مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

مجوس


مجوس که در زمره ی برترین آثار داستانی به زبان انگلیسی است، نخستین رمان جان فاولز است.

شخصیت اصلی داستان، لوکاس اورفه، مرد جوان انگلیسی فارغ التحصیل آکسفورد است که درگیرودار عشقی نصفه نیمه به دختر ی استرالیایی به اسم الیسون، شغلی به عنوان معلم زبان انگلیسی در جزیره ای در یونان پیدا می کند. او که بی میل نیست به مناسباتش با الیسون پایان دهد شغل را می پذیرد و قبل از عزیمت به محل مأموریت با معلمی که پیش از او در این شغل بوده ملاقات می کند. فرد مزبور به نحوی مبهم و کنجکاوی بر انگیز او را از نزدیک شدن به مکانی خاص در جزیره برحذر می دارد.

مکان مورد نظر منزل ویلایی مردی بسیار ثروتمند و با نفوذ و در عین حال بسیار فرهیخته به اسم کنخیس است. اورفه  که بی جهت نام چنگ نواز اسطوره ای یونان برای او انتخاب نشده از سر کنجکاوی پا به حریم کنخیس می گذارد؛ حریمی اسرار آمیز و اولمپ گونه با مالکی با امکانات و اقتداری همچون زئوس.

 کنخیس که از دوره ی اشغال یونان توسط نازی ها سابقه ی مشکوکی دارد در یک کلام آدمی اهل بازی است. بازی مورد علاقه ی او تئاتر و مباحث مورد علاقه اش متافیزیک و روانکاوی است. کنخیس به نحوی برنامه ریزی شده اورفه را به خود جلب و او را وارد نمایشی روانکاوانه و اساطیری می کند؛ نمایشی پیچیده، شگفت انگیز و سرشار از عدم قطعیت که با استفاده از امکاناتی فراتر از حد تصور به اجرا در می آید و به دفعات شخصیت اصلی و به تبع او خواننده را  ناگزیر می سازد در فهم خود از تمامی رخدادهای گذشته ـ که دائماً بر حجم آنها افزوده می شود ـ بازنگری کند.

داستان پایانی سئوال برانگیز و نامعلوم دارد. مشهور است که فاولز در پاسخ به نامه های خوانندگان که مایل بودند بدانند آیا اورفه و الیسون نهایتأ به یکدیگر خواهند رسید یا خیر به فراخور موقعیت آنان پاسخ های متفاوتی داده است. برای مثال در پاسخ به بیماری مبتلا به سرطان که نامه اش را از بیمارستان فرستاده بود نوشت آن دو به یکدیگر خواهند رسید اما در پاسخ به خواننده ای دیگر عکس آن را گفت.

___________________________________

مشخصات کتاب: مجوس، جان فاولز، ترجمه پیمان خاکسار، نشر چشمه.

باری دیگر، برایدزهد


باری دیگر، برایدزهد  رمانی است از نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی، اولین وو.

 شخصیت اصلی و راوی داستان هنر مند نقاش و در زمان روایت سروان ارتش انگلستان، چارلز رایدر است. داستان یک مقدمه و یک موخره در گذشته ی نزدیک (دوره ی خدمت نظام چارلز) و دوازده فصل در دو کتاب در گذشته ی دور دارد. فاصله ی بین این دو زمان در حدود بیست سال است.

در مقدمه، واحد خدمت چارلز در یک جابجایی سر از برایدزهد در می آورد؛ محلی که چارلز خاطراتی فراوان از آنجا دارد. برایدز هد ملکی اربابی و متعلق به خانواده ی دوست چارلز، سباستین است. چارلز با سباستین در دانشگاه آکسفورد آشنا می شود و بلافاصله محبتی بسیار عمیق نسبت به او در خود احساس می کند. سباستین جوانی بسیار جذاب و خاص است. او که همیشه عروسک خرسی را به همراه دارد معتاد به الکل است و در مسیر اعتیاد خود تا آن جا پیش می رود که خانه و کشورش را ترک می کند و به زندگی قلندر وار در آفریقا رو می آورد. سباستین پسر دوم مارکی ماچمین است. خانواده ی ماچیمن که همچون خود نویسنده از اقلیت کاتولیک انگلستان اند علاوه بر دو پسر شامل دو دختر هم هست؛ جولیا که بعد تر نقشی جدی در زندگی چارلز ایفا خواهد کرد و خواهر کوچک شیرین و باهوش او، کردلیا.

