف اروپا برگزار می شود شرکت و در آنجا با یکدیگر ملاقات می کنند.

آرچیمبولدی نویسنده ای مرموز و منزوی است که در انظار ظاهر نمی شود و کسی از گذشته ی او چیزی نمی داند. در تمام سال هایی که آثار پر شمار او یکی پس از دیگری منتشر شده اند نه با کسی مصاحبه ای داشته و نه عکسی از او در جایی چاپ شده است .

چهار منتقد در تلاشند تا به هر طریق ممکن آرچیمبولدی را بیابند یا حداقل از گذشته ی او سر در بیاورند. آنها به موسسه ی ناشر آثارش مراجعه می کنند و آنجا به مقاله ای در نقد اولین رمان او برخورد می کنند که شخصیت نویسنده را چنین ارزیابی کرده است:

هوش: متوسط ؛ شخصیت: مصروع ؛ دانش: سطحی؛ توانایی داستان گویی: بی نظم؛ سبک نگارش: بی نظم؛ زبان آلمانی؛ بی نظم.

آنها در پایان ملاقات با خانم مدیر مؤسسه ـ که از اشخاص محوری فصل پایانی نیز هست ـ از او در مورد مشخصات ظاهری آرچیمبولدی می پرسند و او در پاسخ می گوید: «خیلی قد بلند، مردی با قامتی واقعاً درشت.»

منتقدان رد آرچیمبولدی را در مکزیک می گیرند. آنها به جز مورینیِ ایتالیایی که به دلیل مشکلات جسمی ناگزیر از استفاده از صندلی چرخدار است، عازم مکزیک می شوند. منبع خبر، آنها را به هتلی که مدعی است آرچیمبولدی یک شب در آنجا اقامت داشته می برد و در کامپیوتر هتل اسمی دیگر را به آنها نشان می دهد که گویا او خود را به آن اسم معرفی کرده و در فصل پایانی ارتباطش با آرچیمبولدی روشن می شود.

منتقدان در ادمه ی مسیر سر از شهر سانتا ترسا در می آورند. سانتا ترسا اسمی است که بولانیو برای شهر سیوداد خوارس در شمال مکزیک و مجاورت ایالات متحده آمریکا برگزیده که به جهت قتل های زنجیره ای بیش از سیصد زن در حد فاصل سال های 1993 تا 2003 نامش سر زبان ها افتاد و در واقع حلقه ی اتصال فصل های داستان به یکدیگر است.

فصل دوم، فصلی در باره ی آمالفیتانو است. آمالفیتانو که در فصل قبل حضوری کمرنگ و حاشیه ای داشته، استاد دانشگاهی اهل اسپانیایا است که چند سالی است به اتفاق دختر جوان خود در سانتا ترسا اقامت دارد. او آدمی با عقاید و رفتاری عجیب است که گاه و بی گاه دچار توهم شنیداری می شود.

اسم فصل سوم، فصلی در باره ی فیت است. فیت مرد جوان خبرنگار سیاه پوستی است که به عنوان فرد جایگزین خبرنگار ورزشی که به تازگی در گذشته، برای پوشش مسابقه ی بوکس بین دو بوکسر آمریکایی و مکزیکی عازم سانتا ترسا می شود. او در انجا در اتفاقی عجیب در مسیر دختر آمالفیتانو، روسا، قرا می گیرد و درگیر ماجرایی ترسناک می شود. آمالفیتانو که نگران است روسا به یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای سانتاترسا تبدیل شود از فیت می خواهد تا او را به آمریکا فراری دهد. در پایان این فصل فیت به اتفاق یک خبرنگار زن در زندان به  ملاقات مردی می رود که متهم اصلی قتل های زنجیره ای است؛ مرد جوانی بسیار قدبلند! آلمانی الاصل! و تبعه ی آمریکا.

