مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

مرده ها جوان می مانند


شکست آلمان در جنگ اول جهانی سلسله اتفاقاتی را در پی داشت که نهایتاً به بر افروخته شدن آتش جنگ دوم انجامید و مصایب فراوانی را برای آن کشور، اروپا و تقریباً تمامی جهان موجب شد. نقطه ی اوج این اتفاقات به قدرت رسیدن هیتلر به عنوان صدر اعظم آلمان در 1933 است. سرعت تحولات از آن پس شگفت انگیز است. هیتلر بلافاصله پارلمان را منحل نمود، پلیس سرکوبگر گشتاپو را تاسیس کرد، آزادی گفتار را ملغی نمود، هرگونه تبلیغات سوسیالیستی و کمونیستی را ممنوع ساخت، عده ی زیادی از نظامیان را که اتهامات دست چپی داشتند تحت توقیف در آورد، اردوگاه بوخنوالد را تاسیس نمود، حزب خود را از هرگونه مخالف تصفیه کرد، با مراجعه به آرای عمومی و با تغییر قانون اساسی مجموعه ی اختیارات صدر اعظم و رئیس جمهور را به خود اختصاص داد، به حکومت تک حزبی خود جنبه ی قانونی داد و نهایتاً دست به تأسیس ارتش تهاجمی نوینی زد که آتش جنگ دوم جهانی را برافروخت.

آنا زگرس در رمان تاریخی شاخص خود، مرده ها جوان می مانند به وضعیت کشورش آلمان در فاصله ی دو جنگ جهانی پرداخته است و با طرح تقریباً یکایک تحولات عمده ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن دوران نشان داده است هیولای فاشیسم چگونه از دل بحران های ناشی از شکست آن کشور در جنگ اول  سربرآورد، چگونه تمامی قدرت متصور برای یک حکومت را غصب نمود و نهایتاً چگونه از پای درآمد.

شروع داستان روزهای پس از شکست و تسلیم آلمان در جنگ اول در 1918 است. اوضاع کشور در این زمان بسیار آشفته است. گروههای چپ گرا به تبع انقلاب اکتبر روسیه به دنبال برپا کردن انقلابی سرخ اند و راستگراها می خواهند به هر ترتیب مانع از وقوع چنان انقلابی شوند. داستان با جمله ی تاثیر گذار « تمامش کنید!» آغاز می شود که فرمان قتل جوان چپ گرایی به اسم اروین به دست چند نفر نظامی است. صحنه ی قتل به گونه ای طراحی شده که همه ی اشخاص محوری مستقیم یا با واسطه در آن حاضرند. این اشخاص عبارتند از دوست دختر جوان مقتول، ماری و پنج نظامی به اسامی کِلم، ونسلف، لیون، بکر و نادلر. این اشخاص و خانواده و دوستان ایشان از کارگر و کشاورز و کارمند تا نظامی دون پایه و فرمانده و سرمایه دار بگونه ای انتخاب شده اند که کل جامعه ی آلمان زمان خود را نمایندگی کنند.  

 داستان خطی و روایت آن کلاسیک است و بالغ بر هفتصد صفحه حجم در هجده فصل دارد. فصل ها هرکدام به چندین بخش تقسیم شده است که به تناوب به یکی از اشخاص محوری می پردازد.

 ماری در شروع داستان از اروین بار دار است. او که از سرنوشت معشوق محبوب خود بی اطلاع است در تدارک تولد فرزند خود به ازدواج مردی به اسم گشکه در می آید که از همسر مرحوم خود سه فرزند دارد. ماری پسری به دنیا می آورد که اسمش را هانس می گذارد. هانس گرایشات چپ روانه را از پدر خویش به ارث می برد. او در اواخر داستان که مقارن شکست ارتش آلمان در جنگ دوم است سربازی یاغی و مترصد پشت کردن به ارتش کشور خویش است. نام داستان به شباهت ظاهری هانس با پدرش مربوط است. ونسلف که در صحنه ی اعدام پدر حضور داشته در اواخر داستان فرمانده ی واحد نظامی در حال عقب نشینی در برابر ارتش شوروی است که هانس در آن خدمت می کند و اوست که متوجه این شباهت می شود.

