مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

آدم ماهی


آدم ماهی که اسم اصلی آن چهارمین عصر بینا یخ است رمانی علمی تخیلی است از کوبو آبه.

شخصیت اصلی و راوی داستان پروفسور کاتسومی است. کاتسومی مسئول پروژه ی دولتی کامپیتوتر پیشگوی ژاپنی است. ژاپنی ها پروژه ی خود را پس از آن آغاز کرده اند که دانشمندان روسیه ی شوروی اقدام به ساخت کامپیوتر پیشگوی مسکوی 1 خود کرده اند. روس ها کمی بعد از پروژه ی کامپیوتر پیشگوی مسکوی 2 را می سازند و در اقدامی غیر منتظره از آن می خواهند تا آینده ی جوامع بشری را پیشگویی کند. پاسخ مسکوی 2 این است که  تا 32 سال دیگر جامعه ی کمونیستی سراسری تحقق پیدا خواهد کرد و تا 2050 آخرین جامعه ی سرمایه داری ورشکست خواهد شد.

ژاپنی ها که چنین پیش بین هایی را با توجه به تاثیرات عظیم اجتماعی آن امری خطرناک تلقی می دانند تصمیم می گیرند از کامپیوتر به جای پیشگویی های کلان اجتماعی برای پیشگویی آینده ی تنها یک آدم استفاده کنند. کاتسومی و دستیار ارشد او تانوموگی به یک کافه میروند تا به طور تصادفی یک آدم را انتخاب کنند. آنها مردی را در نظر می گیرند و او را تعقیب می کنند تا با یافتن آدرس او اطلاعات لازم برای خوراک دادن به کامپیوتر را به دست آورند. سوژه ی مورد نظر در همان شب نخست که او را تحت نظر گرفته اند به طرزی مرموز به قتل می رسد.

کاتسومی و تانوموگی که خود را در مظان اتهام قتل می بینند با کمک پزشک ارشد بیمارستان محتوای مغز مقتول را برای پیدا کردن سرنخ قتل با کامپیوتر بررسی می کنند اما چیزی دستگیرشان نمی شود.

کاتسومی اندک اندک به دستیار خود مشکوک می شود و در ادامه و از طریق او سر از پروژه ای بسیار محرمانه در می آورد  که پاسخ معماهای داستان که یکی از آنها به همسر وی مربوط می شود در آن نهفته است. ژاپنی ها با پیش بینی ذوب شدن یخ های قطبین در اثر گرم شدن  زمین و به زیر آب رفتن خشکی ها دست به تحقیق در زمینه ی تولید انواع پستانداران آبزی مثل سگ و خوک و به عنوان مقدمه ای برای تولید انسان های آبزی به منظور تداوم نسل بشر زده اند و پیشرفت های قابل ملاحظه ای هم  در این زمینه داشته اند.

کوبو آبه داستان را در سالهای 1958 تا 1959 به شکل پا ورقی در یک مجله به چاپ رسانده و سپس در 1962 مؤخره ی بر آن نوشته که در پایان کتاب آمده است. او مؤخره را با این پرسش اساسی آغاز می کند که آینده مثبت خواهد بود یا منفی؟ اجمال نظر او این است که ما شایستگی داوری در مورد آینده را نداریم، همانطور که آدمی قرن پانزدهمی شایستگی این قضاوت را نخواهد داشت که جهانی که اکنون ما در آن به سر می بریم بهشت است یا جهنم؟

او معتقد است آینده ی واقعی خودش را همچون چیزی فراسوی شکافی که آن را از زمان حال جدا می کند نشان خواهد داد و تنها خود قادر خواهد بود تا زمان حال خویش را قضاوت کند. آبه با چنین پیش زمینه ای به جای آن که مطابق معمول داستان های علمی تخیلی ما را به زمان آینده ببرد، به شکلی پیچیده  آینده را به زمان ما آورده است و قصد او نه قضاوت آیندگان توسط ما بلکه کمک به درک بهتر زمان حال ما توسط خودمان است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: آدم ماهی، کوبو آبه، ترجمه ی شیوا مقانلو، انتشارات نیماژ .