فصلی در باره ی جنایت، چهارمین و طولانی ترین فصل داستان است. این بخش یک سره و به شکلی عجیب و غیر قابل تصور برای یک رمان، به قتل های زنجیره ای سانتا ترسا اختصاص دارد و در آن در بیش از سیصد و پنجاه صفحه به تفصیل و باذکر جزئیات در مورد دهها قتل، قربانیان و شیوه ی کشته شدن هریک صحبت می شود. پلیس سانتا ترسا در اوایل شروع قتل ها مرد متهم پایان فصل قبل را به عنوان قاتل زنجیره ای دستگیر و زندانی کرده است، با این وجود کشتار ها همچنان ادامه پیدا کرده است.

فصل آخر، فصلی در باره ی آرچیمبولدی است. این فصل چنان که از اسم آن پیداست فصل گره گشایی از زندگی آرچیمبولدی و تکمیل برخی از پازل های بخش های قبل است. این بخش با معرفی زنی یک چشم و مردی یک پا شروع می شود که پدر و مادر هانس رایتر اند که بعدها نام مستعار آرچیمبولدی را برای خود برمی گزیند.

هانس متولد 1920 در آلمان است. او که هنگام تولد بیشتر شبیه جلبک دریایی است تا نوزاد آدمی زاد، از کودکی عاشق تماشای دنیای زیر آب است؛ خواه آب لگن شتشو باشد یا دریا ی خروشان. هانس که پسری کم سواد و گوشه گیر است در جنگ دوم جهانی به جبهه ی روسیه اعزام می شود و در آنجا و در اثنای عقب نشینی نیروهای خودی سر از خانه ی متروکه ی خانواده ای یهودی  در می آورد و حسب اتفاق دفترچه ی یادداشت های مردی به نام آنسکی را پیدا می کند. داستان سپس پاساژی نسبتا طولانی دارد به زندگی آنسکی در سال های پیش و پس از انقلاب اکتبر روسیه و از آنجا به شرح حال یکی از چهره های برجسته ی ادبی شوروی  به اسم ایوانوف و ارتباط او با آنسکی. خواندن شرح حال آنسکی به نقطه ی عطف زندگی هانس تبدیل می شود. او پس از خاتمه جنگ که به فاصله ای اندک پس از آن اتفاق می افتد به داستان نویسی رو می آورد و اسم مستعار آرچیمبولدی را برای خود بر می گزیند. هانس رایتر در پایان این فصل که پایان کتاب هم هست عازم مکزیک و سانتا ترسا می شود که در اوایل فصل نخست، منتقدینِ آثارش رد او را در آنجا پیدا کرده بودند.

کثرت شخصیت های خیالی و واقعی، وسعت کم نظیر جغرافیایی و فرهنگی، تنوع موضوعات تاریخی، بازی های حساب شده با زمان، و زبان و لحن تغییر یابنده به تناسب موضوع  در این رمان استثنایی، نشان دهنده ی وسعت معلومات، غنای تجربه، و توانایی فوق العاده ی داستان سرایی بولانیوست که به حق به عنوان یکی از پیشگامان موج نو ادبیات آمریکایی لاتین شناخته می شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* بولانیو وصیت کرده بود این اثر به عنوان پنج کتاب مستقل و با فواصل زمانی یک ساله به چاپ برسد.

مشخصات کتاب: 2666، روبرتو بولانیو، ترجمه ی محمد جوادی، چاپ کتاب سرای تندیس.

موسیو پن


رمان کوتاه موسیو پن، اثری معمایی و اسرارآمیز است از روبرتو بولانیو جنجالی و اسرار آمیز.

مکان داستان پاریس و زمان آن مقارن جنگ داخلی اسپانیاست. شخصیت اصلی و راوی داستان موسیو پن است. پن عاقله مردی بازنشسته، علاقه مند به علوم خفیه  و متخصص در طب سوزنی است.

داستان شروعی دلهره آور دارد: «غروب چهارشنبه ششم آوریل، وقتی آماده می شدم از خانه بروم بیرون، تلگرافی از دوست جوانم مادام رینو به دستم رسید که درش تقریباً با حالتی اضطراری درخواست کرده بود آن شب در کافه بوردو نزدیک محل زندگی ام در خیابان ریولی حاضر شوم و این یعنی اگر عجله می کردم هنوز می توانستم به موقع برسم آن جا.

