مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

طاقت زندگی و مرگم نیست


طاقت زندگی و مرگم نیست، اثر مو یان، رمانی شبه تاریخی است که به لحاظ زمانی می توان  آن را دنباله ی اثر دیگر ترجمه شده به فارسی از او، ذرت سرخ دانست. ذرت سرخ قصه ی سرگذشت مردم چین را از خلال زندگی در روستایی در استان گائومی  در حدود پنج ده  ی منتهی به انقلاب و استقرار حکومت کمونیستی در سال 1949 روایت می کرد و طاقت زندگی و مرگم نیست همان قصه را عمدتاً درهمان محل در پنج دهه ی پس از پیروزی انقلاب تا اواخر قرن بیستم پی می گیرد.

داستان با زبانی طنز آمیز و تغییر یابنده و عمدتاً از زاوایه ی دید و توسط شخصیت اصلی آن، شیمن نائو روایت می شود. او ارباب ملّاکی است که پس از پیروزی انقلاب در سنین جوانی تا میان سالی تیرباران می شود و پس از مرگ، در تناسخی چند باره در قالب خر، گاو، خوک، سگ، میمون  و نهایتا پسر بچه ای مبتلا به هموفیلی به زندگی باز می گردد. از جذابیت های کم نظیر داستان روایت آن از جمله از زبان حیوانات است؛ حیواناتی که خاطرات زندگی شیمن نائو را حفظ کرده اند.

داستان در کنار شیمن نائو شخصیت محوری دارد به اسم لن لی ین. لن لی ین کودکی سر راهی بوده که شیمن نائو به خانه آورده و بزرگ کرده و به عنوان کارگر به خدمت گرفته است. لن لی ین که عمده ترین مشخصه ی ظاهری او اثر ماه گرفتگی بر نیمی از صورت است، پس از اعدام شیمن نائو با یکی از همسران صیغه ای او ازدواج می کند و صاحب پسری می شود به اسم لن جیفن که نشان ماه گرفتگی پدر را به ارث می برد و خود از اشخاص عمده و از راوی های های داستان است.از دیگر اشخاص موثر داستان که شخصیت و آثارش دائما مورد ریشخند است، خود نویسنده، مویان است.

پس از اعدام شیمن نائو اموال و املاکش مصادره می شود؛ زمینهای کشاورزی متعلق به او بین اهالی تقسیم می شود و لن لی ین و تعدادی دیگر در خانه اش ساکن می شوند.

تحت رهبری مائو و در اجرای برنامه حزب کمونیست، در روستا مزرعه ای اشتراکی تاسیس می شود که تمامی اهالی به جز لن لی ین به آن می پیوندند. لن لی ین آدمی کله شق و تکروست که حاضر نیست به هیچ قیمت استقلال فردی اش را از دست بدهد. او به رغم فشارهای همه جانبه و طاقت فرسای رؤسای حزبی روستا و عدم دسترسی به هرگونه امکانات و تجهیزات باب روز کشاورزی تا آنجا پیش می رود که تبدیل به آخرین کشاورز مستقل در سراسر کشور پهناور چین می شود.

مرگ مائو در سال 1976 نقطه ی عطفی در زندگی اهالی روستا و در روند داستان است. همزمان با انتشار خبر مرگ او در اتفاقی نمادین تمامی چند صد خوک دامداری اشتراکی ده که سمبل مبارزه با سرمایه داری اند، به جز شیمن نائوی تناسخ یافته در اثر ابتلا به بیماری به نام « مرگ سرخ» تلف می شوند. از آن پس برنامه های حزب به تدریج و طی مراحل مختلف تغییر می کند و ماکیت اشتراکی به تدریج جای خود را به مالکیت خصوصی می دهد. 

طاقت زندگی و مرگم نیست اثری جذاب و شیرین با طرحی حساب شده، ضرباهنگی مناسب، تدوینی هوشمندانه و طنزی هوش رباست که نشان از قدرت استثنایی قصه گویی خالقش دارد. ترجمه ی کتاب کار مشترک مهدی غبرایی و سحر قدیمی است و نشر ثالث آن را به چاپ رسانده است.

نظرات 3 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1398/12/01 ساعت 15:02

سلام بر مداد گرامی
مطلب را خواندم. همین الان مطلب مربوط به ذرت سرخ را در وبلاگ گذاشتم. این همزمانی برایم بسیار جالب بود. بخش‌های کوچکی از این داستان سترگ را قبلاً خوانده بودم و حتماً این کتاب را در برنامه سال آینده قرار خواهم داد. ذرت سرخ که عالی بود و من شیفته قدرت قصه‌گویی نویسنده شدم.

درود بر میله عزیز
همزمانی دو یادداشت تصادف جالبی است. یادداشتت را مثل همیشه با کمال علاقه خواهم خواند. چنان که گفته ام این داستان را به لحاظ تاریخی می شود ادامه ی ذرت سرخ دانست . طاقت زندگی و مرگم نیست هم مثل ذرت سرخ از نظر قصه گویی یا داستان سرایی( که به نظر فورستر مهمترین جنبه ی رمان است) اثری بسیار قوی است. یقین دارم که از خواندنش لذت خواهی برد.

سلام بر جناب مداد سیاه بزرگوار
مدتی بود خدمت نرسیده بودم و به اصطلاح از شکرهای مکرر این صفحه بی بهره بودم. چقدر خوشحالم که شما و جناب میله همزمان به این نویسنده پرداختید و به این جهت از شما سپاسگزارم.
برداشت من از یادداشت شما دوستان و اشاره به این تناسخ ها و دور شدن از فضای رئال این بود که این کتاب به نظر از کتاب ذرت سرخ متنی پیچیده تر داشته باشد اما با این حال باز هم من فکر می کنم به خواندن این کتاب نزدیک تر باشم.
با توجه به اینکه شما فرمودید این کتاب به نوعی در ادامه کتاب ذرت سرخ به حساب می آید آیا لزومی بر رعایت حق تقدم در خواندنش هم وجود دارد؟

درود بر مهرداد گرامی
خوشحالم که مجددا به اینجا سر می زنید و از لطف شما ممنونم.
طاقت زندگی و مرگم نیست یک اثر مستقل با سبک و سیاقی متفاوت و شخصیت هایی جداگانه است و ذرت سرخ پیش نیاز آن نیست .
خواندن هر دو اثر را جدا توصیه می کنم. تقدم و تاخرش اهمیتی ندارد.

سحر 1398/12/13 ساعت 09:56

درود،
بعید میدانستم شما از خواندن این کتاب لذت ببرید و خواندنش را توصیه کنید! .... برخلاف لحن شیرین و حکایت گونه رمان، ترجمه اش ساده نبود، به ویژه آن که دو مترجم با سبک کاری متفاوت ترجمه اش کردند.
توجه ویژه نویسنده به فرهنگ یک منطقه و تلفیقش با رویکرد ادبیات معاصر نقطه قوت کار است، چیزی که مثلا دولت آبادی در بخش اولش موفق و در بخش دومش ناموفق است.

سلام و درود و خیر مقدم
این داستان امتیازات زیادی دارد که من تنها به برخی از آنها اشاره کرده ام .راستش اگر نگران لو رفتن داستان نبودم مطلبم می توانست طول و تفصیل بیشتری داشته باشد. در مورد ترجمه می توانم حدس بزنم که کار به هیچ وجه ساده نبوده و فارغ از تعارف به نظرم خوب و یک دست از کار درآمده است. موافقم که مویان به زبان ادبیات روز دنیا آشناست و آن را به خوبی برای بیان مسائل خاص زادگاهش به کار می گیرد.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد