مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

ریگودون ـ لویی فردینان سلین


ریگودون آخرین کتاب از سه گانه ی شمال، قصر به قصر و همین کتاب است؛ مجموعه ای که سلین در آن به آوارگی خود، همسرش لی لی و گربه شان، بِبِر پس از فروپاشی حکومت ویشی در 1944 تا حضورش در دانمارک و حبس و تبعیدش در آنجا می پردازد. سلین ریگودون  را در سالهای 1960 و 1961 نوشته و در غروب روز به اتمام رساندن آن در گذشته است.

داستان در دو زمان حال و گذشته می گذرد و هر دو در زمان با سلینی مواجهیم که به آخر خط رسیده است؛ گرچه دشوار است تصور کرد پس از «سفر به انتهای شب» که مربوط به خیلی پیش از این زمان است نیز  او جز در آخر خط بوده باشد.

در زمان حال داستان که علاوه بر حدود هشتاد صفحه ی نخست در طول کتاب پراکنده است ، سلین در کشورش چهره ای منفور و مغضوب است که با انواع توهین ها و مزاحمت ها روبروست. نسل جوان که او آن را نسلی لوس و بی مزه و مطلقاً احمق می داند او را نمی شناسد و سرش گرم فیلم های آبکی خودش است و نسل قدیم یا از او  بیزار است، یا می ترسد که تأییدش کند. حداکثر لطف قدیمی ها این است که به او توصیه کنند به هر طریق ممکن خودش را به چپ ها وصل کند تا بلکه گناهان پیشینش بخشیده یا نادیده گرفته شود. سلین که مدل خودش پیشنهاد اخیر را جدی گرفته یادش می آید که سفر به انتهای شب پیش از جنگ و در زمان استالین به روسی ترجمه و در شوروی وقت منتشر شده است. او که پس از جنگ تمام اموال و دارایی ها از جمله نسخ ترجمه ی آثارش به غارت رفته به هر دری می زند تا یک نسخه از آن ترجمه ی  را به دست بیاورد و در این راه تا آنجا پیش می رود که درخواستش را برای آندره گرومیکو  وزیر خارجه ی وقت شوروی می فرستد اما از هیچ کدام از اقداماتش طرفی نمی بندد.

در زمان گذشته چنان که گفته شد او ، همسرش و گربه شان ( و تا نیمه های داستان دوستشان، لاویگ) در زیر حملات شدید هوایی در صددند تا هر طور که شده آلمانِ واپسین روزهای جنگ را پشت سر بگذارند و خود را به دانمارک برسانند که سلین پیش از جنگ در آنجا مبالغی را در یکی از بانک ها پس انداز کرده است. آنان با ژنده پاره های بر تن و شکم گرسنه در زیر بمباران شدید نیروی هوایی بریتانیا دائما در حال عوض کردن قطارند. سلین که در اثر دیگرش، معرکه، نشان داده بود استاد توصیف صحنه های بمباران است در جایی از ریگودون و در اثنای یکی از بمباران ها پاره آجری به سرش اصابت می کند. این حادثه مشاعر او را مختل می کند و امکانی بی نظیر در اختیارش می گذرد تا برخی از به یادماندنی ترین توصیفاتش از ویرانی های بمباران ها یی را بنویسد که ابعاد وحشتناک و آثار غیر قابل تصورش می تواند دستمایه ی خلق سوررئالیستی ترین تابلوهای نقاشی قرار بگیرد.

طنز سیاه سلین پس از حادثه ی پاره آجر، به طنزی هوش ربا  تبدیل می شود و حضور تعداد زیادی  کودک عقب مانده که قادر به سخن گفتن نیستند و مسئولیت نگهداری از آن ها به گردن او و همسرش می افتد، آن را به اوجی بی نظیر می رساند. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ریگودون، لویی فردینان سلین، ترجمه ی افتخار نبوی نژاد، انتشارات فرهنگ جاوید.

شمال


« آنچه سلین ترسم می کند واقعیت نیست. وهم و هذیانی است که واقعیت بر می انگیزد.» آندره ژید*

 

 شمال آخرین اثر منتشر شده در زمان حیات از لویی فردینان سلین(۱۹۶۱-۱۸۹۴) و دومین رمان از سه گانه ای است که در آن ها به ماجرای فرارش از فرانسه پس ازسقوط حکومت ویشی(در سال ۱۹۴۴) و تبعید خود خواسته اش به آلمان و دانمارک و به زندان افتادنش در آنجا می پردازد. دو اثر دیگر از این سه گانه قصر به قصر و ریگادون اند که اولی توسط مهدی سحابی به فارسی برگردانده شده است.

