جنگ جهانی اول به فروپاشی سه امپراطوری روسیه، اتریش ـ مجارستان و عثمانی انجامید و معاهده ی صلح آن، خود زمینه ساز آغاز دومین جنگ جهانی شد. این جنگ تلفات و خسارات بی سابقه ای را موجب شد و علاوه بر میلیون ها کشته، دهها میلیون آدم سرگشته و بی آینده با انواع آسیب های جسمی و روانی را در اجتماعاتی فروپاشیده یا در آستانه ی فروپاشی به جای گذاشت. دومین داستان یوزف روت، هتل ساوی، ماجرای آن آدم هاست.
زمان داستان ماههای پس از خاتمه ی جنگ و مکان آن شهر لودز است که اکنون بخشی از کشور لهستان است. شخصیت اصلی و راوی داستان مرد جوانی است به اسم گابریل دان. او که اصلیت اتریشی دارد به تازگی از سه سال اسارت جنگی در اردوگاهی در سیبری به شهر لودز آمده تا با کمک دایی ثروتمندش از آنجا عازم غرب و احتمالا پاریس شود. او به مجرد ورود به شهر در هتل ساوی مستقر می شود؛ هتلی که میکروکاسمی از اروپای آن روزگار است.
هتل ساوی مالکی با اسمی یونانی دارد که تا به حال هیج کس او را ندیده است. این هتل اجتماعی با نظام طبقاتی خاص خود است که ثروتمندان و فقرا را با دقت از یک دیگر جدا می کند و همه ی طبقات اجتماعی از پلیس و پزشک تا سرمایه دار و دلال و هنرپیشه و آشوبگر و... را در خود جای داده است. هتل به علاوه همه جور امکانات تفریح و سرگرمی را داراست.
بخش اعظم ساکنین هتل ساوی نمی خواهند یا نمی توانند آنجا را ترک کنند، امّا هستند معدود ساکنینی که برای مدتی کوتاه در آنجا مقیم می شوند و سرمایه داری مشهور که همه ی شهر انتظار آمدنش را می کشد در زمره ی آنان است.
آمدن سرمایه دار یادشده در اصل به مقصودی به جز سرمایه گزاری که مردم می پندارند صورت گرفته و عواقبی غیر مستقیم دارد که دامنگیر هتل و ساکنان آن می شود؛ عواقبی که قبلاً با حضور دوست دوران خدمت گابریل درهتل به عنوان هم اتاقی او زمینه سازی شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: هتل ساوی، یوزف روت، ترجمه ی افسانه قربان زاده، انتشارات ناهید.
زن چپ دست داستان بلند تأمل برانگیزی است از پتر هانتکه.
شخصیت اصلی داستان زن متاهل جوانی دارای یک فرزند پسر است. همسرِ زن، مدیر شرکتی است که به جهت بازاریابی به سفر می رود. در شروع داستان بناست مرد از سفر فنلاند به کشورش، اتریش باز گردد. زن به پیشواز مرد می رود و آنها تصمیم می گیرند شب را در یک هتل بگذرانند. روز بعد در حالی که مرد از زندگی مشترکشان راضی است، زن بی مقدمه می گوید به او الهام شده که مرد تنهایش خواهد گذاشت و بنابر این از او می خواهد که تنهایش بگذارد. مرد بدون آن که چندان مقاومتی از خود نشان دهد پیشنهاد را می پذیرد و خانه را ترک می کند.
در واقع درون مایه ی اصلی زن چپ دست تنهایی و بیگانگی است. تفاوتی نمی کند که نسبت افراد با یکدیگر چیست. زن و شوهر، مادر و فرزند، معلم و شاگرد، رئیس و مرئوس و حتی عاشق و معشوق. آنها در هر حال تنها هستند و تنهایی شان از نوعی است که گویی هرکس پیرامون خود دیواری دارد و ارتباطش با دیگران حد اکثر در حد همجواری است. آنها نه همدیگر را می فهمند و نه تلاشی می کنند تا بفهمند. در شروع داستان پسر انشایش را با موضوع «چطور می تونم زندگی زیباتری مجسم کنم» را برای مادرش می خواند. پسر آرزو دارد در جزیره ای زندگی کند، از دوستانش چهار نفر بیشتر باقی نمانند و آدم ها و چیزهای ناشناس ناپدید شوند. اشخاص داستان حتی وقتی تنها نیستند دچار ترس از تنهایی اند و برای غلبه بر این ترس به استقبال آن می روند. تنها زن(ماریان) نیست که با در نظر گرفتن احتمال تنها شدن در آینده تصمیم می گیرد از هم اکنون تنها شود. رئیس سابق او نیز چنین کرده است. او که روابط خوبی با معشوقه ی زیبای جوان تر از خودش داشته از آنجایی که احتمال داده معشوقه ی مذکور روزی او را ترک کند تا به مرد جوان تری بپیوندد او را با خشونت از خود رانده است.
