مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

بازار خود فروشی (یاوه بازار)*


رمان بازار خود فروشی اثر نویسنده ی طنز پرداز انگلیسی، ویلیام تکری، که شهرتی فراگیر را برای خالقش به ارمغان آورد، به طور اجمال رمانی است واقع گرایانه با نگاهی انتفادی، و بیانی افشاگر، تحقیر کننده و ریشخند آمیز در مورد انگلستان اوایل قرن نوزدهم .

عنوان فرعی کتاب در چاپ نخست، طرح هایی با قلم و مداد از جامعه ی انگلیس بوده که درچاپ های بعدی به داستان بی قهرمان تغییر کرده است؛ عنوانی که اگر شخصیت بسیار نیک اندیش و نیک کردار داستان، ویلیام دابین نمی بود، می توانست توصیف درستی برای آن باشد.  

کتاب شامل یک پیش پرده و شصت و نه فصل با نام است. تکری در پیش پرده، اثر خود را نمایشی عروسکی توصیف می کند از نبردهای ترسناک، سوارکاری های پرهیمنه و عظیم، صحنه هایی از زندگی اشرافی و برخی صحنه ای بسیار معمولی از جمله چند صحنه ی عشق ورزی برای مردم اهل دل و پاره ای صحنه های خنده آور.

طرح روی جلد کتاب که اثر خود تکری است ـ  که پیش از اشتغال به نویسندگی چند صباحی را در طراحی و نقاشی طبع آزمایی کرده بود ـ مردی را با لباس دلقک ها، ایستاده بر روی یک بشکه ی چوبی نشان می دهد که برای اجتماعی از آدم ها که همگی ملبس به همان نوع البسه هستند در حال سخنرانی است.  تکری در فصل هشتم کتاب، که بخشی کلیدی برای شناخت دیدگاههای نویسنده است، می گوید آن آدم ایستاده بر فراز بشکه معلم اخلاقی است که خود اوست، و ضمن یاد آور نمودن این که عنوان داستانش بازار خود فروشی است این بازار( و شما بخوانید انگلستان آن روزگار) را جایی توصیف می کند بسیار یاوه و خباثت آمیز و احمقانه و انباشته از انواع مزخرفات و نادرستیها و خود نمایی ها و می افزاید از آنجایی که از ته دل از تبهکاران قصه ی خود بیزار است، سینه سپر خواهد کرد و آنان را منکوب خواهد نمود و در این حین با دشنام و ناسزا دل خود را خالی خواهد کرد، و به خواننده قول می دهد که تبهکاران او از نوع تبهکاران آبکی نباشند (که به راستی نیز چنین نیستند) و با این وصف هر کجا که لازم باشد از بکار بردن زبان نرم و لطیف دریغ نخواهد کرد. تکری در جای جای داستان از زبان لطیفی که قولش را داده استفاده کرده، لیکن منتقدین بر او خرده گرفته اند که او هیچ احساس لطیفی نیست که وصف کرده باشد و خود بلافاصله آن را خراب نکرده باشد.

اشخاص داستان همگی از اعیان و اشراف یا حواشی این طبقات اند. داستان با فارغ التحصیلی و خروج دو دختر جوان از مدرسه ی شبانه روزی آغاز می شود. این دو، آملیا سدلی و ربکا شارپ نام دارند و شخصیت های محوری زن داستانند. آملیا دختری بسیار ساده دل و پاک طینت و فرزند خانواده ای ثروتمند است و ربکا از هر جهت نقطه ی مقابل اوست. او که همزمان با تحصیل  در مدرسه کار می کرده، فرزند نقاش آماتوری فقیر و مادری با گذشته ای مشکوک است و دختری است پیچیده، متظاهر و بسیار جاه طلب.

مردان محوری داستان که می شود گفت هر کدام جنبه ای از شخصیت و بخشی از سرگذشت نویسنده را باز تاب می دهند چهار تن اند:

 نامزد غیر رسمی آملیا، سروان جورج آزبورن خوش گذران.

 برادر آملیا، جوزف سدلیِ ساده دل و بسیار خودنما.

 دلداده ی آملیا و دوست مشترک جوزف سدلی و جورج آزبورن، سروان ویلیام دابینِ نیک سرشت و نازیبا که ذکر او رفت.

 و پسر خانواده ای که ربکا پس از خروج از مدرسه و چند روزی استراحت در خانه ی آملیا، به عنوان معلم سرخانه در ملک آنان ساکن می شود، راودون کراولی دم غنیمتی و قمار باز.

داستان چیزی در حدود بیست سال (از حوالی 1810تا 1830) را در برمی گیرد و نقطه ی اوج آن نبرد واترلو است. همه ی اشخاص محوری داستان به طور مستقیم یا غیر مستقیم(در بلژیک) در آن نبرد و حواشی آن درگیر می شوند و یکی از مردان شخصیت محوری در جنگ کشته می شود. با این وجود تکری که پیش از این(در آغاز فصل سی) به خواننده اعلام کرده که جزء نویسندگان رزمی نیست و جای او در کنار کسانی خواهد بود که نمی جنگند، کمتر از یک صفحه را به خود نبرد اختصاص داده است. سادگی صحنه ی مرگ یکی از اشخاص محوری داستان در پایان این بخش، قابل تأمل و مثال زدنی است:« دیگر صدای توپ در بروکسل شنیده نشد ـ کارزار فرسنگها دورتر دنبال می شد. میدان جنگ و شهر را تاریکی فرا گرفته بود؛ و آملیا دعا می کرد برای جورج که به رو افتاده بود، مرده، با گلوله ای در قلبش.»

عنوان فصل پایانی کتاب « در بیان زادن ها و وصلت ها و مردن ها» است که در آن سرنوشت یک یک اشخاص محوری و موثر داستان به اطلاع خواننده می رسد. در پایان این فصل، نویسنده که همان گردااننده ی نمایش عروسکی است، با ذکر جمله ی معروف جامعة بن داود از عهد عتیق**، عروسک هایش را جمع می کند، جعبه را می بندد و پایان نمایش را اعلام می کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: بازار خود فروشی، ویلیام تکری، ترجمه ی منوچهر بدیعی، انتشارات نیلوفر، چاپ سوم، 1393

* منوچهر بدیعی در یادداشتی که در ابتدای کتاب آمده در مورد انتخاب بازار خود فروشی به عنوان معادل «vanity fair» که اسم اصلی کتاب است توضیحاتی داده و از جمله می گوید نجف دریابندری در هنگام ترجمه ی فصل اول کتاب عنوان « یاوه بازار» را برای آن برگزیده است.

** عین جملات جامعه که مترجم آن را با اندک تفاوتی آورده چنین است:« باطل اباطیل. همه چیز باطل است. انسان را زا رنج هایش در زیر آفتاب چه حاصل است؟ نسلی می رود و نسلی می اید و زمین تا ابد