مسترو دون جزوالدو از آثار شاخص نویسنده ی سرشناس ایتالیایی جیووانی ورگاست که از بنیان گذاران اصلی مکتب ادبی وریسم است. وریسم که آن را حدفاصل بین رئالیسم و ناتورالیسم می دانند و از آن با عناوینی مثل واقع گرایی محض یا حقیقت گرایی یاد می کنند در واقع نوعی ناتورالیسم فردی و اجتماعی توأم است.
مسترو دون جزوالدو به لحاظ فردی داستان مردی به همین نام از خانواده ای از نظر اقتصادی و اجتماعی دون پایه است که با سعی و تلاش فراوان صاحب مال و منال قابل توجهی می شود، و از نظر اجتماعی ماجرای طبقه ی رو به زوال نجبا و اشراف ایتالیایی است که به تدریج و گویی تحت جبری اجتماعی جای خود را به سرمایه داران نوکیسه می دهند.
تلاقی دو طبقه ی نوکیسه و اشرافی در داستان در ازدواج دون جزاولدو با بیانکا اتفاق می افتد. بیانکا متعلق به طبقه ی نجیب زادگانی است که قوس نزول خود را تا به انتها پیموده اند و گذران زندگی ایشان از رهگذر صدقه ی اعضایی از خانواده ی بزرگتر تامین می شود که هنوز دستشان به دهانشان می رسد.
بیانکا دو برادر دارد؛ یکی بیمار و محتضر و دیگری نیمه دیوانه که عمرش را به سامان دهی اسناد و مدارکی می گذراند که باور دارد می تواند ثروت و عزت اجدادی را به ایشان باز گرداند. وضعیت جسمی ضعیف بیانکا و برادران او انتخابی آشکار ناتورالیستی است که در عین حال نماد زوال خانواده است.
مسترو دون جزوالدو داستانی پر تحرک و پر شخصیت است که به خاطر سپردن اسامی یکایک اشخاص آن در حین خواندن کاری دشوار است. افتتاحیه ی داستان صحنه ی شلوغ و پر سر و صدای آتش سوزی است که در پس زمینه ی آن صدای پارس سگ ها و ناقوس کلیسا ها و صومعه ها به گوش می رسد و در پیش زمینه هر کس به سویی می دود تا کاری کند و در آن بین دون جزوالدو نگران سرایت آتش به املاک خویش است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: مسترو دون جزوالدو، جییوانی ورگا، ترجمه ی هما رامشگ، انتشارات معیار علم.
گفتگو در سیسیل رمان مشهوری است از نویسنده ی ایتالیایی الیو ویتورینی.
راوی و شخصیت اصلی داستان که می تواند شخصیت موازی خود نویسنده باشد مرد جوانی است به اسم سیلوسترو. زمان داستان که چندان مورد تاکید نیست، زمستانی در اثنای جنگ دوم جهانی است. سیلوسترو که همچون خود نویسنده زاده ی سیسیل است و در نوجوانی زادگاهش را ترک کرده است در شروع داستان دستخوش عواطفی است که از آن به عنوان شور انتزاعی یاد می کند. او افسرده و نگرانِ بشریت تباه شده، با کفش هایی پاره که آب باران در آنها نفوذ می کند و اندک پولی در جیب، در فلورانس از این سو به آن سو می رود و با نگرانی تیترهای درشت روزنامه ها را می خواند که در آنها خبری جز باران و کشتار نیست. در همین اثناست که نامه ای از پدرش دریافت می کند؛ نامه ای که سیلوسترو حدس می زند برای دیگر فرزندان نیز ارسال شده و در آن با کمال تعجب خبر جدایی از مادرشان را داده است. پدر در پایان نامه پیشنهاد کرده او که سال ها دور از خانه و خانواده بوده امسال به مناسبت روز نامگذاری مادرش به جای ارسال کارت تبریک سری به او بزند.
سیلوسترو که مطمئن نیست پول کافی برای سفر داشته باشد به ایستگاه قطار می رود و آنجا در اتفاقی نمادین دو چیز توجهش را به خود جلب می کند. یکی روزنامه ای است با اخبار کشتاری تازه و دیگری تبلیغی از سازمان جلب سیاحان برای دیدار از سیسیل با پنجاه درصد تخفیف.« یک لحظه خودم را بر سر دوراهی یافتم؛ یکی به سوی خانه در انتزاع آن کشتارهای جنون آسا، همچنان در آرامش، و در نا امیدی؛ دیگری به سوی سیسیل و کوههایش در نالش نی لبک درونی ام...»
او راه دوم را برمی گزیند و پا در راه سفر به زادگاه خویش می گذارد؛ سفری سه روزه از نوع آفاقی و انفسی ـ و بیشتر انفسی تا آفاقی ـ که در طی آن علاوه بر ملاقات با مادر که معلوم می شود تقریبا هیچ چیز در مورد او نمی دانسته، ریشه های خود و سرزمین اجدادی اش که روستایی دور افتاده است را کشف می کند.