 

استاد


بازی رومیزی با مهره های سفید و سیاه در ژاپن مرسوم است که احتمال می دهند یکی از قدیمی ترین بازی های نوع خود در جهان باشد. اسم بازی گو است و مثل بسیاری چیزهای دیگر از چین به ژاپن رسیده است. این بازی که بر صفحه ای شطرنجی با نوزده سطر و ستون بازی می شود در روند تکامل خود در ژاپن به درجه ی الوهی رسیده و متخصصین آن در نُه رتبه دسته بندی می شوند. بالاترین رتبه متعلق به کسی است که همه ی رقبای معاصر خود را برده باشد. لقب این فرد «میجین» است که در ترجمه ی انگلیسی به استاد بازی گو  برگردانده شده است.

یاسوناری کاواباتا نویسنده ی مطرح و محبوب  ژاپنی داستانی دارد به نام استاد که برگرفته از گزارش آخرین بازی استاد شوسایی، اَبَر قهرمان بازی گو است. گزارش را خود کاواباتا برای روزنامه ای تهیه کرده که حامی مالی مسابقه بوده است. داستان مصوّر به آرایش مهره ها در مراحل مختلف بازی  و مزین به تفسیرهای جذاب و گاه هیجان انگیز کاواباتا از حرکت ها و موقعیت مهره هاست که  برای فردی آشنا به بازی لطفی مضاعف دارد.

بازی در چهارده جلسه انجام می شود و با وقفه ای سه ماهه که علتش بیماری قلبی استاد بوده بیش از شش ماه به طول می انجامد. برخی قوانین حاکم بر بازی از جمله مجموع مدت زمان مجاز هر بازیکن برای انجام حرکت ها، به دلیل استثنایی بودن آن خاص بوده و تمامی مراحل بازی تحت نظارت تیمی حرفه ای انجام می شود.

استاد که آخرین نماینده ی شیوه ی اصیل بازی گو است به نسبت حریف جوان و مدعی خود بسیار سریع تر بازی می کند و برخلاف او در فاصله ی دو بازی متوالی به بازی ها و سرگرمی های دیگر مشغول می شود.

 تفاوت استاد و رقیبش به این موارد محدود نمی شود. کاواباتا که به گواه اکثر آثارش حسی نوستالژیک نسبت به سنن رنگ باخته یا از بین رفته ی فرهنگی کشورش در دوره ی مدرن دارد، این دو را فراتر از دو حریف یک بازی به عنوان نماینده ی دو ژاپن کهن و اصیل، و مدرن و فاقد اصالت به تصویر کشیده است. مبارزه استاد در واقع نبرد بر سر حفظ اصالت است؛ نبردی که نتیجه ی آن در همان ابتدای داستان اعلام می شود و می توان آن را از آنچه بر ژاپن معاصر گذشته حدس زد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: استاد، یاسوناری کاواباتا، ترجمه ی مانی پارسا، فرهنگ نشر نو.

 

گریه ی آرام


کریه ی آرام رمانی اگزیستانسیالیستی و تامل برانگیز است از نویسنده ی نوبلیست ژاپنی، کنزا بورو اوئه.

شخصیت اصلی و راوی داستان مرد جوان یک چشمی است به اسم میتسوبورو. میتسو همسری دارد به اسم ناتسومی و برادر کوچکتری به اسم تاکاشی که هر دو از اشخاص محوری داستانند. زندگی زناشویی مرد و زن دچار بحرانی عمیق و جدی است. آنان فرزند معلول جسمی و ذهنی خود را به تازگی به یک مرکز نگهداری سپرده اند. مرد شغل خود در دانشگاه را رها کرده و زن به الکل پناه برده است. در همین حال دوست همکار میتسو نیز به نحوی عجیب و نمادین (برهنه و با  سری رنگ آمیزی شده به رنگ قرمز)خود را به دار آویخته است.

