مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

خیابان کاتالین


خیابان کاتالین رمان دیگری است از ماگدا سابو که نخستین بار به همت فریبا ارجمند، مترجم همین اثر، با رمان دیگرش، شهر ممنوعه، به ایران راه یافت.

داستان شامل یک پیش درآمد و دوبخش به اسامی مکان ها و لحظه ها و صحنه هاست. مکان داستان شهر بوداپست و زمان آن حدفاصل سال های 1934 تا 1968 است.

شخصیت های محوری داستان سه دختر و یک پسر از سه خانواده ی همسایه اند؛ ایرین و بلانکا دختران خانواده ی الکش، بالینت پسر سرگرد و هنریت دختر خانواده ی هلد که آخرین خانواده ای است که به خیابان کاتالین نقل مکان می کند.

پیش در آمد حاوی دیدگاه نویسنده در خصوص فرایند پیر شدن، خاطرات گذشته و چگونگی حضور گذشته در زمان حال آدم هاست: « هرچه آنجا بود ، درست آنجا بود، درست تا زمان حال، اما اکنون ناگهان متفاوت به نظر می رسید. زمان به لحظه های مشخص، اتفاقات مهم و به تک صحنه ها، مکان های آشنا به صرفاً زمینه ای برای تک پرده ها تقلیل یافته بود، آن چنان که در نهایت پی بردند از بین تمام چیزهایی که زندگی آنها را تا اینجا ساخته بود فقط یک یا دو مکان و چند لحظه، واقعاً اهمیت داشت. تمام چیزهای دیگر صرفاً پوشش محافظی بود که دور هستی شکننده ی آن ها پیچیده شده بود.»

فصل آغازین داستان، مکان ها، شامل موقعیت زمانِ حال اشخاص محوری است. این فصل در آپارتمان خانواده ی الکش شروع می شود. آپارتمانی در طبقات بالای  مجتمعی نوساز که از پنجره هایش می شود خانه ی سابقشان را در آن سوی رود دانوب دید. ساکنین خانه آقا و خانم الکش، دختر بزرگشان ایرین ، داماد شان بالینت و دختر ایرین، کینگا، از شوهر سابق  اوست. بخش بعدی این فصل به بلانکا اختصاص دارد که با مردی یونانی ازدواج کرده و به اتفاق خانواده ی او در یکی از جزایر آن کشور سکونت دارد. بخش آخر مکان ها مربوط به آخرین شخصیت محوری یعنی هنریت است که در زمان حال بین عالم ارواح و دنیای زندگان در رفت و آمد است. زمان حال داستان سال 1968 است.

داستان در آغاز فصل دوم، به سال 1934 باز می گردد. در این زمان اشخاص محوری در سنین کودکی تا نوجوانی در فضایی سرخوشانه و صمیمانه در سه خانه ی همجوار در خیابان کاتالین زندگی می کنند. آنها با یکدیگر دوست و همبازی اند و از شکاف و روزنه های بین حصارهای منازل، به خانه های یکدیگر رفت و آمد می کنند.

در فاصله ی 1934 تا 1968 دو تحول عمده در مجارستان اتفاق می افتد که هر کدام تغییری اساسی را در زندگی اشخاص داستان موجب می شود. تحول اول، اشغال مجارستان در جنگ دوم جهانی توسط آلمان نازی و تحول دوم، اسقرار دولت کمونیستی در مجارستان پس از جنگ است. پس از این دو رخداد دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست. هر کدام از این حوادث مثل انفجاری مهیب  کسی یا چیزی از اشخاص داستان را از بین می برد. تنها چیزی که پس از آن  باقی می ماند پرتوی ضعیف از عشقی قدیمی است که اندک اندک در فضای روزمرگی روبه خاموشی گذاشته است.

خیابان کاتالین داستانی است تاثیرگذار با ساختاری به خوبی طراحی شده، شخصیت پردازی هایی جالب توجه و صحنه پردازی هایی مؤثر. کتاب چنان که گفته شد ترجمه ی فریبا ارجمند است و توسط نشر همان به چاپ رسیده است. 


شهر ممنوعه


شهر ممنوعه، نخستین رمان ترجمه شده به فارسی و یکی از مشهورترین آثار نویسنده ی مطرح و پر خواننده ی مجار، ماگدا سابو ست.

مکان داستان شهر کوچکی در مجارستان و زمان آن سال های پیش و پس از جنگ دوم جهانی است. شخصیت اصلی داستان، زن مستخدمه ی مسنی  به اسم امرنس، و راوی آن بانوی نویسنده ای  به اسم ماگدا است که امرنس خدمتکار نیمه وقت او بوده است. کتاب شامل تعداد زیادی فصل های کوتاه و بلند با نام است. اسم فصل کوتاه نخست و فصل بسیار کوتاه پایانی هر دو «در» است که ضمنأ اسم اصلی کتاب هم هست.

داستان با یک خواب آغاز می شود و با همان خواب پایان می پذیرد. در پایان فصل نخست که مقدمه ی داستان هم هست ماگدا اعلام می کند که هدفش از نوشتن کتاب بیان این واقعیت است که خود را در مرگ امرنس مقصر می داند، گرچه قصدش نجات او بوده است.

در شروع داستان ماگدا به تازگی به اتفاق همسرش به آپارتمان جدید خود نقل مکان کرده اند. ماگدا که در سنین میانسالی است بعد از ده سال که به دلایل سیاسی ممنوع القلم بوده، به تازگی مجوز فعالیت مجدد پیدا کرده  است. خانه ی جدید به مراتب بزرگتر از قبلی است و ماگدا برای اداره ی آن نیاز به کمک دارد. یک همکلاسی قدیمی امرنس را پیشنهاد می کند. امرنس در  ابتدا جواب سربالا می دهد و بعد در ملاقات حضوری، درست بر عکس رویه ی معمول که کارفرما از فردی که قصد اسخدامش را دارد رضایت نامه طلب می کند، می گوید به شرطی کار را می پذیرد که کسی سلامت اخلاقی ماگدا و شوهرش را تضمین کند و پیش از آن که ماگدا از گیجی چنین درخواستی در آید اضافه می کند که حاضر نیست لباس زیر کثیف هر کسی را بشورد.

امرنس چند روز بعد کارش را در خانه ی ماگدا شروع می کند. او از همان ابتدا با ارباب خطاب کردن مرد خانه، حسابی جداگانه برای او باز می کند. اما مناسبات او با ماگدا که برای سالها و تا پایان عمر امرنس پا برجا باقی می ماند، آمیزه ی غریب و در نوع خود منحصر به فردی است که به دشواری بتوان توصیفش کرد.

امرنس که شخصیت پردازی خوب او از نقاط قوت اصلی داستان است، یک مستخدم معمولی نیست(اگر اساسا بتوان هیچ آدمی را معمولی محسوب کرد). او شخصیتی شبه اسطوره ای و پیچیده دارد که ابعاد آن در طی سالیان اندک اندک بر ماگدا روشن می شود و این چیزی است که باعث می شود داستان جذابیت خود را تا آخرین صفحات حفظ کند.

طرح محکم و منسجم، زاویه ی دید (یا راوی) مناسب و داستانسرایی قوی از دیگر نقاط قوت شهر ممنوعه است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: شهر ممنوعه، ماگدا سابو، ترجمه ی فریبا ارجمند، انتشارات قطره.