سلین در زمان نوشتن شمال شصت و چند ساله است. این را در همان اولین سطرهای داستان می گوید. دو سه صفحه بعد و پس از آن که هشدار می دهد که نباید دست کم اش گرفت به سال ۱۹۴۴ می رود؛ زمانی که او به همراه همسرش لی لی، گربه شان به بر و یک دوست هنرپیشه به اسم لاویگ به تازگی از پاریس که به تصرف نیروهای فرانسه ی آزاد در آمده به بادن بادن در آلمان گریخته اند که هنوز تحت سلطه ی نازی هاست.

شمال مطابق معمول کارهای سلین، به خصوص آخرین کارهای او، شلوغ و سر سام آور است؛ با روایتی بدون پیرنگ و از هم گسیخته، و در قالب جملاتی کوتاه و فاقد انسجام که در میان سه نقطه ها و علامتهای تعجب فراوان ریخته شده اند.**

سلین در چندین جای شمال در باره ی شیوه ی روایتش توضیح داده است:

« به من خرده نگیرید از این این همه نابسامان و پس و پیش می نویسم و پایان را پیش از آغاز می آورم!... نکته ی باریکتر از موی قضیه در همین جاست، چون این تنها حقیقت است که اهمیت دارد!... حقیقتی که شما خود را در آن خواهید یافت! من هم خودم را به خوبی در آن یافته ام!...کافی است کمی حسن نیت داشته باشید، همین و بس!...برای دیدن  یک تابلوی نقاشی امروزی هم ناگزیرید کمی به خود زحمت دهید!...» ۲۱

« خدا کند شما شیرازه ی داستان را از دست ندهید، آن هم به شیوه ای که من دارم [ آن را] پیش می برم... پس و پیش و معوج و گاه از قلم افتادن برخی چیزها! ... اوف! گیج و گم شدن در لحظه ها، آدم ها و سالها... به هر رو نتیجه ی دست اندازی من به رویدادها همین سمساری و آشفته بازاری ست که می بینید... »۵۵

شمال همه ی ویژگی هایی که سلین به آنها شناخته شده را در خود جمع دارد، از جمله دست انداختن و توهین به خواننده :

« به راستی شما با این همه که می نویسم سرگرم می شوید؟ با این همه روایت های خشک و بی روح و یکنواخت از آدم های مسخ شده؟ آن هم به هنگامی که این همه سرگرمی دارید؟... به سادگی پای تلویزیون می نشینید و همراه با جامی که بالا می اندازید چشم  به برنامه های سرگرم کننده می دوزید...

... به راستی با این همه برنامه دیگر جریمه شدن و خواندن اجباری آنچه من می نویسم دلچسب نیست... به هر رو [به] جهنم که وقت دارید یا نه؟»۲۵۹

سلین در شمال  به شکلی بسیار گذراعشق را پاس می دارد گرچه به قول خودش« پانصد میلیون سال است که شکم و زیر شکم همه چیزمان شده و عشق از شماره ی انگشتان فراتر نمی رود.» و استثنائاَ آینده ای خوش را برای اروپا پیش بینی می کند؛ آینده ای که سالهاست تحقق یافته است:« اما شما دوباره پاریس را می بینید... مطمئن باشید!... و برلن و پاریس را در کمتر از یک ساعت خواهید پیمود!... این نوید پیشرفت فرداست!... پس از پایان جنگ!... با تنها یک واحد پولی و با هواپیما!... یک ساعت!... دیگر به گذرنامه هم هیچ نیازی نخواهد بود!»۲۸۹

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*مقدمه ی مرگ قسطی.

** این پست حاوی مطلبی در باره شیوه ی استفاده ی سلین از سه نقطه است.

مشخصات کتاب: شمال، لویی فردینان سلین، ترجمه ی محمود سلطانیه، انتشارات جامی، چاپ اول، ۱۳۹۲.


سلین و سه نقطه هایش


سفر به انتهای شب، به همراه مرگ قسطی و قصر به قصر، شاهکارهای سه گانه ی داستانی لویی فردینان سلین، نویسنده شهیر فرانسوی اند. سفر به انتهای شب اولین رمان سلین و مربوط به سال ۱۹۲۳ است. مرگ قسطی در ۱۹۳۶ و قصر به قصر در ۱۹۵۷منتشر شده اند. برای بسط بیشتر موضوع این یادداشت، علاوه بر این سه گانه به اثر دیگر او دسته دلقکها هم اشاره خواهد شد. تاریخ  چاپ دسته ی دلقکها، ۱۹۴۴، یعنی در فاصله انتشار مرگ قسطی و قصر به قصر است.