این کشف که مقدمات آن در طول مسافرت با قطار و کشتی به خوبی فراهم می شود با گفتگو های ساده و صمیمی مادر و فرزند که از جذابیت های داستان است آغاز می شود. مادر زنی محکم و از خود مطمئن با عقایدی ظاهراً خلل ناپذیر است که در طول گفتگویی چند دقیقه ای می تواند صد و هشتاد درجه تغییر کند. مادر آمپول زن روستاست و همراهی مادر و فرزند در برنامه ی روزانه ی آمپول زنی، خود کمک بزرگی به شناخت سیلوسترو از کم و کیف زندگی مردمان زادگاه خویش است.
گفتگو در سیسیل اثر خوشخوان و جذابی با سبک و زبانی تغییر یابنده به اقتضای شرایط است که به شیوه ای واقع گرایانه و با زبانی گزارش گونه آغاز می شود و به شکلی شاعرانه و سوررئال در فصل ماقبل پایانی به اوج خود می رسد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: گفتگو در سیسیل، الیو ویتورینی، ترجمه ی منوچهر افسری، انتشارات کتاب خورشید.
« کسی که زندگی اش را هرگز روی اولین سطر از اولین صفحه ی یک کتاب خم نکرده است، چطور می تواند از چیزهای شیرین چیزی بداند؟»
الساندرو باریکو، قصرهای خشم.
قصرهای خشم نخستین رمان خالق نووه چنتو، الساندرو باریکو است.
زمان داستان میانه های قرن نوزدهم و مکان رخدادهای اصلی آن شهری خیالی به اسم کوینیپاک است.
داستان به رغم حجم نه چندان زیاد آن شامل ماجراهای پرتعداد و اشخاص متعددی با محوریت سه مرد است؛ آقای رائیل، مالک یک کارخانه ی شیشه سازی، نوازنده ای به اسم پکیش و معماری به اسم هکتور هوور که ویژگی مشترک شان رویاپردازی است.
آقای رائیل که از متنفذین شهر است رویای ساختن جام های شیشه در ابعادی بسیار بزرگ را در سر می پروراند، پکیش در پی انتقال صدا تا مسافت هایی بسیار دور از طریق لوله است و هکتور هوور که دیرتر به این جمع اضافه می شود در آرزوی ساختن بنایی عظیم و شفاف تماماً شیشه ای است. رویای پکیش رویایی مستقل است اما رویاهای دو نفر دیگر با یکدیگر تلاقی می کند و حاصل آن در نهایت تبدیل به بنای مشهور کریستال پالاس در هاید پارک لندن یا همان نمایشگاه جهانی سال1852 می شود که یکی از جسورانه ترین ایده های معماری روزگار خود و یکی از سرآغازها در تارخ معماری مدرن است؛ بنایی عظیم و خارق العاده که بعد از برگزاری نمایشگاه آن را به به مکانی دیگر انتقال دادند و تا آتش سوزی سال 1937 برپا بود.
قصر های خشم همچون دیگر داستان های باریکو اثری خوشخوان، لطیف، شاعرانه و خیال انگیز است. کتاب ترجمه ی اثمار موسوی نیاست و انتشارات مروارید آن را به چاپ رسانده است.
شماره صفر هفتمین و آخرین رمان اومبرتو اکوست.
مکان داستان شهر میلان و زمان آن دهه ی پایانی قرن بیستم است. راوی داستان مرد جوان تا میانسالی به اسم کلونا است. کلونا سفارشی نویس روزنامه های محلی و ویراستار چند موسسه ی انتشاراتی نه چندان مشهور است.
در شروع داستان راوی با ترس و نگرانی متوجه می شود که آب آپارتمانش قطع شده است. داستان در فصل بعد چهار سال به عقب می رود؛ زمانی که او از فردی به اسم سی می، سفارش نوشتن کتابی به اسم او را با دریافت دستمزدی نسبتا کلان می پذیرذ. کتاب بناست حاوی خاطرات روزنامه نگاری باشد که در روزنامه ای به اسم فردا مشغول به کار است. تامین کننده ی مالی روزنامه مرد ثروتمندی با معاملاتی مشکوک به اسم ویمرکاته است و نکته ی جالب این است که روزنامه ای که او با دست و دلبازی خرجش را خواهد داد، اساساً بنا نیست به انتشار برسد. هدف ویمرکاته تنها چاپ چند نسخه پیش شماره ـ یا همان شماره ی صفرـ احتمالاً به منظور قدرت نمایی به رقبای تجاری یا باج خواهی از آنهاست.
