قورباغه رمانی است که مویان مقارن دریافت جایزه ی نوبل(2012) نوشته است.
مکان داستان،همچون دیگر آثار نویسنده، روستای زادگاهش واقع در شهرستان گائومی در شمال شرقی چین، و زمان آن حدود پنجاه سال منتهی به دهه ی اول قرن حاضر است.
قورباغه به شکلی خاص رمانی نامه نگارانه است. راوی داستان و نویسنده ی نامه، وان زو ، ملقب به نوزاد قورباغه، برادر زاده ی شخصیت اصلی آن، گوگو، و مخاطب او مردی ژاپنی از اهالی ادبیات، ملقب به سنسی است که چند صباحی میهمان راوی بوده است.
سنسی در شهرستان محل اقامت وان زو، گوگو را ملاقات می کند و با داستان زندگی او آشنا و مجذوب آن می شود. او در سمیناری محلی، اهل ادب شهرستان را دعوت می کند تا زندگی گوگو را دستمایه ی نوشتن داستان کنند. وان زو تصمیم می گیرد تا نمایش نامه ای به سبک آثار سارتر و در قالب اپرا در مورد عمّه خود بنویسد و همزمان در اجابت درخواست سنسی داستان زندگی او را در نامه هایی برایش تعریف کند. نمایش نامه ، اثری است در نه پرده که بخش پایانی داستان را به خود اختصاص داده است و بقیه ی داستان همان نامه ها ست است.
گوگو به طور خلاصه ( و بر اساس تصویر ذهنی سنسی از او) پزشکی است که با دوچرخه از رودخانه ی یخ زده عبور می کند. «کسی که با جعبه ی کمک های اولیه بر پشتش، چتری باز در یک دست و پاچه های شلوار بالازده، در حالی که راه خود را به دشواری از میان قورباغه های در حال قور قور می گشاید؛ پزشکی خندان با آستین های آغشته به خون، که نوزادی را در دستانش گرفته و نهایتاً دکتری با صورتی خسته، سیگاری گوشه ی لبانشو لباس های چروک ....».
گوگو در واقع ماما است؛ مامایی با تحصیلات دانشگاهی، مسلح به دانش روز و با ایمانی خلل ناپذیر نسبت به حزب کمونیست حاکم بر کشورش.
موضوع محوری داستان سیاست کنترل جمعیت دیکته شده توسط حزب کمونیست چین است. گوگو در کارنامه ی خود تولّد حدود ده هزار کودک و جلوگیری از تولّد دو هزار و هشتصد کودک دیگر را دارد که قربانیان سیاست کنترل جمعیت اند.
وان زو که داستان در کودکی او شروع می شود، خود متعلق به نسلی است که از آنها با عنوان بچه های سیب زمینی شیرین یاد می شود. این نسل که چیزی معادل دهه ی شصتی های خودمان است، حاصل محصول خوب سیب زمینی شیرین پس از چند سال قحطی و مرگ و میر است. در همین دوره است که گوگو که فرزند پزشکی معروف و انقلابی است پس از فراغت از تحصیل به روستا باز می گردد و مشغول به دنیا آوردن بچه هایی می شود که به شکلی تصاعدی شمارشان افزایش میابد. دولت که نگران رشد جمعیت است قانونی وضع می کند که بر آن اساس داشتن فرزند دوم تنها در صورتی مجاز است که فرزند اول دختر باشد. موتور محرک داستان مبارزه ی مردمی که به دنبال داشتن وارث پسرند برای فرزند آوری بیش از حد مجاز از یک طرف و عزم خلل ناپذیر گوگو به نمایندگی از حزب حاکم برای جلوگیری از رشد غیر مجازجمعیت به هر قیمت ممکن از طرف دیگر است. در این مبارزه دارا و ندار به یکسان اما با امکانات و روش های مختلف درگیرند. در حالی که ندارها زنان باردار خود را پنهان می کنند، داراها فرزندان غیر مجازشان را در رحم های اجاره ای تولید می کنند.
مویان در هر یک از داستان هایش به یکی از جنبه های زندگی مردم چین می پردازد که به شدت تحت تاثیر برنامه های حزب کمونیست است. برنامه هایی که گاه همچون انقلاب فرهنگی چرخش های حیرت آوری می کند و با هر چرخش عده ای نابود می شوند و عده ای دیگر به نان و نوایی می رسند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: قورباغه، مویان، ترجمه ی ناصر کوه گیلانی، انتشارات نیماژ.