مرده ها جوان می مانند که تاثیر تولستوی( جنگ و صلح به طور کلی و آنا کارنینا در سرنوشت لنوره، خواهر ونسلف و همسر کلم) بر آن آشکار است، رمانی است پر ماجرا و پر جنب و جوش که به رغم آن که از مصایب دو جنگ جهانی و دوران سیاه حاکمیت نازی ها می گوید در نهایت اثری امید بخش مبتنی بر این نگرش تاریخی است که حکومت ها می آیند و می روند امّا ملتها باقی می مانند. بارزترین نشانه ی این نگرش صحنه ی زیبای اختتامیه ی داستان است که در آن ماری و معشوقه ی هانس در برلین تحت بمباران های ویرانگر روزهای پایانی جنگ دوم روبروی یکدیگر به خواب رفته اند، در حالی که میانشان کودکی است که هنوز به دنیا نیامده و عامل پیوند آن دو به یکدیگر است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مرده ها جوان می مانند، آنا زگرس، ترجمه ی علی اصغر حداد، نشر ماهی.

سکوت


در قرن شانزدهم تجار اروپایی و به همراه ایشان مبلغین مسیحی با استفاده از کشتی های اقیانوس پیما راه خود را به ژاپن باز کردند . تبلیغ مسیحیت در ژاپن که عمدتاً توسط پرتغالی ها صورت می گرفت در ابتدا موفقیت آمیز به نظر می رسید اما از سال 1577 حاکمان جدید برخلاف پیشینیان تصمیم گرفتند تا مسیحیت نوپا را در آن کشور ریشه کن کنند. در اجرای این سیاست  اخراج  میسیونرهای خارجی ، تبعید کشیشان ژاپنی  و  آزار و کشتار گسترده ی نو مسیحیان در دستورکار  پلیس و نیروهای نظامی قرار گرفت. 

سکوت اثر نویسنده ی  ژاپنی مسیحی، شوساکو  اندو، داستانی است که در این دوره ی زمانی می گذرد. شخصیت اصلی داستان کشیش جوانی  پرتغالی است به اسم سباستین رودریگز. او به همراه دوست هم کسوت خود راهی ژاپن می شود تا ضمن انجام کار مخفیانه ی تبلیغی اطلاعاتی در مورد مربی سابق خویش،  فریرا به دست آورد که شایع است پس از دستگیری و شکنجه از ایمان خویش دست شسته و به خدمت حکام محلی درآمده است. 

رودریگز و همراهش مخفیانه وارد ژاپن می شوند و به جماعتی روستایی می پیوندند که به طور پنهانی  به مسیحیت گرویده اند. عمال حکومت که از موضوع با خبر شده اند به روستا می ریزند و روستاییان را وادار می کنند که برای اثبات مسیحی نبودن خود پا بر تصویری از مسیح بگذارند و  امتناع کنندگان از این کار را یا وارونه در چاه می آویزند و یا در در دریا به تیرک هایی می بندند تا در اثر گرسنگی و جذر و مد متناوب آب جان دهند.

کشیشان جوان مجبورر به فرار می شوند تا در اوج داستان رودریگز، استاد سابق خویش را ملاقات کند. روش جدید حکومت در مقابل کشیشان خارجی این است که مسیحان بومی را در مقابل ایشان شکنجه کنند و قطع شکنجه را موکول به دست شستن ایشان از ایمان خود کنند.

رودریگز حاضر است در راه ایمان خویش شهادت را به جان بخرد امّا  پرسش اصلی این است که آیا او مجاز است تا  بر ایمان خود به قیمت شکنجه و مرگ دیگران پافشاری کند؟ و از آن فراتر، آیا خود مسیح حق دارد ایمان مؤمنین خویش را با چنین هزینه ی گزافی طلب کند؟

سکوت اثر تراژیکی  تأثیر گذار و تأمل برانگیز به سبک نامه نگاری  با درون مایه ی جذاب  جدال شک و ایمان است که به احتمال بسیار از  قدرت و جلال گراهام گرین  تاثیر پذیرفته است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: سکوت، شوساکو اندو، ترجمه ی حمیدرضا رفعت نژاد، نشر نو.

روشنایی در اوت


روشنایی در اوت از آثار شاخص ویلیام فاکنر و یکی از سه رمان او در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم ( Modern Librari)است.

