مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

راز جنگل پیر


 سرهنگ سباستیانو پروکولو که عرصه ای جنگلی را از دایی خود به ارث برده از شغل نظامی خود استعفا می دهد و عازم ملک موروثی می شود. او در طی مسیر سه بار عصبانی می شود؛ بار اول وقتی ماشین حامل وی که مباشر دایی مرحومش آن را می راند بنزین تمام می کند و سر یک پیچ در سربالایی متوقف می شود؛ بار دوم هنگامی که مباشر به او می گوید کلاغی که بر یکی از آخرین شاخه های درختی خشکیده و عظیم الجثه فریاد سر می دهد در واقع نگهبانی است که وقتی کسی به سمت خا نه دایی می رود با فریاد خود اهل خانه را خبر می کند؛ و بار سوم زمانی که به ساختمانی قدیمی و کج و کوله می رسند که محل اقامت آینده سرهنگ است.

این خلاصه سه فصل اول داستان راز جنگل پیر اثر دینو بوتزاتی است که با حجمی کمتر از دویست صفحه، چهل فصل دارد. در این سه فصل تنها چیز اندکی غیر عادی و سوء ظن بر انگیز، آن کلاغ نگهبان نشسته بر درخت است. اما از فصل چهارم به بعد داستان پرمی شود از عناصر فانتزی نظیر اجنه و حیوانات سخنگو و اتفاقات عجیب و غریبی مانند آن چه در داستانهای علاء الدّین و غول چراغ جادو و هانسل و گرتل اتفاق می افتد.

به رغم حضور عناصر و حوادث فراوان فانتزی در راز جنگل پیر، این اثر، داستانی کاملا فانتزی نیست. دینو بوتزاتی به منظور جلوگیری از قطع ارتباط داستان خود با واقعیت، تکنیک موثری را به کار بسته است؛ استفاده ازساعت و تقویم!

ـ «صبح روز بعد، حدود ساعت ده و نیم، پنج مرد به خانه آمدند...»

ـ «در اوایل همین قرن کنونی در دره فوندو، ماتئو شهرت بسزایی یافته بود.»

ـ « در سال ۱۹۰۵بود که یکی از باد های عظیم که از خارج کشور به آنجا پا گذاشته بود...»

ـ « روز پانزدهم ماه ژوئن بود که سرهنگ دستور داد قطع کردن درختانی را در جنگل پیر آغاز کنند.»

ـ ...

راز جنگل پیر داستانی است  به نحوی جالب توجه شناور بین دو سطح واقعیت و فانتزی که می توان آن را در یک نوبت و با لذت خواند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: راز جنگل پیر، دینو بوتزاتی، ترجمه ی بهمن فرزانه، نشر ثالث.

پدرو پارامو


در اساطیر یونانی پاندورا نخستین زن است. اوست که از روی کنجکاوی  درِ صندو قچه ای را که خدایان گشودن آن را ممنوع کرده بودند باز می کند و ناگهان ده هزار بدی از آن صندوق به پرواز در می آیند تا زندگی را بر نسل انسان ناگوار کنند و تنها  امید در ته صندوق باقی می ماند تا تسلایی برای بشر باشد.

 در پدرو پارامو، اثر خوان رولفو، مردی بنا بر وصیت مادر، در جستجوی ردی از پدر هرگز ندیده خود ـ پدرو پاراموـ راهی سفر می شود؛ پدری که زندگی او همانند محتویات صندوق پاندورا است.

 مقصد این سفر جایی به نام کومالا است؛ دهکده ای متروک که ارواح  ساکنان سابق در آن در گشت و گذارند و به تناسب آشفتگی های  عالم ارواح داستان شیوه روایتی عجیب و پیچیده دارد که در آن  راوی، زمان، موضوع و مکان متناوبا" تغییر می کنند.

پدرو پارامو از جمله آثاری است که خوشبختانه منابع فارسی در مورد آن زیاد است. در این نوشته ها ـ از جمله چند نقد خوب و حرفه ای ـ ساختار روایی داستان و موضوع آن نقد شده است. در بررسی و تفسیر موضوعی، عمدتا" تمرکز بر شخصیت پدرو پارامو به عنوان «شر مطلق» و عامل اصلی بد کاری و شرارت در کومالا است. اما در این داستان ـ و در زندگی پدرو پارامو ـ علاوه بر گناه و شرارت، چیزی از جنسی متفاوت هست که مورد توجه قرار نگرفته؛ چیزی که همچون امید ته صندوق پاندورا است و آن عشق پدرو پارامو است به سوسانا.