یکی از اعضای هیئت تحریریه ی فردا آدمی عجیب و توطئه اندیش به اسم براگادوچو است. او به طور محرمانه مشغول کار بر روی پروژه ای به لحاظ سیاسی خطرناک است که ثابت می کند موسیلینی در سال 1945 به دست پارتیزان ها اعدام نشده بلکه زنده مانده و از پشت پرده رهبری جریانات سیاسی عمده در سطح ایتالیا و بلکه جهان را به عهده گرفته است. او داستانش را با کلونا در میان می گذارد و به این ترتیب علاوه بر خودش او را هم در معرض خطر قرار می دهد؛ خطری که در شروع داستان کلونا قطع آب آپارتمانش را نشانه ی قریب الوقوع بودن آن تلقی می کند.
شماره صفر همچون دیگر داستان های اکو طرحی پیچیده و معمایی دارد و حاوی دیدگاههای نویسنده در مورد تئوری توطئه، سیاست و مطبوعات است. کتاب را رضا علیزاده ترجمه کرده و انتشارات روزنه به چاپ رسانده است.
قربانی که پس از چندین دهه اخیرا تجدید چاپ شده، اثر معروفی است از خالق ترس جان (پوست)، کورتزیو مالاپارته.
راوی اثر خود مالاپارته، زمان آن سال ها ی میانه ی جنگ دوم جهانی (1941 تا 1943) و مکان آن شهرها و مناطقی در روسیه، اوکراین، لهستان، فنلاند، سوئد، آلمان، رومانی، صربستان، کرواسی و ایتالیاست.
قربانی گرچه اثری شبه داستانی، غیر منظوم و به لحاظ حجم، در اندازه های یک رمان است، اما رمان به معنای معمول آن نیست، بلکه به قول میلان کوندرا، اثری است با سبکی کاملاً نو که فقط به خود مالاپارته تعلق دارد و در نگاه نخست به گزارش یک روزنامه نگار جنگی شبیه است که با آزادی یک جاسوس غیر قابل شناسایی اروپای تحت اشغال نازی ها را گشته است.*
مالاپارته در مقدمه ی خود بر کتاب، داستان چگونگی نوشتن و دردسرهای مخفی نگاه داشتن آن از آلمان ها را به تفصیل شرح داده است. او در آنجا اثر خود را کتابی به طرزی وحشتناک بی رحمانه و شاد توصیف می کند که جنگ منظره ی عینی، و اروپای تکه تکه و لت و پار شده شخصیت اصلی آن است.
قربانی شامل شش بخش به اسامی اسب ها، موش ها، سگ ها، پرنده ها، گوزن ها و مگس ها است که هر کدام به چندین فصل با نام تقسیم شده است. فصل های داستان هر یک شامل چندین قسمت است که با یک سطر فاصله از یکدیگر جدا شده اند. داستان فاقد ترتیب زمانی است و در هر بخش آن ماجراهایی نقل می شود که معمولاً آخرین آن ها، زمینه ساز شروع اولین داستان بخش بعدی است.
مالاپارته چهره ای شناخته شده بوده که به مجامع و محافل بسیاری راه داشته و بدین لحاظ شخصیتهای واقعی سرشناس، از شاهزاده های سوئدی و آلمانی ، سفیران کشورهای مختلف، فرمانده ی آلمانی لهستان اشغالی، دیکتاتور کرواسی، فرمانده ی اس. اس، وزیر امور خارجه ی ایتالیا و ... در داستان فراوانند.
قربانی چنان که از اسم گذاری بخش های آن پیداست پر از حیوانات و داستان های آنهاست: اسب هایی که در حین عبور از رودخانه گرفتار یخ بندان ناگهانی شده اند و تنها سرهای منجمندشان بر روی سطح یخ به چشم می خورد، سگ هایی که روس ها برای منفجر کردن خود رو های نظامی آلمانی تربیت کرده اند، گوزنی پاشکسته که نیمه شب خود را آستانه ی ورودی کاخ ریاست جمهوری فنلاند می رساند، آخرین ماهی آزاد باقیمانده در لاپلاند و نبرد موبیدیک وار او با فرمانده ی نظامی آلمانی ... و بالاخره مگس های انبوه پایان داستان که ناپل را به تصرف خود در آورده اند.
یکی از داستان های جالب توجه حیوانات، ماجرای سگ سفیر ایتالیا، اسپین، در فصل تفنگ دیوانه است که در آن مالاپارته زاویه دید روایت را اندک اندک از خود، به سگ تغییر می دهد به گونه ای که جایی میانه های ماجرا، داستان کاملا از ذهن اسپین روایت می شود.
قربانی چنان که گفته شد اثری گزارش گونه است که چندان شباهتی به یک رمان ندارد. با این حال قدرت فوق العاده ی قصه گویی مالاپارته و توصیفات بسیار جذاب و نوعاً خیال انگیزی که کتاب مالامال از آنهاست، به آن جایگاهی ممتاز در جهان ادبیات بخشیده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: قربانی، کورتزیو مالاپارته، ترجمه ی محمد قاضی، نشر ماهی.
* مواجهه، ترجمه ی فروغ پوریاوری، بخش8.
پی نوشت: بهتر بود در چاپ جدید به سابقه ی چاپ قبل اشاره می شد.