مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

شام آخر


اخیراً در حاشیه‌ی یک سفر کاری جمعی به اروپا، دو شب در میلان اقامت داشتم. از پیش با خودم قرار گذاشته بودم که در آن شهر حداقل دو چیز را حتماً ببینم؛ دومو، کلیسای جامع عظیم و تاریخی آن شهر و از آن مهم‌تر، شام آخر داوینچی.

 کلیسای جامع را به‌ اتفاق دوستان حوالی ساعت چهارتا پنج عصر روز ورود دیدیم. روز بعد از دوستان که برای خرید به‌ جایی در خارج از شهر می‌رفتند عذرخواهی کردم تا به دیدن جاذبه های میلان و در رأس آنها شام آخر بروم. پیش از آن‌ که از هم جدا شویم از یکی از کارکنان هتل نشانی کلیسای سانتا ماریا گراتسیا، که شام آخر در یکی از ساختمان‌های جنبی آن قرار دارد را پرسیدم. پس ‌از آن که چگونگی دسترسی با مترو به آنجا را نشانم داد پرسید آیا بلیطم را رزرو کرده ام؟ پاسخ دادم خیر. گفت متأسفانه باید بلیط را از پیش رزرو کرد و گاه باید این کار را حداقل از یک ماه قبل انجام داد.

به رغم گفته ی کارمند هتل، به مقصد کلیسا که چهار ایستگاه با هتل مان فاصله داشت به راه افتادم. در راه احتمالات مختلف را مرور می‌کردم و به خودم امید می‌دادم که در این فصل سرد (اواخر پاییز و در آستانه‌ی کریسمس) آن‌قدر توریست در میلان نیست که نشود بلیط شام آخر را تهیه کرد.

حوالی ساعت نه به کلیسا رسیدم. ابتدا گشتی در سالن اصلی آن زدم و بیرون که آمدم سراغ شام آخر را گرفتم. به ساختمانی در مجاورت سالن اصلی راهنمایی ام کردند. وارد ساختمان که شدم  صفی کوتاه عمدتاً از چشم‌بادامی‌ها را دیدم که پس از کنترل بلیط هایشان توسط یک خانم نگهبان، از دری عبور می‌کردند. ساعت حدود نه و ربع بود و من آخرین نفر بودم. نوبت من که شد به نگهبان گفتم می‌خواهم شام آخر را ببینم. گفت باید به ساختمان مجاور بروم و بلیط تهیه کنم. به ساختمان دیگر که می‌رفتم فکر کردم لابد هان طور که کارمند هتل گفت بلیط را تنها به افرادی می‌دهند که از پیش از طریق اینترنت ثبت‌نام کرده باشند. داخل ساختمان جدید که شدم دیدم دو نفر با نشان دادن برگه ای بلیط‌های خود را گرفتند. فکر کردم آن برگه لابد چاپ رزرو اینترنتی بوده و راه دیگری برای تهیه‌ی بلیط وجود ندارد. نوبت من که شد خیلی از خود مطمئن به خانم متصدی گفتم یک بلیط می‌خواهم و در کمال تعجب شنیدم که گفت بلیط برای ساعت نه و چهل‌وپنج دقیقه موجود است. باورم نمی‌شد. پرسیدم برای نیم ساعت دیگر؟ پاسخ مثبت داد و گفت قیمت آن 10 یوروست. از شادی در پوستم نمی‌گنجیدم. بلیط را گرفتم و به گشت‌وگذار در اطراف کلیسا رفتم تا زمان بازدید برسد.

دیدن شام آخر تشریفات خاصی دارد. این کار به‌ صورت جمعی، در جمع‌های کوچک حدوداً بیست‌نفری و در نوبت‌های پانزده‌ دقیقه‌ای انجام می‌شود. یکی، دو دقیقه مانده به زمان مقرر، بلیط‌ها را کنترل می‌کنند و دری را که مراجعین ازآنجا وارد شده‌اند پشت سرشان می‌بندند. پس از بسته شدن این در، در دومی به‌پیش فضایی دیگر باز می‌شود. وقتی تمام افراد به این پیش فضا وارد شدند، در دوم نیز بسته می‌شود و سپس در ورودی به سالنی مستطیل شکل باز می‌شود که شام آخر بر روی یکی از دیوارهای عرضی آن در ارتفاعی در حدود دو متر از کف نقاشی شده است.