زن چپ دست داستان جذابی مینیمال با روایتی سرد و خنثی و پایانی تأثیرگذار و نمایش نامه ای است که می تواند شروع خوبی برای آشنایی با پیتر هانتکه و دنیای خاص داستانی او باشد. این داستان نسخه ای سینمایی باهمین نام به کارگردانی خود نویسنده و تهیه کنندگی ویم وندرس دارد که در جشنواره ی کن 1978 به نمایش در آمده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: زن چپ دست، پیتر هانتکه، ترجمه ی فرخ معینی، انتشارات فرهنگ جاوید.
انزجار که عنوان فرعی آن توماس برنهارد در سان سالوادور است رمان کوتاهی است از نویسنده ی اهل السالوادور، اوراسیو کاستیانوس مویا.
این داستان اثری به شدت انتقادی است که بنا به قول نویسنده اش با تقلید از نثر ویژه و مضامین آثار توماس برنهارد نوشته شده تا با استفاده از ظرفیت های آن، خرده حسابهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اش را با وطن و هم وطنان خود تسویه کند.
شخصیت اصلی داستان، ادگاردو، استاد تاریخی اهل السالوادور و ساکن کاناداست. او که از همه چیز کشور خود بی زار است بنابر قولی که به مادر خود داده برای تشییع جنازه ی وی پس از سالها به شهر زادگاهش سان سالوادور مراجعه می کند. ادگاردو در مراسم تشییع، دوستی قدیمی را می بیند و او را به کافه ای دعوت می کند. در شروع داستان آنها در کافه نشسته اند و ادگاردو رشته ی سخن را به دست می گیرد و آن را رها نمی کند تا حدود شصت صفحه ی بعد داستان به انتها می رسد. در واقع کل داستان تک گویی پر از طنز و اغراقِ یک جا و یک نوبتی ـ و مثل آثار برنهارت یک تکه و در یک پاراگرافِ ـ وگا، خطاب به دوست خویش است.
زمان روایت حدود دو ساعت است. کافه ی محل داستان تنها جایی در کل سان سالوادور است که وگا رغبت می کند به آنجا پا بگذارد؛ آن هم نه به مدتی طولانی بلکه در حدفاصل ساعت پنج تا هفت عصر و پیش از آن که هم وطنانش هجوم بیاورند و آنجا را با حضور گروه های راک به دیوانه خانه تبدیل کنند.
در صورتی که میزان بر آورده شدن منظور یک هنرمند از خلق اثرش را معیاری برای سنجش میزان موفقیت آن بپذیریم، انزجار بنابر توضیح نویسنده در یادداشت ضمیمه ی کتاب اثری بسیار موفقیت آمیز محسوب می شود چرا که پس از انتشار، مادر وی را به مرگ تهدید کرده اند و خود او هم از ترس جانش مجبور به پذیرش تبعیدی خودخواسته برای بقیه ی عمر شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: انزجار، اوراسیو کاستیانوس مویا، ترجمه ی حسین ترکمن نژاد، نشر خوب.
نقاش بسیار مشهور فلامان، پیتر بروگل مهتر، تابلوی مشهوری دارد بر گرفته از تمثیلی از انجیل متی به اسم تمثیل کوران یا کوری عصا کش کور دگر که در آن درمحیطی روستایی که زمینه ی غالب کارهای اوست، در ترکیب بندی قطری، شش نفر نابینا به صف به تصویر کشیده شده اند که به تعبیر هلن گاردنر در«هنر در گذر زمان»، به دنبال پیشوای کور خود می روند تا به چاله بیفتند. نفر اول صف به حال طاق باز در چاله ای بر زمین افتاده، نفر دوم تعادلش را ازدست داده امّا بقیه هنوز سرپا هستند. نفرات دوم و سوم، و پنجم و ششم با چوبدستی به یکدیگر متصلند اما نفرات چهارم و پنجم دست بر شانه ی مخالف نفرات جلویی دارند. همه ی نفرات شنل برتن دارند و سرهایشان با کلاههایی تکی یا دوتایی پوشیده است.