باورهای کاتولیک از مباحث مورد علاقه ی اولین وو است و او در این داستان جذاب و خوش خوان که از جمله ی آثار شاخص ادبی زبان انگلیسی است، عناصر فراوانی را برای پرداختن همه جانبه به این باورها تدارک دیده است: مادری که زنی مقتدر و دیندار است و بار گناهان خانواده را به دوش می کشد( و یادمان هست که گناه در مسیحیت کاتولیک مفهومی کلیدی است)؛ پدری که گناه نخست ترک همسر، خانواده و کشورش را مرتکب شده است؛ شوهری که فرصت طلبانه به منظور ازدواجی سود آور تغییر مذهب را می پذیرد؛ مرد جوانی شورشی که  تلاش می کند ولو به قیمت نابود کردن خود از نیروی جاذبه ی خانواده و سنت های آن بگریزد؛ دختری باهوش و حساس با نگاهی کودکانه و شوخ به سنن مذهبی؛ زنی آزاد اندیش، مردد و ناراضی از زندگی زناشویی، و بالاخره  راوی غیر کاتولیک که همه چیز پس از عبوراز فیلتر نگاه انتقادی او به خواننده می رسد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: باری دیگر، برایدزهد، اولین وو، ترجمه ی سهیل سمی، انتشارات مروارید.


روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل


رمان کمدی و مصور روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل، از مشهورترین آثار کمدین، نویسنده و آهنگساز انگلیسی، جورج گروسمیت(1912- 1847) است که در کارنامه هنری خود 18 اپرای کمدی، حدود صد قطعه موسیقی، ششصد آواز و قطعاتی برای پیانو، سه کتاب و تعداد زیادی طنز روزنامه ای دارد. کار تصویر سازی کتاب را برادر نویسنده، ویدون انجام داده است.

شخصیت اصلی  اثر چالز پوتر است و داستان چنان که از اسمش پیداست دفترچه ی خاطرات اوست. پوتر رئیس خانواده ی پوتر شامل خود او، همسر محبوبش کری و پسر جوان  ناخلف و حقه بازشان، لوپین است. پوتر کارمندی متوسط الحال است که عاشق ساختن جوک و بیان جملات حکیمانه است.

داستان شامل بیست و چهار فصل است که اسم هر کدام به طور میانگین بیش از یک سطر و شامل رئوس مهمترین اتفاقات آن فصل است. کتاب با در آمدی شروع می شود که در آن آقای پوتر اعلام می کند به رغم آن که از قضای روزگار آدم قابلی نیست قصد دارد خاطرات روزانه ی خود را منتشر کند. او معتقد است خاطره نویسی می تواند به او تشخص بدهد.

زمان داستان حدود پانزده ماه در اواخر قرن نوزده و شروع آن یک هفته پس از آن است که خانواده پوتر در منزل جدید استیجاری خود در یکی از مناطق لندن مستقر می شوند. خانه شش اتاق، یک زیرزمین، سالنی مخصوص صرف صبحانه ، باغچه ای کوچک و یک گل پاک کن دردسر ساز دارد که عامل بسیاری از اتفاقات آغاز داستان است.

از آنجایی که آقای پوتر یک آدم ناقابل است، خاطرات او شامل اتفاقات پیش پا افتاده است. با این وجود داستان از جمله به دلیل شخصیت پردازی خوب و بیان، لحن و تدوین مناسب  اثری جذاب و خواندنی است.

بر اساس این داستان چندین نمایش نامه، یک فیلم کوتاه، دو سریال تلویزیونی و سه نمایش رادیویی ساخته شده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل، جورج و ویدون اسمیت، ترجمه ی شهلا طهماسبی، نشر نو.

دژ


دژ، اثر پزشک و نویسنده ی انگلیسی ای. جی. کرونین یکی از نخستین و معروفترین رمان ها با موضوع اخلاق پزشکی است.

داستان شروعی دارد که بی شباهت به شروع شاهکار داستایفسکی، ابله نیست: «در واپیسن ساعات بعد از ظهر یک روز پاییزی اکتبر 1921، مرد جوان ژنده ای از پنجره ی کوپه ی درجه سه ترنی تقریباً خالی، که از سوانسی به سمت بالای دره پن ول راه می پیمود، با کنجکاوی به بیرون خیره شده بود.»

مرد جوان ژنده پوش، شخصیت اصلی داستان آندرو مانسون است؛ پزشک جوان، بی چیز و آرمان گرایی که پس از فراغت از تحصیل می رود تا حرفه ی طبابت را به عنوان دستیار پزشک در شهرکی معدنی به اسم بلن لی به عنوان دستیار پزشکی قدیمی شروع کند.