نیروی محرک داستان را تاکاشی تأمین می کند. تاکاشی عضو گروهی دانشجویی بوده که در 1960 شورش سیاسی ناموفقی را سازماندهی کرده بودند. همان گروه تبدیل به گروهی تئاتری می شود و نمایشی را به روی صحنه می برد با عنوان ندامت آمیز« راه ما شرم آور بود».

گروه به آمریکا دعوت می شود و تاکاشی در آنجا ماجراهایی را از سر میی گذراند که از جمله ملاقات با دوست خود کشی کرده ی میتسو بوده است.

تاکاشی که آدمی خاص با عقایدی عجیب است در اوایل زمان روایت به آمریکا به ژاپن باز می گردد. او که برای خود مریدانی دارد به همراه آنها، میتسو و همسرش راهی روستای زادگاه خویش می شوند؛ روستایی دور افتاده در عمق دره ای در مجاورت جنگلی انبوه.

تاکاشی علاقه ای خاص به داستانی دارد که از برادر کوچکتر پدر بزرگشان بر سر زبان هاست. در آن داستان برادر پدر بزرگ در حوالی صد سال قبل شورشی دهقانی را رهبری کرده و پس از شکست آن شورش به سرنوشتی نامعلوم دچار شده است. علاوه بر آن  میتسو و تاکاشی برادر بزرگتری داشته اند که پس از جنگ دردرگیری بین مردم محلی و  کارگران کره ای ساکن در محل کشته شده است. با چنین زمینه ی خانوادگی،  تاکاشی که شیفته ی آن داستانهاست در دهکده تیم فوتبالی راه می اندازد و در پوشش آن علیه فروشگاهی زنجیره ای که تحت مالکیتی شخصی کره ای ملقب به پادشاه است دست به شورش می زند. شورش  که میتسو حاضر نمی شود با آن همراهی کند سرنوشتی تراژیک دارد و در اثنای آن معلوم می شود تاکاشی خانه و انباری بزرگ ماترک اجدادی را بدون اطلاع برادر به پادشاه فروخته است.

گفته شد که گریه ی آرام داستانی اگزیستانسیالیستی است. در اوایل داستان در صحنه ای که به رؤیا شبیه تر است تا واقعیت، میتسو با سگی زخمی و بیمار در بغل به  گودالی آب گرفته خزیده و خاطرات خود از دوست خودکشی کرده اش را مرور می کند. به قرینه ی این آغاز در پایان داستان او به اتاقکی در زیر زمینی پنهانی که  با داستان برادر پدر بزرگ او مربوط است می خزد و شبی را در آنجا می گذراند و صبح پس از آن، با توافق همسرش دست به انتخابی می زند که مسیر آتی زندگی او را تعیین می کند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: گریه ی آرام، کنزابورو اوئه، ترجمه ی سید حبیب گوهری راد، انتشارات رادمهر.

دریا و زهر


شرایط اضطراری که جنگ یکی از مصادیق آن است می تواند ارزش ها را به حال تعلیق در آورد و از آن بدتر با ضد آنها جایگزین کند. به عنوان نمونه، آدم کشی که در حالت عادی جرمی است که در همه جا مشمول مجازات است، در جنگ تبدیل به عملی قهرمانانه می شود که نه تنها مجازاتی در پی ندارد بلکه  شایسته ی  تقدیر و پاداش قلمداد می شود.

نویسنده ی  ژاپنی ، شوساکو اندو در رمان مطرحش دریا و زهر، تاثیرات جنگ را بر اخلاق بشر به طور عام و اخلاق پزشکی به طور خاص مورد پرسش و کاوش قرار داده است.

داستان درآمدی دارد که در آن مرد جوانی به اتفاق همسرش به تازگی به منطقه ای در حومه ی  شهر نقل مکان کرده اند. مرد که راوی این بخش نیز هست دچار عارضه ای ریوی است که نیازمند تزریق هوا از ناحیه ی قفسه سینه به داخل ریه است. تزریق کاری حساس است و نیازمند مهارتی ویژه است. راوی در جستجوی امکانات درمانیِ محل زندگی جدید خود با دکتر محلی منزوی با اخلاق و رفتاری عجیب به اسم سوگورو آشنا می شود که مهارتی بیش از حد انتظار در تزریق به داخل ریه از خود نشان می دهد. مهارت پزشک راوی را کنجکاو می کند که سر از کار او در بیاورد. او در پایان درآمد به راز سوگورو پی می برد؛ رازی که مربوط به عملکرد تیم پزشکی شامل او در بیمارستانی در ماههای پایانی جنگ دوم جهانی است.