نویسنده ی آلمانی گرت هوفمان در ابتکاری جالب در رمان کوتاه کوری عصاکش کوری دگر، در روندی عکس مصور سازی کتاب، داستان خیالی خلق این تابلوی مشهور را که در موزه ای در شهر ناپل نگهداری می شود نوشته است و برای این کار به اشخاص گمنام تابلو اسم داده و برای هر یک سرگذشتی ساخته است.
از ویژگی های جالب داستان، راوی جمعی و نابینای آن است که طبعاً از ضمیر ما استفاده می کند. در ابتدا به نظر می رسد این راوی شامل همه ی کوران موجود در تابلو است اما بعدترمعلوم می شود تعدادی از آنها و نه همه ی ایشان است. داستان در صبح روزی شروع می شود که قرار است نقاش تابلوی آنان را بکشد و با به پایان رسیدن تابلو تمام می شود. نابینا بودن راویان، محدودیت هایی را به داستان تحمیل می کند که کنترل و برنامه ریزی آن نیازمند توجهی ویژه است. برای مثال هر کجا که نیاز به توصیف چشم انداز است نویسنده از افرادی بینا استفاده کرده است که صحنه را برای راویان توضیح دهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: کوری عصا کش کور دگر، گرت هوفمان، ترجمه ی محمد همتی، نشر برج.
هربرت مارکوزه، فیلسوف و نظریه پرداز مکتب فرانکفورت، در انتقاد به وضعیت جهان معاصر گفته است شرایط حاضر انسان را به چیزی تبدیل کرده که چیزهای دیگر را مصرف می کند. چیزها اثر نویسنده ی فرانسوی، ژرژ پرک، داستانی است با چنین نگرشی به انسان معاصر.
داستان به فراخور اسم به قدر کافی گویایی که دارد به جای معرفی شخص یا اشخاص اصلی با فهرست بلندی از اسامی اشیا یا همان چیزها شروع می شود و بعد از چندین صفحه وقتی به معرفی اشخاص می رسد نخستین جمله در شرح حال آنها این است که آرزو داشتند مالدار شوند، و پیداست که مال را می خواهند تا بتوانند چیزهای مورد نیازشان را بخرند.
«آنها» که گویی فاقد فردیتی مستقل اند و در خلال داستان همانند دوقلویی به هم چسبیده همه جا با هم از ایشان یاد می شود، ژروم و سیلوی، مرد و زن جوانی فارغ التحصیل رشته ی روان شناسی اجتماعی اند. آنها با یکدیگر زندگی می کنند و در مؤسسه ای در بخش انگیزه شناسی مشغول به کارند. کار آنها مصاحبه با افراد و تحلیل داده های حاصله به منظور یافتن پاسخ مسائلی از این قبیل است که چرا جاروبرقی کمتر خریدار دارد؟ یا هنگام مصرف ماست به چه چیز آن توجه می شود؟
یکی از تاریخی ترین روزها ی زندگی ژروم سیلوی هنگامی است که به وجود بازار کهنه فروش ها پی می برند که در آنحا می توانند با درآمد اندک خود چیزهای بیشتری بخرند. آن دو به طبقه ای تعلق دارند که آپارتمانهایی یکسان با اثاثیه ای مشابه زندگی می کنند و آمال و آرزوهایی مشابه دارند.
داستان شامل دو بخشِ به ترتیب بلند و کوتاه و یک فرجام گفتار است. در آغاز بخش دوم ژروم و سیلوی عازم تونس می شوند تا از طریق شغل آموزگاری تنوع و ثباتی به زندگی خود ببخشند. اما پس از هشت ماهِ کسالت بار که تنها با در آمد آموزگاری سیلوی روزگار می گذرانند به فرانسه باز می گردند. داستان در فرجام گفتار پس از مرور شکل احتمالی زندگی دراز مدت آن دو در تونس با پیشگویی داستان بازگشت آنها به فرانسه و با این جمله از کارل مارکس به پایان می رسد: «وسیله همچون نتیجه جزء حقیقت است. جست و جوی حقیقت باید خود نیز حقیقی باشد. جست و جوی حقیقی همان حقیقت گسترش یافته است که اجزای پراکنده اش در خود نتیجه به هم می رسند.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: چیزها، ژرژ پرک، ترجمه احمد سمیعی، انتشارات علمی و فرهنگی.