مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

بری لیندون


 


بری لیندون رمان مشهوری است از خالق بازار خود فروشی، ویلیام تکری.

شخصیت اصلی و راوی داستان مردی است که نامش را به کتاب داده است. بری لیندون، اسم و فامیلی نیست بلکه ترکیبی از دو نام فامیلی است. اسم اولیه ی راوی ادموند بری است.اوتنها فرزند خانواده ی فقیر ایرلندی  با تباری اشرافی است که پدرش را در کودکی از دست داده و مادر به رغم فقر مالی او را همچون یک نجیب زاده تربیت کرده است. 

بری لیندون رمانی پیکارسک است. آوارگی ادموند در پی ماجرایی مربوط به عشق یک طرفه ی او به دختر دایی اش نورا شروع می شود. در آن ماجرا او در یک دوئل ظاهراً خواستگار نورا را از پا در می آورد و ناگزیر  به فرار از کشورش می شود. در گام بعدی او به تور گروهی شارلاتان می خورد و در پی ماجراهایی به عنوان یک نظامی سر از میدان جنگ های هفت ساله ی اروپا در می آورد.

بری لیندون آدمی قمار باز و جاه طلب و راوی غیر قابل اعتمادی است که خود را به مراتب بهتر از آنچه در واقع هست نشان می دهد. او که درصدد ترقی هرچه سریعتر در سلسله مراتب اجتماعی است که طبقه ی اشراف در رأس آن قرار دارد، در آخرین گام، ازدواج با زنی اشرافی و چنگ انداختن بر ثروت خانوادگی او را هدف قرار می دهد و در راه نیل به آن از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند.

زبان طنزآمیز، تغییر تصویر راوی در طول داستان و شیوه ای  که نویسنده برای ایجاد این تغییر به کار می بندد از جمله نکات جالب توجه بری لیندون اند. تغییر یاد شده که عمدتاً در پایان داستان رخ می دهد باعث ایجاد تردید در صحت هر آن چیزی می شود که خواننده تا آن زمان دانسته و پذیرفته است. از یک سو به نظر می رسد  بر اساس پاره ای از شواهد پیشین می شد حدس زد که راوی فردی غیر قابل اعتماد است و از سوی دیگر خواننده برای ورود به یک داستان چاره ای به جز باور به قول راوی ندارد.

بری لیندون نسخه ی سینمایی به همین نام به کارگردانی استنلی کوبریک دارد که برنده و نامزد دریافت جوایز متعدد اسکار، بفتا و گولدن گلوب بوده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: بری لیندون، ویلیام تکری، ترجمه ی محمود گودرزی، نشر برج.

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام 1403/06/01 ساعت 12:04 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
ژانر خیلی جذابی است. برخلاف ظاهر تاریخی موضوع کاملاً امروزی است. کوبریک هم بیهوده سراغش نرفته است.

سلام و درود
درست است. موضوع می تواند کاملا" امروزی باشد.
نمیدانم با توجه به تفاوت های روایت در داستان و سینما چطور می شود تغییر نگرش خواننده در طول داستان را که ناشی از تغییر شناخت از راوی است در فیلم از کار در آورد.

میله بدون پرچم 1403/06/10 ساعت 09:59

سلام بر مداد گرامی
فیلم را چند ماه پیش دیدم. واقعاً دوستش داشتم. راوی کتاب آنطور که نوشتید اول‌شخص است اما در فیلم ما یک نریتور داریم که کلماتش و لحن بیانش با تصاویر یکجور آیرونی خلق می‌کند و اتفاقاً آن موضوع غیرقابل اعتماد بودن راویِ کتاب را خیلی عیان نشان می‌دهد. فیلم را توصیه می‌کنم. طولانی است اما بامزه و جذاب است.

سلام و درود فراوان
تکنیک جالبی برای تبدیل کردن راوی اول شخص در نسخه ی سینمایی است. خود داستان هم آیرونیک است. فیلم را حتما خواهم دید. ممنون که از توصیه.

درخت ابدی 1403/06/18 ساعت 13:56

سلام.
کتاب رو به خاطر طنز و ژانر و راوی غیرقابل اعتمادش گرفتم و البته هنوز فرصت خوندنش دست نداده.

سلام و درود
دلایل خوبی است. امیدوارم از این کتاب خوشت بیاید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد