مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

به دلقکها نگاه کن



به دلقکها نگاه کن، آخرین رمان منتشر شده در زمان حیات از ولادیمیر ناباکوف است.

شخصیت اصلی و راوی رمان وادیم وادیموویچ، شخصیت موازی یا کپی اندکی تغییر یافته ی خود ناباکوف است. او همچون ناباکوف داستان نویس است و به قرینه ی آثار ناباکوف داستان هایی به زبان روسی و انگلیسی دارد که در ابتدای کتاب فهرست شده اند. عمده تفاوت راوی و ناباکوف در تعداد ازدواج های اوست. در حالی که ناباکوف تنها یک بار ازدواج کرده بود وادیم چند بار ازدواج می کند. در شروع داستان او از سه چهار همسر خود یاد می کند که در خاتمه معلوم می شود چرا تعداد آنها دقیق نیست. به دلقکها نگاه کن به قول خود راوی سرگذشت نامه ای است که در آن همسران و کتاب هایش به هم بافته شده اند و در طول آن در تلاش است تا به سیر بیماری روانی عجیب خود بپردازد و در همانجاست که معلوم می شود او داستانش را نه برای خواننده بلکه برای شخصی روایت می کند که در اواخر داستان هویتش معلوم می شود و با تردید بین سه یا چهار همسر راوی مرتبط است. مشکل روانی راوی این است که برای او چرخش 180 درجه ای که باعث جابجایی عناصر اطراف فرد از یک سمت به سمت دیگر می شود امکان پذیر نیست. او نمی تواند مسیر را در مکان انتزاع کند و در نتیجه هر قسمت مفروضی از جهان یا در سمت راست اوست و یا در سمت چپش.

در شروع داستان(سال1922) راوی مقیم لندن و دانشجوی کمبریج است. د راین زمان از او خواسته می شود تا به عنوان یک روس در باره ی جزئیات چهره پردازی در یک اجرای انگلیسی از نمایش نامه ی بازرسِ گوگول به کارگردانی به ام آیوور بلَک  مشورت دهد. این موضوع زمینه ساز دوستی راوی با آیوور و متعاقب آن آشنایی اش با خواهر او ، آیریس می شود که جالب ترین فرد در میان سه همسر راوی است. پس از آیریس وادیم دوبار دیگر ازدواج می کند. بار دوم با زنی آشکارا احمق  که از او صاحب یک فرند دختر می شود، و بار سوم با بیوه ی یکی از هکارانش در دانشگاه.

نام داستان بر گرفته از توصیه ی حکمت آمیز عمه ی پدری وادیم در کودکی به اوست: « دست از ماتم گرفتن بردار! به دلقکها نگاه کن!»

به دلقکها نگاه کن اثری است راز آمیز با انبوهی از تشبیهات، استعاره ها و مجازهای بسیار عمیق و زیبا که در کمتر اثری به نثر  نظیرش را می توان یافت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: به دلقکها نگاه کن، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه ی شمیم هدایتی، انتشارات نیلا 

دفاع لوژین


دفاع لوژین سومین رمان ولادیمیر ناباکوف و به قول جان آپدایک در پس گفتار کتاب، آستانه ای عالی برای ورود به دنیای بی همتای ناباکوفی است.

زمان داستان سالهای پیش و پس از انقلاب اکتبر و شخصیت اصلی آن استاد بزرگ شطرنجی است به اسم لوژین.

لوژین که تنها فرزند خانواده ای نسبتاً مرفه است در شروع داستان پسر بچه ای افسرده حال و گوشه گیر است که به زور به مدرسه فرستاده می شود. او در طول دوران تحصیل  شاگردی متوسط و به شدت گوشه گیر و منزوی است تا این که تصادفاً با شطرنج آشنا می شود. لوژین با شور و شیفتگی و به طور پنهانی شروع به یادگیری بازی از فردی کاملاً آماتور می کند و به سرعتی باور نکردنی که نشان از نبوغ او در این زمینه دارد مدارج ترقی را تا رتبه ی استاد بزرگی طی می کند و تبدیل به یکی از مدعیان قهرمانی جهان می شود.

آنچه در مورد لوژین گفتنی است این است که زندگی او صرفا و صرفاً در بازی شطرنج خلاصه می شود. او آدمی معصوم، گیج، دست و پا چلفتی و غیر اجتماعی است که تقریباً تمام ساعات بیداری و حتی خوابش صرف حل مسائل شطرنج می شود. لوژین رقیب  برجسته ی ایتالیایی دارد به اسم توراتی که یک بار در مسابقه ی فینال قهرمانی جهان از او شکست می خورد. اوج داستان در دور بعدی مسابقات جهانی و رویارویی مجدد لوژین و توراتی  اتفاق می افتد.

جان آپدایک که در ابتدا از او نقل قول شد در مورد دفاع لوژین گفته است، این داستان «به تعبیری حماسه ی شطرنج است( به همان تعبیری که موبی دیک حماسه ی صید نهنگ است).»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: دفاع لوژین، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه ی رضا رضایی، نشر کارنامه.