مانسون در بلن لی با دونفر آشنا می شود که در زندگی او نقشی اسای ایفا خواهند کرد. اولین نفر پزشکی شورشگر، الکلی  و بی اعتقاد به روش های مرسوم طبابت به اسم فیلیپ دنی است و دیگری خانم معلم جوانی به اسم کریستین بارلو. مانسون در اولین شغل خود کوشا و موفق ظاهر می شود، با این وجود به دلیل سر پرشور و زبان تندی که دارد دچار دردسرهایی می شود.

دژ رمانی خطی، حجیم و شامل چهار کتاب است که تماماً توسط دانای کل روایت می شود. در شروع کتاب دوم مانسون در شهری باز هم معدنی اما بزرگتر به عنوان پزشکی مستقل مشغول خدمت می شود. او در آستانه ی ورود به شهر جدید ازدواج کرده است. مانسون در این بخش نتایج تحقیقاتش بر روی یکی از بیماری های معمول ریوی معدنکاران را منتشر و امتحانات تخصصی لازم برای ارتقای رتبه ی حرفه ای اش را با موفقیت پشت سر می گذارد.

در کتاب سوم  مانسون به دعوت اداره ی حفاظت از معادن ذغال سنگ و فلزات در لندن ساکن می شود. شغل تحقیقاتی پیشنهادی از سوی اداره ی مزبور که کاری حاشیه ای و کم دردسر است چنگی به دلش نمی زند. او مجددأ به طبابت رو می آورد و در لندن مطبی برای خودش دایر می کند. حضور و طبابت  در لندن به نقطه ی عطف زندگی مانسون تبدیل می شود. در کتاب چهارم که حجیم ترین بخش داستان است او اندک اندک راه های ثروتمند شدن از طریق طبابت را از همکاران پیشکسوت خود می آموزد و به میزانی که در این را پیشرفت می کند از آرمان های خود فاصله می گیرد.

کار مانسون اما با ثروتمند شدن به پایان نمی رسد. حادثه ای لازم است تا او را به خود بیاورد و به مسیری که زمانی آرزوی پیمودنش را داشت باز گرداند. آن حادثه به شکلی قاطع و مؤثر رخ می دهد و زندگی او و اطرافیانش را به کلی دگرگون می کند.

                                                           آبان 1396

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: دژ، ای.جِی کرونین، ترجمه ی فریدون مجلسی، انتشارات نیلوفر.

ادام بید


جورج الیوت پیش از آن که به تشویق شریک زندگی اش جورج هنری لوئیس به داستان نویسی رو آورد، روشنفکری با اشتغالات جدی فلسفی بود که تجربه ی سردبیری یک نشریه معتبر و ترجمه ی چند اثر فلسفی، از جمله سرشت مسیحیت اثر فوئرباخ را در کارنامه ی خود داشت. او که با نخستین داستان های دنباله دارش به نام صحنه هایی از زندگی کشیشان به شهرت رسیده بود، با اولین رمانش ادام بید، به قول نشریه ی تایمز، بلافاصله در زمره ی استادان فن قرار گرفت.

ادام بید داستانی با محوریت مرد جوانی به همین نام در منطقه ای روستایی در انگلستان اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم است.

ادام بید نجاری ماهر، ساده دل و خوش طینت است که در طول داستان به دوزن دل می بندد. عشق نخست او به دختری زیبارو و از این جهت مثال زدنی به اسم هتی، با دخالت ارثر دانیتورن، ارباب جوانی از دوستان ادام بی نتیجه می ماند. عشق دوم او به دختری به اسم دایاناست که همچون دورتا بروک در شاهکار نویسنده، میدل مارچ، نقشی مهم در زندگی دیگر اشخاص داستان ایفا می کند. دایانا واعظ متدیست است. او به زبان انجیل سخن می گوید و به این ترتیب این امکان را به الیوت می دهد تا دانش وسیعش از مسیحیت را جای جای داستان بکار گیرد.

ادام بید رمانی نسبتا حجیم در شش بخش و پنجاه و پنج فصل با نام است. فصل های داستان به تناوب به اشخاص محوری و ماجراهای ایشان اختصاص یافته است.

یکی از ویژگی های جالب توجه ادام بید این است که الیوت در آن در خلال داستان و در یک فصل مجزا که عنوان آن «وقفه ای در داستان» است به تفصیل دیدگاه هاش را در مورد انسان، هنر به طور عام و ادبیات به طور خاص بیان می کند.