در مورد ویژگیهای آثار سلین بسیار می توان گفت و خوشبختانه مقدمه ترجمه های فارسی آثار او(سفربه انتهای شب با ترجمه فرهاد غبرایی و آن سه اثر دیگر با ترجمه مهدی سحابی) سر نخهای خوبی برای شناخت  بخشی از آن هاست. از میان این ویژگی ها آنچه در این نوشته به آن خواهیم پرداخت، استفاده بسیار زیاد سلین ازنشانه سه نقطه است.

از مقایسه چهار اثر نام برده، و بنا به ترتیب زمانی آنها، می توان دریافت که سلین در هر اثر بعدی خود، به نحوی محسوس از سه نقطه های بیشتری استفاده کرده است؛ به گونه ای که شاید بتوان گفت سه نقطه ها یک پنجم تا یک دهم قصر به قصر را شامل می شود.

در مورد استفاده از سه نقطه؛ خود سلین در مقدمه دسته دلقکها از قول منتقدین خود می گوید: « هه چه پر مدعا واقعا! آقای آزاد اندیش،هه هه! این سه نقطه ها! هه! پشت هم هی سه نقطه! رسوایی است واقعا!... دارد زبان فرانسه ما را قصابی می کند! نکبت باید انداختش زندان! پول ما را پس بدهید! کثافت! پدر هر چه مضاف و مضاف الیه را در آورده! بیشرم! عجب بدبختی واقعا! »

و برای آن که بدانیم خاصیت این همه سه نقطه چیست؛ باز هم از او در همان مقدمه، از قول پدر بزرگ متخصص علم بیانش:

ـ «از لفاظی بپرهیز، پسر...»

 می داند گفتنی را باید چه جوری گفت که اثر بگذارد، من هم آن جوری می گویم. ها! در این مورد من عجیب تعصبی دارم! شوخی سرم نمی شود! که بیفتم به «قطعه پردازی»! نه!... سه نقطه!... ده تا! دوازده نقطه !کمک!یا اصلا هیچ نقطه اگر  لازم باشد، هیچ!من این طوری ام!

جاز آمد و والس را زد کنار. امپرسیونیسم نقاشی تاریکا روشن را کشت، امروزیا باید تلگرافی بنویسی یا اصلا از خیرش بگذری!».

برای نشان دادن چگونگی استفاده سلین از سه نقطه، دو نمونه انتخاب شده است؛ اولین نمونه ازقصر به قصر(صفحه۱۱۴): « اگر همه یک طرف جمع می شدند کشتی کج می شد... طبعا... پدر مادرها هم با بقیه! دوباره صدای مادرها! «از قصد این کار را کردی، وحشی!» و شترق شتق!... «نفس بکش !نفس بکش!»... ناخدا از توی اتاقکش داد می زد... که مواظب باشند!...«همه یک جا نه!...» با بلندگو!... برو گم شو بابا!...بیشترجمع می شدند!... بیشتر و فشرده تر!...بچه ها، ننه بابا ها، مادر بزرگها!... همین طور هم سیلی!... سیلی پشت سیلی!... شاش!... همه قشقرق یک طرف کشتی!... کج کجکی!... مگر می شود بدون بی نظمی خوش گذراند؟... شتق شترق!«کلوتیلد!...اوهوهو!شتق!دلت سیلی می خواهد!گاستون!... دستت را از جیبت درآر!... باز داری باخودت ور می ری!... شترق!...بچه هیز!» » .

و نمونه دوم از(صفحه۲۶۲) دسته دلقکها: « سه نفری نشسته ایم کنار هم... روی نیمکت... داریم فکر می کنیم... قضیه چیست!»

در نمونه ی اول در کمتر از ده سطر از ۲۳ سه نقطه، البته به همراه ۲۸ علامت تعجب استفاده شده است. در نمونه دوم درتنها یک سطر ۳ سه نقطه وجود دارد.

درتعریف سه نقطه، گفته می شود استفاده از آن نشان دهنده حذف یا ناتمام ماندن بخشی از سخن است و موارد کاربرد آن چنین است:

۱. به جای یک یاچند کلمه ی حذف شده؛ در این مورد سه نقطه در میانه یک جمله می آید(و منظور از میانه غیر از ابتدا و انتها است). برای مثال: موضوع یک نقاشی میتواند انسان، مناظر طبیعی، طبیعت بی جان و... باشد.

۲. هنگام خلاصه نمودن مطلبی که از آن نقل قول می شود؛ سه نقطه در این حالت می تواند دراول جمله یا درآخرجمله بیاید. مانند: سلین می گوید:« ... من یک پدر بزرگی داشتم ، به اسم اوگوست دتوش که...»