این عشق از دوران کودکی آن دوـ در اوایل داستان ـ آغاز می شود؛ آنجا که پدرو پاراموی نوجوان در خیال خود خطاب به دختر چنین می گوید: « سوسانا، من به تو فکر می کردم، روی تپه های سبز ، در فصل باد که بادبادک هوا می کردیم . صدای مردم آبادی را از پایین دست می شنیدیم، ما آن با لا بودیم، روی تپه،...» وتا پایان، (صفحه ماقبل آخر) و پس از مرگ سوسانای بیمار و نیمه مجنون تداوم می یابد. ـ مرگی که به علاوه آغاز گر زوال و مرگ دهکده کومالا است ـ آنجا ، پدرو پارامو ـ باز هم در خیال خود ـ در حال رازگویی با  سوسانا است: « ... قرص ماه بالای سرم بود. نمی تونستم به تو نگاه کنم. مهتاب صورت تو می شست . من  یه ریز به خیالی که تو بودی نگاه می کردم. نرم و درخشان زیر مهتاب... سوسانا سن خوان. »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پدرو پارامو، خوان رولفو، ترجمه ی احمد گلشیری، انتشارات آفرینگان.

مرد معلق


 تعلیق عنوان مناسبی برای بیان وضعیت ژوزف، شخصیت اصلی داستان مرد معلق اثر سال بلو است. تعلیق، بیان کننده وضعیتی خاص  است  که در آن  چیزی در حال وقوع، یا کاری در حال انجام به طور موقت به حال تعطیل در می آید. تعلیق به این معنی وضعیتی موقت است که خاتمه آن می تواند جریان یافتن دو باره کار یا تعطیلی قطعی آن باشد.

ژوزف ، بدلیل احضار به خدمت سربازی از شغل خود استعفا داده است. مشکلی برای پرونده او به وجود آمده که سبب شده او در شرایطی موقت بین پیوستن به ارتش ـ به عنوان وضعیتی جدید ـ یا بازگشت به وضعیت سابق و اشتغال به کاری غیر نظامی، معلق شود.

از شباهتهای بین مرد معلق و «محاکمه» اثر کافکاـ ازجمله مشکل پدید آمده در پرونده آنها و یکسانی اسامی شخصیتهای اصلی دو داستان ـ می توان گفت که سال بلو در آفرینش مرد معلق تحت تاثیر فضای کافکایی، به ویژه در داستان محاکمه بوده است.

«ژوزف ک» در اثر کافکا، متهم به ارتکاب جرمی شده که نمی داند چیست. او در تلاش برای اثبات بی گناهی، یا حداقل آگاهی از گناه خود، به تدریج در می یابد که هیچ کاری از او ساخته نیست و در پایان داستان آرام و سر به راه به تقدیر شوم خود گردن می سپارد. ژوزف دیگر در مرد معلق، در مورد خود چنین می گوید: «من در این اطاق تنها، گمگشته، بدگمان، یک در باز به روی هدفم نمی یابم؛ چیزی جز زندان بسته ، نومید کننده. چشم انداز من به دیوارها ختم می شود. هیچ چیز از آینده به ذهنم خطور نمی کند، ...» 

 در میان شخصیتهای داستانهای سال بلو این تنها ژوزف نیست که  در اتاقی در بسته و بدون هرگونه منفذ و روزنی به امید و آینده قراردارد. « تامی ویلهلم»، شخصیت اصلی« دم را دریاب»، که نویسنده آن را دوازده سال پس از مرد معلق نوشته است نیز در چنین فضایی به سر می برد. پس از خواندن آن کتاب در توصیف تامی ویلهلم و وضعیت او نوشته بودم؛ « فرزندی شکست خورده، همسروپدری شکست خورده، معشوقی شکست خورده، کارمندی شکست خورده، و در پایان، شریک یا قماربازی شکست خورده و در مرز فاجعه!» 

 آیا می توان گناه این همه سیاهی و نا امیدی و بی آیندگی درفضای داستانهای سال بلو را یکسره به گردن دنیا انداخت؟ پاسخ من منفی است. یقینا خود او هم در این کار دست دارد.