او که فصل قبل را با گفتگوی کشیش منطقه، آقای اروین با ارثر دانیتورن به پایان رسانده، در آغاز این فصل از قول یکی از خوانندگان فرضی داستان، خطاب به خود می گوید:« بسیار آموزنده تر می بود اگر کاری می کردی که جناب کشیش با چند کلمه حرف حساب در عالم دین و مذهب به ارثر دانیتورن پند و اندرزی می داد. می توانستی قشنگ ترین حرف ها را در دهانش بگذاری... حرف هایی به خوبی وعظ و خطابه.» و چنین پاسخ می دهد:« ای منتقد منصف من، مسلما می توانستم همین کار را بکنم، به شرط این که رمان نویس زیرک تری می بودم و مجبور تمی شدم وفادارانه و چهار دست و پا از طبیعت و واقعیت تبعیت کنم. بلکه قدرت می داشتم همه چیز را طوری نمایش بدهم که هرگز نه بوده اند و نه خواهند بود. بله، در این صورت، شخصیت های داستانم یکسره در اختیار خودم می بودند و می توانستم بی عیب و ایرادترین نوع کشیش را انتخاب کنم ... اما لابد تا این جا متوجه شده ای که من چنین رسالت والایی را به عهده نگرفته ام و دلم می خواهد فقط شرح آدم ها و چیزها ارائه بدهم، آن طور که در آینه ی ذهنم انعکاس میابد... انگار که در جایگاه شهود نشسته ام و با سوگندی که یاد کرده ام دیده ها و شنیده هایم را بازگو می کنم. » و می افزاید« من اگر حق انتخاب می داشتم، حاضر نمی بودم که بشوم آن رمان نویس زیرک که می تواند دنیایی بسازد و بپردازد بهتر از این دنیایی که در آن من و تو صبح ها از خواب بیدار می شویم تا به کار روزانه مان بپردازیم... به این ترتیب، من خرسندم از بازگویی داستان ساده ام، و نمی کوشم قضایا را بهتر از آنچه هست جلوه بدهم. من نگران هیچ چیز نیستم جز کذب و تحریف... گفتن کذب بسیار آسان است، گفتن حقیقت بسیار دشوار.قلم راحتی سرخوشانه ای دارد هنگامی که شیردالی ترسیم می کند... هرچه پنجه ها بلندتر و بال ها بزرگ تر باشند چه بهتر. اما آن راحتی شگفت آوری که ما آن را با استعداد یا نبوغ اشتباه می گیریم، ممکن است ما را تنها بگذارد هنگامی که می خواهیم شیر واقعی بی بال و پر را نقاشی کنیم.*»

پیش از این در جایی از دین هاولز نقل کرده ام که هنری جیمز و جورج الیوت شبیه ترین نویسندگان در تحلیل انگیزش های شخصیت های داستان و دقت نظر در باره ی تغییرات ناگهانی آنها چه قبل و چه بعد از بروز حقایق داستانند؛ با این تفاوت که برای جیمز هدف هنری و برای الیوت هدف اخلاقی مهم تر است.

هدف اخلاقی الیوت از نوشتن به شیوه ای که خود در فصل یادشده به تفصیل از آن سخن گفته چیست؟ هدف او در یک کلام جلب حس هم دردی در آدم ها نسبت به یکدیگر است. ادام در عشق اولش شکست می خورد. احساس نخست او در مواجهه با این مسئله درد توام با نفرت از دوست دیرنه اش ارثر دانیتورن است. او در کوره ی این درد و نفرت گداخته می شود تا به بلوغ ذهنی و عاطفی برسد. پس از ماجرای هتی او دیگر آن آدم خوش خیال سابق نیست. ادام با خود فکر می کند:«[ارثر دانیتورن] دیگر برای من آن آدم قبلی نیست و من نمی توانم احساس سابق را به او داشته باشم. خدا به دادم برسد! نمی دانم که احساس سابق را به هیچ کس دیگر هم دارم یا نه. انگار کارم را از جای اشتباه اندازه می گرفتم و حالا باید همه چیز را دوباره اندازه بگیرم»*اما او در این مرحله نمی ماند و از درد  به همدردی گذر می کند که به قول الیوت «برترین نگرش و برترین عشق ما را درخود جای می دهد.»666


                                                           مهر1396

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*صفحه 440

مشخصات کتاب: ادام بید، جورج الیوت، ترجمه ی رضا رضایی، نشر نی.