شاه، بی بی، سرباز


دومین رمان ناباکوف، شاه، بی بی، سرباز، واریاسیون دیگری است بر تمی که مادام بواری و آناکارنینا دو واریاسیون بسیار مشهور آنند.

مثل آن دو داستان دیگر در اینجا هم مثلثی عشقی شکل می گیرد. اسم شخصیت رأس اول مثلث این داستان مارتاست. او زن جوان و ظاهرأ سرد مزاجی است که بناست مزاج سردش تضمینی بر وفاداری او نسبت به شوهرش درایر باشد که تاجری است موفق و رأس دوم مثلث در اشغال اوست. رأس سوم به مرد جوانی به اسم فرانتس تعلق دارد. فرانتس بنا به توصیه ی مادرش که از بستگان درایر است از شهرستان به برلین آمده و به عنوان کارمند در فروشگاه بزرگی که به درایر تعلق دارد استخدام شده است. در شروع داستان فرانتس در قطار ی که با آن به برلین می آید  بدون این که درایر و همسرش را بشناسد با آنها همسفر می شود و در همان نگاه نخست زیبایی مارتا توجهش را جلب می کند.

فرانتس به دلیل ارتباط خانوادگی با درایر او را عمو خطاب می کند و اوقات زیادی در خانه ی او می گذراند و در خلال همین رفت و آمدها به خانه ی درایر است که آن مثلث عشقی شکل می گیرد.

مارتا که با سرنوشت تراژیک اما بواری و آنا کارنینا آشناست ـ و زیرکی و فریبکاریش بیشتر به اِما شبیهش می کند ـ  می خواهد داستان خود را به گونه ای دیگر رقم بزند؛ اما چیزی که نمی داند آن است که او ورق بی بی بازی پاسور، یا مهره ی وزیر بازی شطرنجی است که توسط دست تقدیر در حال بازی است.

شاه بی بی سرباز مثل دیگر آثار ناباکوف اثری چند لایه با پاساژها و ارجاعات متعدد آشکار و پنهان در جای جای آن است که کشف و فهم  آنها لذت خواندن داستان را دوچندان می کند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب:شاه، بی بی، سرباز، ولادیمیر ناباکوف(به قول مترجم نابوکوف)، ترجمه ی رضا رضایی، نشر ثالث. 

چیزهای شفاف

چیزهای شفاف رمان ماقبل آخر ناباکوف و یکی از آثار بحث برانگیز اوست.

داستان شروعی ابهام آمیز و  فلسفی دارد که حاوی اندیشه ی اصلی آن است: « ... آینده چیزی نیست جز صنعتی ادبی، شبحی خیالی... وقتی ما بر شیئی مادی تمرکز می کنیم، در هر وضعیتی که باشد، خود همین دقت ممکن است به غرق شدن بی اراده ی ما در تاریخچه ی آن شئ بینجامد. تازه واردها اگر می خواهند ماده دقیقاً در سطح این لحظه بماند باید یاد بگیرند تنها بر سطح ماده بسرند. چیزهای شفاف که گذشته از پس شان می درخشد. باید روشن تان کنم.  روکش نازکی از واقعیت  بی واسطه روی ماده ی طبیعی و مصنوعی کشیده شده و هر که می خواهد در اکنون، با اکنون، بر اکنون بماند، باید که لطفاً این لایه ی نازک را نشکافد و گرنه معجزه نمای تازه کار خودش را نه در حال راه رفتن روی آب که به حال سقوطی صاف میان ماهیان خیره میابد .»

شخصیت اصلی چیزهای شفاف مرد ویراستاری آمریکایی به اسم هیو پرسون است و راوی آن موجودی مرموز، با اقتداری در حد دانای کل است که هویتش به سختی قابل کشف است.

داستان از نوع مدار بسته یا دایره ای است و در پایان به نقطه ی آغاز باز می گردد. در شروع ماجرا هیو که آدمی گذشته گراست به فاصله چند سال برای چهارمین بار به سوییس سفر می کند، به هتل محل اقامت قبلی خود می رود و سراغ اتاقی را می گیرد که در سفر پیش به اتفاق همسر مرحومش ماه عسل خود را در آن اقامت داشته اند.

در سفر نخست، هیو که در سنین جوانی است در صحنه ای مضحک پدرش را از دست می دهد. دو سفر بعدی او برای ملاقات با نویسنده ای به اسم «ر» است که هیو ویراستاری اثر چند قسمتی او به نام مستعیرات! را به عهده دارد و در یکی از همین سفرهاست که او با همسرش آشنا می شود. 

هیو و همسرش پس از ازدواج به هتل شروع داستان می روند. شب هنگام همسر جذاب، عجیب و ماجراجوی هیو او را وادار می کند تا در یک مانور حریق و با فرض آتش گرفتن هتل و مسدود شدن راههای خروج، از طریق پنجره اتاقشان که در طبقه ی سوم قرار دارد از ساختمان بگریزند؛ مانوری که بعد ها کار دست زن و شوهر می دهد  و هیو را گرفتار مصیبتی هولناک می کند که زمینه ساز سفر چهارم او به سوییس است.