سلام
متأسفانه تا امروز فرصت خواندن از این نوبلیست چینی برای من دست نداده است و هنوز هم در نوبت خواندن مانده است. چیزی که دربارهی قورباغه نوشتهاید نشان میدهد که ذرت سرخ هرگز یک اتفاق نبوده و این نویسنده مهارت و خلاقیت استفاده از سبکهای مختلف نوشتاری برای نشان دادن جهان خودش به مخاطبان را دارد.
سلام و درود
این سومین کاری است که از مویان خوانده ام. به نظرم هر سه اثر به رغم تفاوتهایشان خواندنی اند و از آن میان ذرت سرخ برجسته تر است.
درود
یاد داستان نبرد مائو با گنجشکها افتادم و افتضاحات بعدی. البته داستانهای جالبتری ازین نوع تفکرات منشعب از کمونیسم ساطع شده که خواسته علم رو با سیاست و اهدافش قاطی کنه مثلا لیسنکوئیسم که امشب برای اولین بار با این نوع تفکر تحت حمایت استالین آشنا شدم.
خودمونیم وقتی رهبران یک جامعه از لحاظ هوش فقیر باشن ملیت زیردستشون هم به سمت بهم ریختگی، بی برنامگی و بی مسئولیتی پیش میرن.
یاد خاطرات یکی از همکاران افتادم که حدودا ۱۰ سال پیش رفته بود چین برا تایید یک سری تجهیزات پالایشگاهی.
میگفت چند روزی که اونجا بوده در جلسات هر روز یک نفر جدید می اومده که تا حالیش میکردیم سوالات و ابهاماتمونو روز به آخر رسیده بود و روز بعدی یک نفر دیگه می اومده. و روز از نو روزی از نو. مثلا روز اول آقای ووو نفر طراحی، روز بعد آقای چووون مهندس خط تولید، روز بعدتر آقای هووانگ بازرس کنترل کیفیت، روز بعدی...
پ.ن: گفتم هوش فقیر. چند روز پیش متوجه شدم علاوه بر ضریب هوشی و هوش هیجانی ۹ مدل هوش دیگه هم داریم شامل هوش اجتماعی، هوش فرهنگی، هوش معنوی، هوش بدنی، هوش موسیقایی، هوش منطقی، هوش زبانی، هوش فضایی و هوش طبیعی.
شناخت و سنجش هر کدوم ازین هوشها در کودکی که هنوز وارد مراحل آموزشی نشده میتونه تصویر شغل آینده اونو در جامعه ترسیم کنه. مثلا اگر هوش بدنی نمره بالاتری بیاره به احتمال بالا هنرپیشه و یا ورزشکار خوبی از آب در میاد. اگر هوش طبیعی داشته باشه زیست شناس، کشاورز و حتی پزشک. اگر هوش فضایی داشته باشه مهندس، طراح و معمار... و برای سایر هوشها قص علی الهذا
سلام و درود
مو یان در هر کدام از داستان هایش بخشی از دست آوردهای برنامه ریزی متمرکز حزب را برای کشورش به تصویر می کشد از فجیع ترینشان که انقلاب فرهنگی است تا کنترل جمعیت و دست یابی به میزان خاصی در تولید فولاد است را به تصویر کشیده است.
من هم تجربه ی سفر به چین را دارم. به نظرم چینی ها مردم کنجکاوی آمدند. برای نمونه در هتل محل اقامت مان در پکن وقتی کارت مشخصات مان را پر می کردم کارمند مسئول پذیرش پرسید چرا بر خلاف مردم جاهای دیگر دنیا از سمت راست امضا کردم که گفتم علتش خط ما است که از راست به چپ نوشته می شود. من سفر زیاد کرده ام اما در جای دیگر با این قبیل سئوال ها مواجه نشده ام.
در مورد هوش این اواخر برنامه ای دیدم که اگر اشتباه نکنم در آن صحبت از 12 نوع هوش بود. و جالب این که در آن ادعا می شد که هر آدم حداقل در یکی از هوش ها باهوش قلمداد می شود.
سلام بر مداد گرامی
واقعا دلم پر کشید برای خواندن یک اثر دیگر از این نویسنده قدرتمند ... یکی از نوبلیست هایی که واقعا این جایزه حق مسلم او بود. در اولین فرصت کتاب را به کتابخانه اضافه خواهم کرد.
سلام و درود بسیار
مو یان هم از آن نویسندگانی است که نباید هیچ کارشان را نخوانده گذاشت. این داستان هم جذابیت های ویژه خودش را دارد.