در شروع داستان دختر جوانی به اسم لینا پس از آن که می فهمد از مردی به اسم لوکاس برچ باردار است در جستو جوی او پای پیاده و با اندک توشه ای عازم  شهر جفرسون می شود. او شنیده است که لوکاس در آنجا در یک کارگاه چوب بری مشغول کار است. شخصیت اصلی داستان امّا نه لینا است و نه لوکاس که در جفرسون خود را به اسم براون معرفی کرده است. باید حدود صد صفحه از داستان بگذرد تا بفهمیم او کدام یک آدم های متعددی است که تا آن زمان با آنها آشنا شده ایم و ارتباطش با براون و لینا چیست.

نام شخصیت اصلی جو کریسمس است. در زمان روایت او مردی سی و چند ساله و مجرد است. جو در کارگاه چوب بری همکار براون بوده و پس از ترک آنجا با همدستی براون از طریق قاچاق مشروبات الکلی گذران می کند. جو ساکن کلبه ای در جوار خانه ای بزرگ در فاصله ی چند کیلومتری شهر است که مالک آن زنی میانسال و تنها به اسم میس بوردن است. میس بوردن که از اشخاص محوری داستان است در فضای به شدت ضد سیاهپوست داستان تنها فردی است که به انحای مختلف از جمله تأسیس مؤسسه ای خیریه از سیاهپوستان حمایت می کند.

مقارن ورود لینا به جفرسون اتفاقی برای میس بوردون رخ می دهد که گمان می رود عامل آن جو کریسمس است. ماجرای آن اتفاق را یکی دیگر از اشخاص محوری به اسم بایرون برای کشیش سابقی به اسم های تاور نقل می کند و در این اثنا یکی از نکات کلیدی داستان آشکار می شود و آن این است که جو کریسمس به رغم ظاهر سفید پوستش احتمالاً به قول فاکنر خون کاکا سیاهی در رگانش جاری است. در واقع می توان گفت درون مایه ی اصلی روشنایی در اوت مسئله ی نژاد است که در آمریکای پیش و پس از فاکنر همواره یکی از مسائل اصلی در آن کشور بوده است و جالب این که فاکنر جو کریسمس را به گونه ای ساخته و پرداخته که تا پایان داستان نیز به طور قطع روشن نمی شود آیا او واقعاً درصدی سیاهپوست است یا خیر امّا به وضوح نشان می دهد قضاوت جامعه ی آمریکایی وقت با یا بدون در نظر گرفتن این احتمال تا چه حد می تواند دستخوش تغییراتی اساسی شود.اسم نمادین جو کریسمس به سرگذشت او مربوط می شود؛ سرگذشتی که پای پیرمرد و پیر زنی عجیب را در نیمه ی دوم به داستان باز می کند.

فاکنر اما داستانش را با لینا شروع نکرده تا پس از ورود جو کریسمس  او را به حال خود رها کند. او کاری را هم که ممکن بود از نویسنده ای دیگر سر بزند انجام نمی دهد که لینا را شریک سرنوشت جو کریسمس کند. بخش های زیادی از داستان نه مستقیماً خطاب به خواننده بلکه توسط یکی از اشخاص داستان برای شخصی دیگر روایت می شود. راوی عمده ی این بخش ها بایرون است که اولین فردی است که در جفرسون با لینا رو دررو می شود. بایرون مردی پاک طینت و حمایت گر است و از همان برخورد نخست نسبت به لینا احساس وظیفه می کند. ماجرای این دو خود داستان جداگانه ای جذاب با حال و هوایی متفاوت است که پس از پایان ماجرای جو کرسیمس ادامه پیدا می کند و کتاب (با استفاده از راوی شوخ و شنگ و مناسب موقعیت) را به پایان می رساند.

روشنایی اوت مربوط به دوره ی اوج پختگی فاکنر و یکی از بهترین منابع برای شناخت سبک ویژه ی داستان نویسی او است. شخصیت پردازی های داستان چنان قوی است که هریک از اشخاص محوری می تواند شخصیت اصلی به حساب آید. علاوه بر آن تکنیک های روایی خاص از جمله پرش های زمانی و تغییرات متعدد و مداوم در زاویه دید و همچنین فضای گوتیک، روشنایی اوت را به اثری  بسیار قدرتمند و جذاب  تبدیل کرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: روشنایی در اوت، ویلیام فاکنر، ترجمه ی صالح حسینی، انتشارات نیلوفر.