چیزهای شفاف برخلاف اسمش اثری غیر شفاف و بسیارسخت فهم است. ترجمه ی فارسی علاوه بر داستان شامل چهار پیوست، از جمله مصاحبه ای با ناباکوف است که در آنها تلاش شده تا از داستان رمزگشایی شود. 

آتش کم فروغ


رمان نبوغ آمیز و اعجاب انگیز آتش کم فروغ، شاهکار مسلّم  ناباکوف و یکی از برترین رمان های همه ی زمان هاست.

داستان ساختاری غیر معمول دارد که شامل قصیده ای ناتمام در چهار بخش و نهصد و نود و نه مصرع به همراه مقدمه ی مولف، تفسیر شعر و یک فهرست مطول اسامی است. سراینده ی شعر، شاعری معروف و دانشگاهی به نام جان شید است و بقیه ی کتاب اثر همکار و همسایه ی شاعر و راوی داستان، چارلز کینبوت است.

در مقدمه ی کنجکاوی برانگیز داستان، واقعیاتی مهم بر خواننده آشکار می شود:

1. جان شید شعر را در بیست روز آخر زندگی خود سروده و فرصت اتمام و انتشار آن را نیافته است.

2. پس از مرگ شاعر، کینبوت (که انگیزه اش را در طول داستان در خواهیم یافت)، بیوه ی  شاعر را راضی می کند تا با امضاء مدرکی مبنی بر این که شاعر نسخه ی خطی شعر را در اختیار او قرارداده، آن را به همراه تفسیر خود به چاپ رسانده و همه ی عواید آن را در اختیار وی قرار دهد.

3. راوی چنان که خود ادعا می کند اهل کشور(خیالی) زمبلاست، چارلز کینبوت نام مستعار اوست و او پس از مرگ شاعر، به دلیل نگرانی از امنیت جانی خود، خانه ی اجاره ای اقامتش در همسایگی شاعر را ترک گفته و کتاب را در محل دیگری تاًلیف نموده است.

کینبوت در تفسیر خود که بدنه ی اصلی داستان را شامل می شود دائماً خواننده را به مصرع ها یا تفسیرهای قبلی یا بعدی خود ارجاع می دهد. او به همین لحاظ در مقدمه به خواننده پیشنهاد می کند به منظور سهولت مطالعه، یا صفحات کتاب را جدا و قطعه قطعه کند و قطعات بریده شده را در محل متن مربوط به آن بچسباند و یا همزمان دو نسخه از کتاب را خریداری و در کنار یکدیگر مورد استفاده قرار دهد.

کینبوت راوی به شدت غیر قابل اعتماد(و از این جهت در تاریخ داستان نویسی یکی از شاخص ترین ها) است و تفسیر دلبخواهانه و آزاد او از شعر شید، به نحوی عجیب و دور از ذهن، آن را به سرگذشت آخرین پادشاه زمبلا که او هم چارلز نام دارد ربط می دهد. شاه چارلز در اثر کودتا یا انقلابی چپ گرا که مورد حمایت روسیه ی شوروی است، سرنگون شده و از کشور خویش گریخته است. کینبوت مدعی است که او شعر را بر اساس زندگی نامه ی شاه چارلز به شید الغا کرده و از آنجایی که نگران جان شاه بوده این کار را به نحوی انجام داده که فهم آن نیازمند تفسیر خود اوست: «بگذارید بگویم که بدون توضیحات من شعر شید دارای هیچ گونه واقعیت انسانی نیست، چون واقعیت انسانی شعری این چنینی( بسیار موجز و چموش برای اثری بر اساس زندگی نامه ی خود)، به خاطر حذف بسیاری مصرع های پر مغز که او بی توجهانه آنها را کنار گذاشته، بایستی تماماً به واقعیت شاعرش و محیط او، علایقش و غیره منوط باشد، واقعیتی که فقط توضیحات من قادرند فراهم آوردشان. احتمالاً شاعر عزیز من با این جمله موافق نمی بود، ولی مؤلف است که لامحاله حرف آخر را می زند.»

به این ترتیب خواننده به حسب این که چه میزان به کینبوت اعتماد کند(یا نکند)، داستان را چه به طور کلی و چه در جزئیات آن ـ حتی در به ظاهر قطعی ترین آنها نظیر مرگ شید ـ به طرق مختلف خواهد فهمید. این موضوع به ویژه بحث ها و تفسیرهای فراوانی را برانگیخته و سبب شده است بسیاری از منتقدان آتش کم فروغ را که به دوره ی ادبیات مدرن تعلق دارد، اثری پیشرو در مرز بین داستان نویسی مدرن و پست مدرن قلمداد نمایند. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: آتش کم فروغ، ترجمه ی بهمن خسروی، انتشارات نسل نو اندیش.

پی نوشت: نسخه ی چاپی آتش کم فروغ نایاب است و نسخه ی الکترونیکی موجود، متأسفانه دارای بی شمار غلط تایپی است.