 یکی از عناصری که در درآمد داستان به دفعات به آن توجه داده می شود مانکن مرد سفید پوست چشم آبی، پشت شیشه ی غبار گرفته ی ویترین یک لباس فروشی است که کارکردش بعد تر معلوم می شود.

مکان رخدادهای اصلی داستان بیمارستان عمومی بزرگی در حومه ی شهر فوکوئوکا در منطقه ای ساحلی و زمان آن ماههای پایانی جنگ دوم جهانی است. سوگورو در در این زمان پزشک کاراموز بخش امراض ریوی است. شهر زیر بمباران مداوم آمریکائی هاست. ژاپن از نظر اقتصدی تحت فشار شدید است. تعداد بیماران به مراتب بیش از امکانات بیمارستان هاست. غذای کافی وجود ندارد. و در این میان سرپرست بخش امراض ریوی قصد دارد به کمک چند پزشک نظامی از طریق آنچه تحت عنوان زنده شکافی از آن یاد می شود دست به آزمایشاتی بر روی انسان بزنند. هدف از آزمایش دو چیز است. کشف حداکثر ظرفیت ریه برای تزریق محلول آب نمک و و اندازه ی حداقل ریه برای زنده ماندن. نتیجه ی آزمایشات با مرگ فرد مورد آزمایش مشخص خواهد شد.

 سوگورو که جوانی احساساتی است، نقطه ی مقابل او تودا است؛ جوانی از خانواده ای مرفه با واقع بینی بی رحمانه. در حالی که سوگورو تلاش می کند تا قاچاقی به پیرزنی بستری غذا برساند، تودا معتقد است از آنجایی که پیرزن دیر یا زود خواهد مرد و جایش را به بیماری مشابه در صف طولانی انتظار خواهد داد، کار سوگورو عملی بیهوده و اتلاف منابع است. سوگورو توجیهی برای مناسباتش با پیر زن ندارد با این وجود کماکان از توجه به فروگزار نمی کند.

زمینه ساز انجام آزمایش زنده شکافی رفت و آمدهای مشکوک افسران نظامی به بیمارستان است. پیش از آن زنی بسیار زیبا از خانوده ی سرشناس مورد عمل جراحی نه چندان دشوار قرار می گیرد که نتیجه ای خلاف انتظار و فاجعه بار در پی دارد.

طرح زنده شکافی طرحی مخفیانه است و حاضرین در آن از میان داوطلبان انتخاب می شوند. داوطلب شدن تودا را می شود حدس زد. سوگورو اما از سر تزلزل و بی تصمیمی وارد تیم می شود. افرادی که مورد عمل قرار می گیرند دو نظامی آمریکایی اسیرند که اولین آنها همچون مانکن موجود در درآمد داستان چشمانی آبی دارد.

عمل در حالی انجام می شود که شهر زیر بمباران مداوم است و خواننده ی آگاه از سرنوشت جنگ می داند که ژاپن به زودی تسلیم آمریکایی های چشم آبی خواهد شد و از پیش نیز از طریق مقاله ای در یک روزنامه با تبعاتی که شرکت در عملیات زنده شکافی پس از تسلیم ژاپن و بازگشت شرایط به وضعیت عادی برای عاملین آن در پی داشته اطلاع یافته است.

_________________________________

مشخصات کتاب: دریا و زهر، شوساکو اندو، ترجمه ی مهرداد علی بابایی، انتشارات نگاه.

 

 

قلمرو رؤیایی سپید


آثار یاسوناری کاواباتا یکی از دیگری جذاب ترند و اگر بخواهیم از آن میان جذاب ترین و قوی ترین را انتخاب کنیم قلمرو رؤیایی سپید(یا همان سرزمین برفی) انتخاب خوبی است. 

