مرور تاریخ معاصر از خلال روایت زندگی نسل های متوالی یک خانواده، در کشورمان به سنتی ادبی تبدیل شده که برخی از برجسته ترین رمان های فارسی از شازده احتجاب تا طوبا و معنای شب به آن تعلق دارند. ملکان عذاب اثر تحسین شده ی ابوتراب خسروی را نیز می توان داستانی در ادامه ی همین سنت دانست.
اشخاص اصلی و به تعبیری راویان مستقیم و غیر مستقیم داستان، سه نسل متوالی از مردان خانواده ای از اهالی فارس اند. شخصیت مرکزی این سلسله که داستان را او آغاز می کند ذکریا شمس است. ذکریا فرزند ارشد مادری مقتدر از فئودال های منطقه است که از ازدواج های متوالی با خان های بالاگداری صاحب فرزندان متعددی متعلق به خود یا همسران دیگر آن ها است که تعدادشان هجده نفر است. تنها فرزند غیر بالاگداری خاتون، ذکریاست که جستجوی او برای یافتن پدرش و تلاش متقابل پدر برای پیدا کردن و احضار او از عوامل اصلی پیش برنده ی داستان دانست.
ذکریا در جوانی به شهر می رود و وکیل می شود. او به علاوه عضو مؤسس انجمنی ادبی به اسم شفق است. پسر ذکریا و تنها فرزند او شمس است. شمس که او نیز وکیل است در کودکی مادر خود را از دست داده و در میان سالی و در پی فوت پدر، درصدد اجرای وصیت نامه ی اوست. شمس نیز از راویان مستقیم داستان است. او در نوجوانی و جوانی خاطر خواه دختری به اسم حوریه است که فرزند یکی از دوستان هم دانشگاهی پدرش و از اعضای مؤسس انجمن شفق است. شمس و حوریه در حاشیه ی جلسات انجمن یکدیگر را می بینند و به هم دل می بندند. حوریه هم مثل ذکریا بی مادر بزرگ شده است.
داستان دو شخصیت نظامی از دو نسل مختلف دارد که اولی مقارن سلطنت پهلوی اول نظامی گری را رها می کند تا خرقه ی درویشی به تن کند و دیگری که با حفظ کسوت نظامی به حزب توده پیوسته است، در انجمن شفق مانع از چاپ داستانی می شود که حاوی شرح حال و افکار نظامی نخست است و نویسنده ی آن کسی نیست جز ذکریا.
نظامی دوم پس از کودتای سال 1332 گرفتار می شود و به سرنوشت غم باری دچار می شود که شمس آن را از خلال وصیت نامه ی پدرش درمیابد؛ وصیت نامه ای که اجرای آن عامل ارتباط مجدد او با حوریه پس از سالها دوری او از وطن پس از انقلاب می شود.
ملکان عذاب داستانی پرتفصیل و پر ماجرا با سبک و تکنیکی درخور توجه است. از نکات جالب داستان تغییر لحن و زبان آن به اقتضای تغییر راوی هاست؛ سنتی که در داستان نویسی ما با سنگ صبور چوبک آغاز می شود که از قضا آن هم در شیراز می گذرد. علاوه بر این نمی توان دانش نویسنده از تصوف ایرانی و جهان بینی و زبان خاص آن که در داستان نمودی بارز دارد را نادیده گرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: ملکان عذاب، ابوتراب خسروی،نشر نیماژ
پی نوشت: در متن کتاب چند اشتباه جزئی وجود دارد که در صورت صلاح دید می تواند در چاپ های بعدی اصلاح شود:
ـ صفحه 32: لعاب و روغن برزک
صحیح: روغن بزرک
- صفحه 95: دختر یک خواستگار عرب مسقطی داشت که دشداشه و عکال بر سر به صحن آمده و...
صحیح: دشداشه بر تن و چفیه و عکال بر سر.
- صفحه 96: میکروکروم
صحیح: مرکورکروم
- صفحه 107:رج سفید دندان هایش از زیر شارب های سبیلش...
صحیح: موهای سبیلش یا سبیلش یا شاربش
- صفحه244: به فرصت العینی پیدایش کردند
صحیح: طرفة العینی
- صفحه 275: سرهنگ را پابرهنه برای اجرای حکم...
صحیح: سرگرد.
سلام
این داستان با توجه به روایت شما به نظر میاد ساختار پیچیدهای داشته باشه. خیلی مشتاق شدم بخونمش.
اشتباهات ذکر شده چقدر فاحش بود.
سلام و درود
داستان جالب و خواندنی است. پیچیدگی داستان هم علاوه بر فرم و ساختار به محتوایش هم مربوط است.
در مورد اشتباهات گاهی فکر می کنم اشکال از من است که زیادی ملانقطی هستم.
سلام مجدد
حتما خواهم خوند، مرسی از معرفیتون
در مورد اشتباهات مسلما اشکال از شما نیست. واقعا اشکالات ویرایشی و اشتباهات لغوی تو کتابا زیاد هست.
سلام و درود
خوشحال خواهم شد پس از خواندن نظرتان را بدانم.
ممنون از توجه شما.
سلام
تجربه من از اسفار کاتبان تجربه بسیار خوبی بود... و خواندن یک اثر دیگر از این نویسنده را حتماً در برنامه خواهم داشت. چه بسا همین ملکان عذاب باشد.
سلام و درود
یادداشتت را درمورد اسفار کاتبان خوانده ام. این داستان را به احتمال قوی خواهی پسندید.