اولین نشانه های ورودم به ماجرایی منحصر به فرد بلافاصله خودش را نشان داد: موقع پایین رفتن از پله ها به دو مرد برخوردم که می آمدند بالا به طبقه ی سوم. اسپانیایی صحبت می کردند که من نمی فهمم و بارانی های تیره پوشیده بودند و ...»

مادام رینو از پن می خواهد به دیدن همسر دوستش، موسیو بایخو برود. بایخو که اهل پرو( و طبعا اسپانیایی زبان) است به نحوی درمان ناپذیر و خطرناک دچار سکسه شده است و بیم آن می رود که در صورت عدم معالجه جان خود را از دست بدهد.

بایخو در بیمارستانی وهم آلود و ترسناک بستری است. پزشک معالج او در ملاقات با پن به او توهین می کند و مانع ملاقاتش با بایخو می شود. از سوی دیگر دو اسپانیایی که پن در راه پله به آنها برخورد کرده پس از مدتی تعقیب و گریز، با پرداختن مبلغ قابل ملاحظه ای به عنوان رشوه، از او می خواهند از معالجه ی بایخو صرفنظر کند.

پن که از قبول رشوه دچار عذاب وجدان شده انگیزه ای مضاعف پیدا می کند تا سر از راز بایخو درآورد و او را معالجه کند و به این ترتیب وارد ماجرایی بسیار پیچیده و ترسناک می شود.

موسیو پن اثری پرکشش ودرخور تامل، با طرحی پیچیده  و  تعلیق هایی نفس گیر است. اوج داستان و یکی از جالب ترین بخش های آن، صحنه ی ملاقات غیر مترقبه ی پن با دوست قدیمی خود پلومور ـ بدو (که شایع است در اسپانیا با فاشیستها همکاری می کند) در سالن نمایش سینماست.

موسیو پن اثری یک تکه و بدون فصل بندی است. داستان شامل مؤخره ای با عنوان بیراهه است که در آن بولانیو از چگونگی آشنایی خود با علوم خفیه و دوستانی  می گوید که الهام بخش او در خلق اشخاص داستان بوده اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: موسیو پن، روبرتو بولانیو، ترجمه ی پوپه میثاقی، نشر چشمه، چاپ اول: زمستان1369.

شب هنگام در شیلی


شب هنگام در شیلی اثر روبرتو بولانیو داستان مردی خیال پرداز و سودایی است که در حال مرگ، در موقعیتی که بی شباهت به موفعیت شخصیت اصلی داستان معروف بکت، مالون می میرد نیست، برای دفاع از خود در برابر اتهاماتی که موجودی خیالی ملقب به طفل فرتوت به او وارد نموده، زندگی خود را روایت می کند. نام مرد که کشیش، منقد ادبی و شاعری شیلیایی است سباستیان یوروتیا لاکروآ است و کتاب تماماً تک گویی اوست.

 زمان داستان سالهای ده ی سی تا نود میلادی و به لحاظ سیاسی در بر گیرنده ی سالهای حکومت سالوادور آلنده تا دوران پس از کناره گیری پینوشه از قدرت است.

شب هنگام در شیلی اثری کم حجم، یک تکه و بدون هرگونه بخش بندی ـ از جمله بدون استفاده از پاراگراف ـ است. کتاب شامل چندین داستان جزئی است که در یکی از جالب ترین آن ها کشیش ها در همه جای اروپا برای حفاظت از کلیساهای قدیمی در برابر آسیب فضله ی کبوترها از پرندگان شکاری استفاده می کنند و در عجیب ترین شان یوروتیای کشیش که در دوره ی حاکمیت آلنده فعالیت های ادبی خود را متوقف کرده و به مطالعه ی کلاسیک های یونان رو آورده، پس از کودتا به پینوشه و معاونان او درس مارکسیسم می دهد.