 به نظر شما یک نویسنده بی گناه در مورد چند کبوتر در حال استراحت، از چنین جملاتی استفاده می کند؟: « کبوتران زیر لبه دود گرفته بام خوابیده بودند. سایه مچاله شده آن ها روی تابلو ها افتاده بود و با عبور هر قطار می لرزید گویی صیادی از روی بام به استراحتگاه شان پریده بود!» یا از آن بد تر، وقتی می خواهد غروبی زیبا و رنگین را وصف کند، چنین چیزی می گوید؟: « غروبی فوق العاده داشتیم؛ در هم تنیدگی رنگ های خارق العاده؛ رنگهای سرخ و ارغوانی، آبی های غلیظ باشکوه ، مانند آنچه قاعدتا می بایست روی بدن های آزار دیده قدیسین بزرگ پدیدار شده باشد!».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مرد معلق، سال بلو، ترجمه ی منصوره ی وحدتی احمدزاده، نشر اختران.

پرواز ایکار


پرواز ایکار، داستانی است سوررئالیستی و بسیار جذاب از رمون کنو.

ایکار، شخصیت اصلی داستانی در حال نوشتن است که از میان یادداشتهای نویسنده می گریزد. در پی فرار او شخصیتهای دیگری از داستانهای در حال نوشتن دیگری نیز پا به فرار می گذارند. وجه مشترک تمامی گریختگان، نارضایتی آنان از سرنوشتی است که نویسندگان قصد دارند برای ایشان رقم بزنند. آنان گریزان از سرنوشت خویش پا به دنیای واقعی می گذارند. یکی دیگر از اشخاص فراری، که سر راه ایکار قرار می گیرد و در سرنوشت او شریک می شود، L . N است که به جای داستان، محصول جدول کلمات متقاطع است.

نام ایکار بر گرفته از ایکاروس، شخصیت اسطوره ای یونانی است. ایکاروس با کمک بالهای مومی که پدرش ـ ددالوس ـ ساخته است، به اتفاق او از جزیره کرت می گریزد. او در حین پروازاز فرط لذت، نصیحت پدر را فراموش می کند و در آسمان اوج می گیرد. نزدیک شدن به خورشید باعث ذوب شدن بالهای مومی ایکاروس و سقوط او به دریا می شود .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پرواز ایکار، اثر رمون کنو، ترجمه ی کاوه سید حسینی، انتشارات نیلوفر.

صید قزل آلا در آمریکا


صید قزل آلا در آمریکا را شاهکار داستانی ریچارد براتیگان(یا برتیگن) می دانند. دریادداشت ناشر بر کتاب، از قول منتقدی در مورد سبک این اثر آمده است: « براتیگان در صید قزل آلا در آمریکا دست به آفرینش ژانری یک سره نو می زند ، چندان که می توان انتظار داشت مردم در آینده ای نه چندان دور « براتیگن بنویسند » همانگونه که امروز «رمان می نویسند.» »

 ویژگی این سبک به قول منتقد، یک سره نوی  صید قزل آلا در آمریکا چیست؟ به نظر من جالب توجه ترین ویژگی این اثر آن است که براتیگان آن را در مناطق مرزی نوشته است. این مناطق مرزی کدام اند؟  

۱. مرز میان شعر و داستان

 پشت جلد کتاب از قول براتیگان آمده است : « من هفت سال شعر نوشتم که یاد بگیرم چطور جمله بنویسم، چون واقعا می خواستم رمان بنویسم و تصور می کردم تا وقتی نتوانسته ام جمله ای بنویسم، رمان هم نمی توانم بنویسم. »

براتیگان پس از هفت سال شاعری و در زمان نوشتن اولین اثر داستانی خود، صید قزل آلا در آمریکا، در مناطق مرزی بین شعر و داستان سیر می کرده است. او حد اقل در زمان نوشتن اثر دیگر خود؛ در قند هندوانه، هنوز در همان حوالی بوده است.

۲. مرز بین رویا و واقعیت

 صید قزل آلا در آمریکا در مرز میان رویا و واقعیت می گذرد. براتیگان این اثر را زمانی این سو در قلمرو واقعیت نوشته است و گاهی آن سو در سرزمین رویا؛ ودر هر حال در نزدیکی مرزبین این دو.

۳. مرز میان داستان کوتاه و رمان 

صید قزل آلا در آمریکا  نه مجموعه داستان های کوتاه است و نه رمانی با تعاریف معمول آن. فصول مختلف صید قزل آلا در آمریکا با آن اسامی جالبی که دارند، هر یک داستانی مستقل است که می تواند به تنهایی و بدون رعایت ترتیب قرارگیری در کتاب خوانده شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: صید قزل آلا در آمریکا،  ریچارد براتیگان، ترجمه ی هوشیار انصاری فر، نشر نی.