 

آدم ماهی


آدم ماهی که اسم اصلی آن چهارمین عصر بینا یخ است رمانی علمی تخیلی است از کوبو آبه.

شخصیت اصلی و راوی داستان پروفسور کاتسومی است. کاتسومی مسئول پروژه ی دولتی کامپیتوتر پیشگوی ژاپنی است. ژاپنی ها پروژه ی خود را پس از آن آغاز کرده اند که دانشمندان روسیه ی شوروی اقدام به ساخت کامپیوتر پیشگوی مسکوی 1 خود کرده اند. روس ها کمی بعد از پروژه ی کامپیوتر پیشگوی مسکوی 2 را می سازند و در اقدامی غیر منتظره از آن می خواهند تا آینده ی جوامع بشری را پیشگویی کند. پاسخ مسکوی 2 این است که  تا 32 سال دیگر جامعه ی کمونیستی سراسری تحقق پیدا خواهد کرد و تا 2050 آخرین جامعه ی سرمایه داری ورشکست خواهد شد.

ژاپنی ها که چنین پیش بین هایی را با توجه به تاثیرات عظیم اجتماعی آن امری خطرناک تلقی می دانند تصمیم می گیرند از کامپیوتر به جای پیشگویی های کلان اجتماعی برای پیشگویی آینده ی تنها یک آدم استفاده کنند. کاتسومی و دستیار ارشد او تانوموگی به یک کافه میروند تا به طور تصادفی یک آدم را انتخاب کنند. آنها مردی را در نظر می گیرند و او را تعقیب می کنند تا با یافتن آدرس او اطلاعات لازم برای خوراک دادن به کامپیوتر را به دست آورند. سوژه ی مورد نظر در همان شب نخست که او را تحت نظر گرفته اند به طرزی مرموز به قتل می رسد.

کاتسومی و تانوموگی که خود را در مظان اتهام قتل می بینند با کمک پزشک ارشد بیمارستان محتوای مغز مقتول را برای پیدا کردن سرنخ قتل با کامپیوتر بررسی می کنند اما چیزی دستگیرشان نمی شود.

کاتسومی اندک اندک به دستیار خود مشکوک می شود و در ادامه و از طریق او سر از پروژه ای بسیار محرمانه در می آورد  که پاسخ معماهای داستان که یکی از آنها به همسر وی مربوط می شود در آن نهفته است. ژاپنی ها با پیش بینی ذوب شدن یخ های قطبین در اثر گرم شدن  زمین و به زیر آب رفتن خشکی ها دست به تحقیق در زمینه ی تولید انواع پستانداران آبزی مثل سگ و خوک و به عنوان مقدمه ای برای تولید انسان های آبزی به منظور تداوم نسل بشر زده اند و پیشرفت های قابل ملاحظه ای هم  در این زمینه داشته اند.

کوبو آبه داستان را در سالهای 1958 تا 1959 به شکل پا ورقی در یک مجله به چاپ رسانده و سپس در 1962 مؤخره ی بر آن نوشته که در پایان کتاب آمده است. او مؤخره را با این پرسش اساسی آغاز می کند که آینده مثبت خواهد بود یا منفی؟ اجمال نظر او این است که ما شایستگی داوری در مورد آینده را نداریم، همانطور که آدمی قرن پانزدهمی شایستگی این قضاوت را نخواهد داشت که جهانی که اکنون ما در آن به سر می بریم بهشت است یا جهنم؟

او معتقد است آینده ی واقعی خودش را همچون چیزی فراسوی شکافی که آن را از زمان حال جدا می کند نشان خواهد داد و تنها خود قادر خواهد بود تا زمان حال خویش را قضاوت کند. آبه با چنین پیش زمینه ای به جای آن که مطابق معمول داستان های علمی تخیلی ما را به زمان آینده ببرد، به شکلی پیچیده  آینده را به زمان ما آورده است و قصد او نه قضاوت آیندگان توسط ما بلکه کمک به درک بهتر زمان حال ما توسط خودمان است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: آدم ماهی، کوبو آبه، ترجمه ی شیوا مقانلو، انتشارات نیماژ .

 

یعقوب کذاب


یعقوب کذاب رمان مطرحی است از نویسنده ی اتریشی معاصر یورک بکر.