داستان حول دو شخصیت عمده یا اصلی می گذرد؛ یک مرد و یک زن. اسم مرد شیمورا است. او متأهل و ساکن توکیو است. زن، کوماکو، گیشای جوانی ساکن سرزمین برفی است؛ جایی که در شروع جالب توجه و سینمایی داستان با گذر از یک تونل طویل(و طبعاً تاریک) قطار وارد آن می شویم.

 شیمورا در قطاری که با آن عازم سرزمین برفی است تصادفاً با زنی دیگر که اسمش یوکو است، هم کوپه است. یوکو  دختری زیباست که در سفر از مرد جوان بیماری مراقبت می کند و شیمورا که نمی تواند او را نادیده بگیرد در طول سفر به بهانه ی نگاه کردن بیرون، پنهانی تصویرش را در شیشه ی پنجره ی کوپه تماشا می کند.

 سرزمین برفی چنان که از اسمش پیداست منطقه ای سردسیر با زمستان هایی پر بارش است که در فصل زمستان علاقه مندان به طبیعت و اسکی بازان را به خود جذب می کند. شیمورا پیش از زمان روایت برای مدتی در آنجا درهتل چشمه ی آب گرم اقامت داشته و با کوماکو آشنا شده است. کوماکو در آن زمان گیشا نبوده و برای رقص به میهمانی ها دعوت می شده است. شیمورا که متخصص رقص است در پایان اقامت قبلی به کوماکو قول داده که کتابی در در این زمینه برایش بفرستد اما قولش را فراموش کرده است. در فاصله ی دو دیدار، کوماکو برای کمک به هزینه ی معالجه ی مردی با سپردن تعهدی مدت دار تبدیل به گیشا شده است.

شیمورا در بدو ورود به هتل، کوماکو را می بیند که در کسوت گیشا در آنجا مشغول خدمت است. کوماکو ابتدا با دلخوری به او بی محلی می کند اما با سماجت شیمورا روابط آن دو در سطحی دیگر پی گرفته می شود. چشم شیمورا هم زمان در پی یوکیو است. او نمی داند زندگی این دو زن به شکلی خاص به یکدیگر آمیخته است.

ستاره ی سرزمین برفی کوماکو است؛ ستاره ای از نوع شهابی که به تناوب در داستان ظاهر و از آن ناپدید می شود. او زنی عاشق پیشه و سودایی و اغلب مست از نوشیدن زیاد در میهمانی های شبانه است که هرگاه خود بخواهد نزد شیمورا می آید. او از شمیورا انتظار دارد که دوستش بدارد؛ انتظاری بعید با دو مانع جدی؛ یکی این که او گیشاست و دیگر این که شیمورا به لحاظ شخصیت فردی بسیار منفعل و از این لحاظ نقطه ی مقابل کوماکوست.

شباهت ساختار داستان های کاواباتا به هایکو حرفی تکراری است که در مورد همه ی آثار او گفته می شود. امّا این شباهت در سرزمین برفی آن قدر توجه برانگیز است که نمی توان از اشاره به آن صرف نظر کرد. داستان که از زاویه ی دید شیمورا روایت می شود، شامل قطعات متعدد کوتاهی است که در جمع کلاژی تاثیر گذار را می سازند که موضوع آن عشق ناممکن و ناپایداری زیبایی است. سرزمین برفی همانند غالب آثار نویسنده سرشار از اجزای شاعرانه ی توصیفی از طبیعت و نمادپردازی هایی بسیار زیباست که یکی از به یاد ماندنی ترین آنها مربوط به پارچه ای کتانی و بسیار سفید به اسم چیجمی است؛ پارچه ای که در برف بافته می شود، در برف شسته می شود، با برف سپید می شود و اساساً همه چیزش از نخ کردن ماسوره تا آخرین مرحله ی پرداخت در برف انجام می شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: قلمرو رؤیایی سپید، یاسوناری کاواباتا، ترجمه ی مجتبی اشرفی، انتشارات ققنوس.