ویکتوریا نام رمانی تغزلی است از کنوت هامسون. این داستان واریاسیون دیگری است بر تم مورد علاقه نویسنده، عشق نافرجام. در اثر عاشقانه ی دیگر او پان، گره های روانی دختر، ادواردا است که مانع پیوستن او و معشوقش به یکدیگر است. اما در ویکتوریا این خاستگاههای اجتماعی به شدت متفاوت یوهانس و ویکتوریا است که مانع اصلی است. یوهانس پسر آسیابان و ویکتوریا دختر ارباب و قصر نشین است.
کنوت هامسون نویسنده ای شاعر است. کلام او در ویکتوریا گاه چنان اوج می گیرد و چنان شاعرانه می شود که خواننده فراموش می کند در حال خواندن داستان است و نه شعر:
« عشق چیست؟ نسیمی که در میان گلها می وزد ؟…آه ! نه، تابندگی طلایی رنگی که خون را در می نوردد. عشق نوایی گرم و شیطانی است که حتی دل سالخوردگان را به تپش در می آورد . عشق چون گل مینایی است که با رسیدن شب کاملا گشوده می شود و شقایقی است که دمی آن را فرو می بندد و کمترین تماس سبب نابودی اش می شود.»
آه! عشق شبی تابستانی است که آسمانی پرستاره و زمینی عطر آگین دارد ولی از چه رو سبب می شود که جوان راه های پنهانی را در پیش گیرد و از چه رو مرد پیر را بر آن می دارد که در اتاق خود در کنج انزوا قد برافرازد؟ آه!عشق قلب انسانها را به قارچ زاری ، به باغی پر بار و گستاخ بدل می کند که در آن قارچ های مرموز بی شرم می روید.»
« عشق نخستین سخن خداوند است ... هنگامیکه گفته:« روشنایی باشد»، عشق زاده شده است و هر چه که او آفریده بسیار خوب بوده است و او نخواسته چیزی را تغییر دهد و عشق منشا جهان و ارباب دنیا بوده است. »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: ویکتوریا، کنوت هامسون، ترجمه ی قاسم صنعوی، انتشارات گل آذین.