مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

دفترچه یادداشت کانگورو


شخصیت اصلی دفترچه یادداشت کانگورو، در موقعیتی که یادآور موقعیت سامسا گرگوار در داستان مسخ است، یک روز صبح که قرار است مثل بقیه ی صبح ها باشد، حین خوردن صبحانه دچار خارش در ناحیه ی ساق پای خود می شود. او حین خاراندن آن ناحیه متوجه چیز عجیبی می شود. روز بعد همان موضع را معاینه می کند و در کمال تعجب می بیند روی  پوستش جوانه های گیاهی  به صورت انبوه در حال رشد است که در بررسی دقیق تر معلوم می شود ترب سفید برگ شبدری است.

او که مردی جوان و بدون نام است به یک درمانگاه بیماری های پوستی و مقاربتی مراجعه می کند. پس از معاینه او را به اتاق عمل راهنمایی می کنند. در آنجا روی تختی با تجهیزاتی پیچیده دراز می کشد که تصور می کند تخت عمل جراحی است. تخت اما یک وسیله نقلیه است؛ وسیله ای که به اراده خود یا راکب آن به حرکت در می آید.

 تخت مرد را به سفری دور و دراز به جاهای مختلف ـ از جمله به یک مرکز آبدرمانی که پزشک معالج تجویز کرده ـ می برد. در طول سفر اتفاقات عجیبی برای او می افتد که همگی از اساس فاقد هرگونه معنا و مفهومی هستند.

دفترچه یادداشت کانگورو در کنار شخصیت اصلی چند شخصیت محوری دارد. یکی از آنها پرستاری  است که به دراکولا شهرت یافته و علاقه ی ویژه ای به گرفتن نمونه خون از آدم ها دارد و دیگری مرد آمریکایی گردن کلفتی است که کارش تحقیق بر روی  انواع مرگ است.

داستان هفت فصل و پایانی عجیب و غیر منتظره دارد که بخشی از خبر صفحه حوادث یک روزنامه است. مرد شخصیت اصلی،  کارمند یک موسسه ی تولید لوازم التحریر است و اسم اثر برگرفته از ایده ای است که او برای تولید دفترچه ای جیب دار داده است.

چنان که مشخص است دفترچه یادداشت کانگورو اثری سوررئالیستی است. آن چه می توان به این مطلب افزود این است که همانند اثر شاخص دیگر کوبو آبه، زن در ریگ روان، پوچ گرایانه هم هست. آبه نوع نگرش خود به زندگی و معنی آن ـ که مسئله ی اصلی در پوچ گرایی است ـ را در اواخر داستان و پس از مشارکت شخصیت اصلی در قتل فردی که سر و صدایش مزاحم خوابیدن دیگران بوده و در بحث او با عامل اصلی قتل، چنین بیان می کند:

« نقل زندگی آدمیزاد چیه؟

ما زنده ایم چون زنده ایم. هیچ نقلی هم توش نیست.

آخه نمی تونه فقط همین باشه. باید پای یه معنا و مفهومی وسط باشه.

حتی اگر معنا و مفهومی وجود نداشته باشه، آدم ها به اختیار و روی خوش میرن بیمه ی عمر می خرن و هر ماه هی پول از حساب شون کم می شه. ماها زنده ایم صرفاً به این خاطر که خوش نداریم تن به مرگ بدیم.»222

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: دفترچه یادداشت کانگورو، کوبو آبه، ترجمه ی سلماز بهگام، نشر ترانه.

                                                                                                                               

نظرات 7 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1396/09/26 ساعت 18:00

سلام
عجب طرحی دارد داستان...
"آخه نمی تونه فقط همین باشه. باید پای یه معنا و مفهومی وسط باشه.
حتی اگر معنا و مفهومی وجود نداشته باشه، آدم ها به اختیار..."
همینجوری به ذهنم رسید در مقابل جمله بالایی و اصرار بر وجود معنا قاعدتاً در جمله بعدی طرف مقابل نمی‌گوید حتی اگر معنا "وجود نداشته باشد". انگار یک چیزی کم است. اینطور نیست؟

داستان جالب و استثنایی است.
صحبت های شخصیت اصلی جنبه مزاح دارد. اصولا آدم ها در این داستان آدم وار حرف نمی زنند.

سحر 1396/09/27 ساعت 08:52

کامنت من ثبت نشده؟! سه روز پیش گذاشتم!

این سوررئال بودن نویسنده مرا کمی می ترساند، به ویژه این که با یک ژاپنی سوررئال سر و کار داشته باشیم. اینها خودشان already تا اندازه ای سوررئالند!
چقدر این بخشی که انتخاب کرده اید جالب بود: "نقل زندگی آدمیزاد چیه؟!..."

متاسفانه کامنت شما ثبت نشده بود.
سوررئالیسم این یکی واقعا هم ترسناک است. با این وجود اگر بتوانید داستان را بدون کنجکاوی برای دانستن معنای اتفاقات و ارتباط آنها با هم دنبال کنید، تجربه ی جالبی خواهد بود.
حتما می دانید اگزیزتانسیالیسم، پوچ گرایی و نهیلیسم با پاسخی که به پرسش در مورد معنای زندگی می دهند از همدیگر متمایز می شوند.

داود صباغ 1396/09/27 ساعت 09:44

میله عزیزسلام.کل ادیان؛فلسفه؛هنر؛دانش وفرهنگ بشری به این دلیل ساخته شده اندکه به جهان بی معناوسردوبی روح،معناتزریق کنند.شایدبهترین تعریف دراین مورد،گفته مارکس است که می گوید:"دین،روح یک جهان بی روح است.دین تریاک توده هاست."همانطورکه درزمان مارکس،تریاک مسکنی قوی دربرابردردبود(بعدامورفین راازتریاک استخراج کردندوهمان کاربردراداشت)،کل فرهنگ بشر-ازجمله ادبیات-هم برای تسکین دردنیستی استفاده می شود.به قول شاعر:درمیان دوعدم این دوقدم راه چه بود؟

مثل دیدن خواب یا کابوس در زمان بیماری ای که تب چهل درجه کرده باشی می ماند.

در همان مایه هاست.

سلام
به واسطه این مطلب ،به مطلب زن ریگ روان شما رفتم و طی یک خاطره بازی فراوان در اونجا لذت بردم.
با این اوصاف افسانه ی سیزیف و زن در ریگ روان را پیش از این کتاب دوستدارم بخوانم

سلام
زن در ریگ روان فارغ از این که چه میزان از دیدگاه فلسفی آن آگاهی داشته باشیم، اثری جذاب و خواندنی است. جدا توصیه اش می کنم.

میله بدون پرچم 1396/10/05 ساعت 15:15

سلام جناب صباغ عزیز
ممنون از توضیحات‌تان
پیگیر کامنت‌های شما هستم همیشه

مجید مویدی 1398/02/14 ساعت 19:58

سلام بر مداد سیاه عزیز
بعد از خوندن "زن در ریگ روان" علاقه و کنجکاویم برای بیشتر خواندنِ آبه دوچندان شد.
چند روز پیش همین "دفتر یادداشت..." رو از همین مترجم به صورت اینترنتی خریدم و هنوز به دستم نرسیده. خواستم بدونم که از ترجمه راضی بودی؟
موقع خرید خیلی شک داشتم. مخصوصا که نه مترجم و نه ناشر رو خوب نمیشناختم.

درود بر مجید خان مویدی
آبه برای خودش اعجوبه ای است. من با ترجمه مشکلی نداشتم اما در جمع به زن در ریگ روان نمره بیشتری می دهم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد