مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

اشتیلر


شروع داستان ها از عناصر کلیدی در فهم و نقد آنها هستند. اشتیلر اثر معمار، نویسنده و نمایش نامه نویس برجسته ی سوئیسی ماکس فریش، شروعی مثال زدنی تنها در سه کلمه دارد که تمامی داستان حول و حوش آن می گذرد: «من اشتیلر نیستم!»

گوینده ی این جمله ی سلبی قاطع و کنجکاوی برانگیز که راوی اصلی داستان است بلافاصله اضافه می کند که در زندان است و از روزی که به آنجا تحویلش داده اند هر روز اعلام می کند و سوگند می خورد که اشتیلر نیست. او را در یک قطار در سوئیس دستگیر کرده اند. فردی از مسافران قطار به مأمورین اطلاع داده که او اشتیلر، هنرمند مجسمه ساز نسبتاً مشهور سوئیسی است که حدود شش سال پیش همسر و زندگی اش را رها کرده و به طور ناگهانی غیبش زده است. اما راوی مدعی است که یک توریست آلمانی تبار آمریکایی به اسم وایت است  و برای اثبات ادعایش گذرنامه ی آمریکایی خود را شاهد می آورد.

داستان شامل یک بخش اصلی مشتمل بر هفت دفتر و یک تکمله ی کوتاه است. بخش اول را راوی اصلی به صورت یادداشت به منظور اثبات صحت ادعایش مبنی بر این که اشتیلر نیست نوشته است و راوی تکمله، دادستان و بعد تر دوست راوی اصلی است که یادداشت های او را با افزودن تکمله به آن ، به صورت کتابی که در دست داریم منتشر کرده است.

اشتیلر اثری غیر خطی و همچون کلاسیک های بزرگ شامل تعداد زیادی حکایت فرعی است. در بعضی از این حکایت ها راوی برای آن که اثبات کند اشتیلر نیست تا آنجا پیش می رود که برای یکی از زندان بان ها ( با این فرض که او شنیده هایش را به مقامات بالاتر گزارش می دهد) ازقتل هایی می گوید که در زمان های مختلف و به دلایل متفاوت مرتکب شده است.

همسر اشتیلر زنی زیبا و رقصنده ی باله است. در زمان روایت او در یک مؤسسه در پاریس مربی رقص است. پیش از غیب شدن اشتیلر، او به دلیل ابتلا به بیماری سل در یک مرکز درمانی ـ که یاد آور محیط داستان کوه جادو اثر توماس مان است ـ بستری است. اشتیلر در آن هنگام با زنی رابطه داشته که در طول داستان معلوم می شود همسر دادستان پرونده ی اوست.

این کشف بزرگ مارک تواین است که خواننده با راوی داستان تفاهم و همدلی نشان می دهد. در مورد این داستان نیز وضع به همین منوال است تا آن که همسر و برادر اشتیلر پا به داستان می گذارند. با حضور این دو خواننده اندک اندک نسبت به صحت ادعاهای راوی دچار تردید می شود و این پرسش که او واقعآً چه کسی است به تدریج جایش را به این سئوال می دهد که چرا  این همه اصرار دارد که اشتیلر نیست.

                                               تیر 1395

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: هویت گمشده (اشتیلر)، ماکس فریش، ترجمه ی حسن نقره چی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول:1387. 

پی نوشت: نشر ماهی نیز این کتاب را با ترجمه ی علی اصغر حداد به چاپ رسانده است.