اعمال انسانی رمان تراژیکی تکان دهنده با شیوه ی روایتی مینیمال و تأثیر گزار و زبانی اندوهناک و شاعرانه است از نویسنده ی کره ای برنده ی نوبل ادبیات2024، هان کانگ.
درون مایه ی اصلی داستان بی پناهی و آسیب پذیری آدم ها و ماجرای آن، کشتار سال 1980 شهر گوانگجو در کره ی جنوبی توسط حاکمان نظامی آن کشور است.
داستان هفت فصل دارد که هر کدام شخصیت اصلی خود را دارد و در جمع در فاصله ی 1980 تا 2013 می گذرد. شخصیت بسیار دوست داشتنی فصل نخست پسر نوجوان دبیرستانی است به اسم دونگ هو که به دلیل جثه ی کوچکش کم سن و سال تر از آنچه هست به نظر می آید. شیوه ی روایت داستان در فصل های فرد، به جز فصل هفت، تک گویی درونی خطاب به خویش است که در روایت شناسی از آن به عنوان روایت دوم شخص مفرد نیز یاد می شود: « چشم هایت را اندکی باز می کنی ... سرت را تکان می دهی ، سعی می کنی خودت را از شر این خاطرات خلاص کنی...». راوی در فصل های زوج، اول شخص مفرد و در فصل آخر خود نویسنده است.
دونگ هو پس از موج اول کشتار گوانگجو در جستجوی دوست مفقود شده ی خود از یک سالن ورزشی سر در می آورد که در آنجا تعدادی داوطلب جنازه های کشته شدگان را برای شناسی بستگان آنها آماده می کنند. او به جمع داوطلبان می پیوندد که سه تن از ایشان شخصیت های اصلی سه فصل دیگرند.
زمان فصل دوم همان 1980 و شخصیت اصلی آن جئونگ دای، همان دوستی است که دونگ هو به دنبال او می گردد. او و خواهر بزرگترش مستاجر خانواده ی دونگ هو هستند. جئونگ دای در خیابان مورد اصابت گلوله قرارگرفته و هیچکس جز خودش از سرنوشتش اطلاع ندارد.
در فصل سوم زمان پنج سال جلوتر می آید. شخصیت اصلی این فصل زن جوان ویراستاری به اسم کیم یونگ سوک است. یونگ سوک یکی از داوطلبان جان به در برده از فصل نخست است. فصل 3 به چندین بخش با نام تقسیم شده است. عنوان هفت بخش از این بخش ها سیلی اول تا هفتم است. یونگ سوک ویراستار متن نمایش نامه ای است که در ممیزی مورد جرح و تعدیل عمده قرار گرفته به نحوی که احتمال اجرای آن از بین رفته است. یونگ سوک در شروع فصل خود در حال بازجویی است و در آن اثنا بازجو هفت سیلی محکم به گونه ی راستش می زند. نمایش نامه نهایتاً به شکلی بسیار خلاقانه و تاثیر گذار به روی صحنه می رود که خود از نکات فراموش ناشدنی داستان است.
زمان فصل چهارم 1990 و شخصیت اصلی آن جین سو است که او هم از گروه داوطلبان فصل اول است. جین سو پس از سرکوب قیام دستگیر و زندانی شده و مورد شکنجه قرار گرفته است. راوی این فصل هم سلولی سابق جین سو است.
شخصیت اصلی فصل پنجم دختر کارگری به اسم سون جو است. او در جریان قیام دستگیر شده و مورد آزار جنسی قرار گرفته است. زمان این فصل سال 2002 است. در این زمان سون جو از اعضای اتحادیه ی کارگری است و کارش پیاده کردن موضوعات ضبط شده ی جلسات و محافل غیر رسمی اتحادیه است. از موارد به یاد ماندنی این فصل صحنه ای است که در آن دختران اعتصاب کننده ی کارخانه در برابر یورش نیروهای پلیس و اعتصاب شکنان، برای محافظت از خود لباس هایشان را در می آورند. آنان به تقدس بدن های خود باور دارند و فکر می کنند کسی به پیکرهای برهنه شان تعرض نخواهد کرد.
راوی فصل ششم مادر پسر بچه ی فصل اول، دونگ هو و تاریخ آن 2010 است. مادر در سراسر این فصل کوتاه که از شاعرانه ترین و تأثر برانگیز ترین بخش های داستان است در حال گفتگوی غیابی با فرزند دلبند خویش است.
فصل آخر چنان که گفته شد توسط خود نویسنده روایت می شود. زمان این فصل 2013 است. هان کانگ در زمان کشتار گوانگجو نه ساله بوده است. او در این فصل از چگونگی درگیر شدنش با آن ماجرا و آشنا شدنش با سرگذشت دونگ هو می گوید. او در پایان روایت خود که پایان داستان نیز هست پس از آن که در گورستان گوانگ جو بر گور هر یک از دانش آموزان کشته شده در کشتار1980 شمعی روشن می گذارد خود را زانو زده در برف در برابر گور کسی میابد که محرک اصلی او در نوشتن داستان بوده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشخصات کتاب: اعمال انسانی، هان کانگ، ترجمه ی علی قانع، نشر چترنگ.
خیلی تکان دهنده بود. خصوصا صحنه انتهای داستان که محرکی بوده برای روایت بوده. عنوان کتاب تامل برانگیز است خصوصا در کشوری با سابقه تمدن که فکرش را نمیکردم دست به کشتار دانش آموزان بزند و در ادامه جنایت تجاوز به کودکان...
و چقدر ملموس است خاطرات دوسال پیش در سرزمین خودمان. احتمالا این یکی نه روایت میشود نه نویسنده دارد نه چاپ میشود و نه جایزه جهانی میگیرد.
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
از هان کانگ بعد از این داستان گیاهخوار را خواندم. موضوعش به کل متفاوت است اما مثل همین کار تکان دهنده و مبهوت کننده است. معلوم است که در این گونه نوشتن مهارت دارد.
به نظرم موضوع ارتباطی با مدارج تمدن ندارد. آلمان نازی مثالش است.
معلوم نیست که سرگذشت ما را کسی نسروده باشد و کسی نشنیده باشد.
خرم آن نغمه ای که مردم به نیکی به یاد بسپارند.
چقدر تاثیرگذار بود. مرسی از روایت خیلی خوبتون. واقعا مشتاق شدم که این کتاب رو بخونم.
ترجمه کتاب خوب بود؟
ترجمه خوب بود. در مجموع یکی از تجارب جالب اخیرم بود. خواندنش را جدا توصیه می کنم.
ممنون از لطف شما.
سلام و تشکر بابت نگاه خوب و دقیقی که به این کتاب خوب و بیادماندنی داشتید.
زند باشید و به امید روزهای روشن.
با مهر/ علی قانع
سلام و درود فراوان
ممنون از جناب عالی که به لطف تان ترجمه ی فارسی این اثر مهم و تاثیر گذار در اختیارمان قرار گرفته است.
پاینده باشید.
سلام بر مداد گرامی
به شدت قانع شدم که این کتاب و این نویسنده را به کتابخانه خودم دعوت کنم.
یک رمان چندصدایی و تکان دهنده به نظر می رسد.
سلام و درود فراوان
این داستان اثری اساسی و تاثیر گذار است که نباید از دستش داد. بعد از اعمال انسانی دو داستان دیگر هم از هان کانگ خوانده ام که در موردشان خواهم نوشت.