 از جمله نکات جالب شب هنگام در شیلی روش نگارش گفتگوها ی آن است که نشان از اصرار بولانیو برای جلوگیری از تکه تکه شدن متن دارد: « و فیر ول گفت: پس او هم مثل یک نویسنده ی معمولی کار را خراب کرده بود؟ و من: اما او از پینتوریچو حمایت کرد. و فیرول: و او دیگر چه تحفه ای بود؟ و من: یک نقاش. و فیرول: تا اینجایش را حدس زدم، اما کی بود؟ و من: کسی که دیوارهای کلیسای جامع سینا را نقاشی کرد....»۵۷

 شب هنگام در شیلی را فریده ی شبانفر به فارسی برگردانده و انتشارات مروارید در زمستان گذشته چاپ و منتشر کرده است.

ستاره ی دور دست


روبرتو بولانیو شاعر و نویسنده ی ناراضی و جنجالی اهل شیلی رمان عجیبی دارد به اسم ادبیات نازی در آمریکا(۱۹۹۶). این داستان که فرم دایرة المعارفی دارد به زندگی و شرح عقاید و آثار بیش از بیست آدم خیالی از اهالی ادبیات در قاره ی آمریکا (و عمدتأ آمریکای جنوبی) می پردازد که همگی دارای گرایشات راست افراطی اند. آدم های این داستان در دوازده گروه دسته بندی شده اند و آخرین آنها ستوان رامیرز هوفمان است.

 بولانیو  شخصیت رامیرز هوفمان که در ادبیات نازی در آمریکا کمتر از بیست صفحه به او اختصاص داده بود را با تغییر نام، به عنوان شخصیت اصلی اثر بعدی اش ستاره دوردست  به کار گرفته است. ستاره ی دوردست در زمان حکومت سالوادور آلنده شروع می شود. نام رامیرز هوفمن در شروع داستان روییز ـ تاگل است. او پای ثابت کارگاه شعری است که اعضای آن اکثرأ چهره های دانشگاهی با تمایلات چپ اند و راوی داستان نیز یکی از آنهاست. رویای روییزـ تاگل ایجاد انقلابی اساسی در شعر شیلی است. از ویژگی های بارز او این است که خانم ها از جمله  خواهران دوقلوی گارمندیا که راوی و دوست او بیبیانو به آنها علاقه مند هستند را به خود جذب می کند.

با کودتای پینوشه و تغییر صحنه سیاسی در شیلی، فضای داستان که پیش از کودتا روشنفکرانه و تا حدودی عاشقانه بود به فضایی پلیسی، خشن و گاه ترسناک تغییر می کند؛ کارگاه شعر از هم می پاشد و اعضای آن، برخی از جمله راوی دستگیر می شوند و برخی دیگرهمچون خواهران گارمندیا به تبعید خود خواسته می روند. پس از کودتا روییز ـ تاگلِ شاعر در فرایندی که تا پایان داستان مبهم باقی می ماند به کارلوس ویدرِ افسرِ خلبان نیروی هوایی تغییر ماهیت می دهد. آن چه روییزـ تاگل را به همزاد او کارلوس ویدر مربوط می کند سرنوشت تکان دهنده ی خواهران گارمندیا در پایان فصل اول است. در آغاز فصل دوم راوی در یک ورزشگاه در بازداشت است و شخصی که بعدأ معلوم می شود همان کارلوس ویدر است در یک نمایش آکروباتیک هوایی شعری را در آسمان می نویسد.

ستاره ی دوردست داستانی شبه پلیسی و گاه نفس گیر با یک خط داستانی اصلی و چندین داستان فرعیِ گاه بی ارتباط با داستان اصلی و نوعآ جالب توجه است که از نظر فضا سازی، کشش و ریتم  اثری در خور توجه است اما در طرح و شخصیت پردازی چندان قوی و قانع کننده نیست.

 

ستاره ی دوردست فرصت مغتنمی  برای آشنایی با چهره ی ادبی مدعی و مرموزی است که نویسنده ی سرشناس هموطنش ایزابل آلنده خطاب به وی گفته است: «حتی مرگ هم نمیتواند از تو تصویر خوبی به جا بگذارد. تو همیشه آدم نامطلوبی باقی خواهی ماند. همین و بس.»*

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ستاره ی دور دست، روبرتو بولانیو، ترجمه ی پویا رفویی، نشر بخشایش ۱۳۹۰.

* همشهری کتاب، شماره شصت و هفت.