زمان داستان چند هفته در اثنای جنگ دوم جهانی و پس از آغاز پیش روی نیروهای شوروی در 1943، مکان آن یک گتوی یهودیان در لهستان و شخصیت اصلی اش مرد میانسالسی است به اسم یعقوب.

یعقوب آدم ساده دلی است که پیش از جنگ  صاحب یک مغازه ی فروش ساندویچ کوکوی سیب زمینی در گتویی بوده که اکنون به زندان او همسایگانش تبدیل شده است. ساکنین گتو موظف اند ستاره ی شش پر نشانه ی یهودی بودن را بر لباس روی خود داشته باشند و تحت شرایطی شبه ارودوگاهی زندگی می کنند. آنان مجبور به انجام بیگاری در مشاغل تعیین شده و موظف به رعایت مقرارات سفت و سخت منع رفت و آمد شبانه هستند؛ مقرارتی که تخطی از آن مستوجب مرگ فرد خاطی است.

در شروع داستان یعقوب شب هنگام در حال بازگشت به منزل خویش است که سربازی آلمانی به او ایست می دهد و از او می پرسد چرا بعد از ساعت 8 هنوز در خیابان است؟ یعقوب که مثل دیگر ساکنان گتو ساعت ندارد مبهوت و وحشت زده از این که در تخمین زمان مرتکب اشتباه شده است در جا خشکش می زند. یعقوب منتظر شلیک سرباز است امّا سرباز به او دستور می دهد به ساختمان قرار گاه بود و ضمن معرفی خود به کشیک آنجا بگوید که پس از ساعت 8 در خیابان بوده و تقاضا کند تا مجازاتی عادلانه برایش تعیین کنند.

یعقوب با ترس و لرز به قرارگاه می رود و در جستجوی افسر کشیک پشت در بسته ای می ایستد که به گمانش محل استقرار اوست. او برای اطمینان گوشش  را به در می چسباند امّا در ناگهان باز می شود و فردی از آن خارج می شود. خوشبختانه در به خارج باز می شود و شخص خارج شده یعقوب را که پشت آن است نمی بیند. در همچنان باز می مامند و یعقوب از پشت در صدای رادیو را می شنود که خبر از دفع حمله ی نیروهای شوروی در بیست کیلومتری شهری به اسم بسانیکا می دهد.

یقوب در نهایت در قرارگاه می فهمد که سرباز ایست دهنده قصد شوخی با او را داشته و ساعت هنوز 8 نشده است. او در آخرین دقایق باقی مانده تا ساعت منع تردد خود را خانه می رساند.

روز بعد حین انجام بیگاری روزانه در ایستگاه قطار که یکی از مکان های اصلی رخدادهای داستان است، یعقوب برای باز داشتن همکارش از ارتکاب حماقتی خطرناک ناگهان خبر نبرد بسانیکا را به او می دهد و در تکمیل مطلب ناگزیر می شود تا به دروغ بگوید که خود رادیو دارد. همه می دانند که داشتن رادیو در گتو ممنوع و مجازات آن مرگ است. یعقوب بلافاصله بعد از گفتن مطلب می فهمد که مرتکب چه حماقت بزرگی شده است اما دیگر کار از کار گذشته است و تنها کاری که از او ساخته است این است که از دوستش بخواهد راز او را به کس دیگری نگوید.

البته که چنین رازی در چنان محطی نمی تواند ناگفته بماند. بسانیکا جایی در فاصله ی 400 کیلومتری اردوگاه است و حضور نیروهای شوروی در آنجا یعنی که آنها بالاخره دست به پیش روی زده اند.

خبر دهان به دهان می شود و موجی از امید به گتو می آورد. امّا این تازه شروع ماجرای یعقوب است. اهالی گتو از آن پس هر روز در انتظار شنیدن اخبار تازه از پیش روی قوای شوروی اند و یعقوب باید تصمیم بگیرد که بازی را ادامه بدهد یا خیر و در صورت ادامه دادن این کار را چطور و تا کجا پیش ببرد.

یعقوب کذاب داستان جذابی پرکشش با شیوه ی روایتی پست مدرن و غیر قطعی و چند پایان است که خواننده می تواند از آن بین به سلیقه ی خود یکی را انتخاب کند و به این ترتیب داستانی از آ ن خود بسازد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: یعقوب کذاب، یورک بکر، ترجمه ی علی اصغر حداد، نشر ماهی.