بر روی دیوارهای طولی سالن و سقف آن نقاشی‌هایی وجود داشته که به مرور زمان و بیشتر در اثر اصابت بمبی که در جنگ دوم جهانی بخش های عمده ای از بنا را تخریب کرده ار بین رفته اند. اما بر روی دیوار عرضی مقابل شاهکار داوینچی، اثری وجود دارد که زیر سایه ی اهمیت شام آخر، کمتر از آن اسم برده می شود؛ اثری با موضوع مصلوب نمودن عیسی مسیح، اثر جیوانی دوناتو مونتورفانو.

شام آخر داستانی دارد به قول قدما پر آب چشم. آن چه امروز از این اثر دیده می شود حاصل مرمت های متعددی است که در گذر زمان بر روی کار اصلی صورت گرفته است.

مهمترین علت آسیب دیدن اثر، روش تجربه نشده ای بوده که داوینچی برای کار خود برگزید. نقاشی روی دیوار(فرسک) را به طور معمول بر روی ملات مرطوب کار می کردند. نقاش در هر نوبت کار روزانه به اندازه ای که فرصت می کرده کار را رنگ آمیزی کند، روی زیر کار خشک شده را با ملات تازه می پوشاند. حلال رنگ های مورد استفاده آب بوده و این امر باعث می شده تا رنگ در ملات مرطوب نفوذ کند و جسمی سخت و رنگی حاصل شود. داوینچی اما طریق دیگری را برای کار خود برگزید. او که نمی خواست خود را مقید به کار سریع در اندازه های مشخص روزانه کند از رنگ تمپرای روغنی که ترکیب آن هنوز ناشناخته است بر روی ملات خشک استفاده کرد. حاصل کار فاجعه ای تمام عیار از کار درآمد و اثر در زمان حیات داوینچی چنان رو به خرابی گذاشت که یک نسل بعد چیزی از آن قابل تشخیص نبود. شام آخر را در قرن 18 از نو نقاشی کردند. کار اخیر در جریان اشغال ایتالیا توسط ناپلئون آسیب هایی دید، به علاوه مسئولین کلیسا برای برقراری ارتباط بین سالن شام آخر و فضای جنبی آن، دری در میان دیوار گشودند که بخشی از قسمت پائینی و مرکزی اثر را در محلی که پای مسیح و حواریون مجاور او قرار داشت از بین برد.

این سالن، محل غذاخوری کلیسا بوده است. این که موضوع اثر را سفارش دهندگان انتخاب کرده اند یا داوینچی خود آن را برگزیده دانسته نیست. هرچه هست شام آخر موضوع جالبی برای سالن غذاخوری یک کلیساست.

پرسپکتیو شام آخر در عرض چنان است که گویی فضای دیوارنگاره امتداد فضای سالن است اما در ارتفاع، نقطه ی گریز اثر در جایی به مراتب بالاتر از دید تماشاچی قرار دارد. ترکیب بندی شام آخر که تفسیرهای فراوانی را برانگیخته، از نوع ترکیب بندی متقارن است. مسیح در مرکز تصویر و در محل نقطه ی گریز قرار گرفته و دوازده حواری او در چهار دسته ی سه تایی در دو سوی او قرار دارند. داوینچی در کار خود روایت انجیل لوقا را اساس قرار داده و دو لحظه ی متوالی را در یک صحنه با یکدیگر ترکیب نموده است. بر اساس روایت مزبور، مسیح ابتدا اعلام می کند که یکی از جمع حاضرین،(با لو دادن او به رومیان) به او خیانت خواهد کرد. حواریون آشفته و غمگین به تکاپو می افتند و از خود، دیگران و مسیح می پرسند خائن کیست؟ و مسیح پاسخ می دهد آن کس که با من دست در سفره دارد. فرد مورد نظر چنان که می دانیم یهوداست؛ نفر سوم از افراد سمت راست مسیح که تن پوشی آبی به تن دارد. او دستش را برای برداشتن نان دراز کرده و رویش را از تماشاچی برگردانده است. حالت او آشکارا با حالت دیگر حواریون تفاوت دارد و چهره اش تنها چهره ی تاریک صحنه است.

شام آخر سرآغاز شیوه ای نوین در نقاشی و نخستین اثر دوره ی موسوم به رنسانس متعالی است. داوینچی در این اثر شکوهمند که به رغم آسیب های فراوانی که دیده هنوز قادر است بیننده را مبهوت کمال بی نظیر خود کند، موفق شده است انسجام تصنعی و کسالت آور آثار رنسانس اولیه را به حفظ اصول کلی آن به چیزی عالی و رویاگونه تبدیل کند.