حال باز گردیم به نمونه های بالا که از سلین نقل قول کردم. درهیچ یک از مثالها، موردی که سه نقطه در آن مطابق کاربرد اول استفاده شده باشد وجود ندارد. درمورد کاربرد دوم، کافی است توجه داشته باشیم که در مثال قصر به قصر چهار جمله نقل قولی داریم؛«از قصد این کار را کردی،وحشی!»، «نفس بکش !نفس بکش!»، «همه یک جا نه!...» و«کلوتیلد!...اوهوهو!شتق!دلت سیلی می خواهد!گاستون!... دستت را از جیبت درآر!... باز داری باخودت ور می ری!... شترق!...بجه هیز!». در دو مورد از این چهار نقل قول از سه نقطه استفاده نشده و در دو مورد دیگر از ۶ سه نقطه استفاده شده است. اگر این ۶ مورد را از ۲۳ مورد استفاده شده در این پاراگراف کم کنیم هنوز ۱۷ مورد دیگر باقی است که تعریفی برای آن نداریم؛ به علاوه در نمونه دوم از دسته دلقکها، اساساً نقل قولی در کار نیست.

در تجزیه وتحلیل نمونه های بالا می شود بیش از این پیش رفت اما تا همین میزان هم آن چه می توان نتیجه گرفت این است که شیوه استفاده سلین از سه نقطه، عمدتاً خارج از چهارچوب های متداول آن است .

کار دیگری که می توان انجام داد آن است که جملاتی از نمونه های اول و دوم را بدون استفاده از سه نقطه باز نویسی کرد. از پاراگراف نقل شده از قصر به قصر: «ناخدا از توی اتاقکش با بلندگو داد می زد که مواظب باشند؛ «همه یک جا نه!» »۱ و جمله مربوط به دسته دلقکها: «سه نفری نشسته ایم کنار هم، روی نیمکت، داریم فکر می کنیم قضیه چیست!»۲

در این باز نویسی از کلماتی استفاده شده که عیناً در نوشته اصلی وجود دارد و تنها عبارت «با بلندگو» درجمله یک جابه جا شده است. حالا هریک از جملات تغییر یافته و اصل آن را به دنبال یک دیگر بخوانید و نحوه خواندن خود را مقایسه کنید.

نشانه های سجاوندی و از جمله سه نقطه، شیوه خواندن نوشته ها را تعیین می کنند. در جمله شماره دو من به جای سه نقطه، از نشانه دیگر یعنی کاما استفاده شده است. استفاده از کاما قواعد فراوانی دارد اما تاثیر آن را می توان در مکث و تداوم خلاصه نمود. در خواندن جمله ۲، با رسیدن به کاما مکث کوتاهی می کنیم و به خواندن ادامه می دهیم. اگر بخواهم خواندن این جمله را شبیه سازی گرافیکی کنیم می توان گفت به یک منحنی سینوسی شبیه است که کاماها نقاط عطف متوالی آن اند.

می شد جمله ۲ را به جای کاما، با استفاده از نقطه به این شکل نوشت: « سه نفری نشسته ایم کنار هم روی نیمکت. داریم فکر می کنیم قضیه چیست! ». در خواندن مثال اخیر به نقطه که می رسیم، جمله اول پایان یافته است و جمله دوم، جمله ای مستقل است. نمودار خواندن این جمله شبیه به دو پاره خط هم امتداد است که با فاصله از پی یک دیگر آمده اند.

حال می رسیم به چگونگی خواندن جملات اصلی در نوشته های سلین. ما با توجه به قواعد کاربرد سه نقطه وقتی به این نشانه می رسیم همانند وقتی که به نقطه می رسیم خواندن را متوقف می کنیم با این تفاوت که جملۀ  تمام شده در ذهنمان مان تداوم میابد. ما می دانیم که سه نقطه ها جای چیزی نشسته اند. چیزی که نویسنده آوردن آن را ضروری ندانسته است؛ و سلین می خواهد از همین ذهنیت ما ـ که چیزی باید در آن میان باشد ـ به عنوان چسبی برای اتصال اجزای پراکنده متن خود استفاده کند.

لطفاَ یک بار دیگر به نمونه قصر به قصر توجه کنید. عباراتی نظیر: « همه قشقرق یک طرف کشتی »،« کج کجکی »، «همین طور هم سیلی»، «سیلی پشت سیلی»، « شاش»، « شتق شترق» و... هیچ کدام یک جمله کامل نیستند. اینها از یک کلمه ی تنها، تا بخشی از از یک جمله اند. و تفاوت این میزان نوشته با آنچه در متنی غیر سلینی باید نوشت، آن چیزی است که سلین برای پرهیز از لفاظی از آن صرف نظر کرده است.