مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

آشفتگی‌های ترلس جوان


آشفتگی های تُرلِس جوان نخستین و یکی ازشناخته شده ترین آثار نویسنده مشهور اتریشی روبرت موزیل(۱۹۴۲-۱۸۸۰) است. این رمان نه چندان طولانی اثری است آموزشی و عمیقاَ درون گرایانه که چنانچه از اسمش پیداست به تلاطمات فکری و روحی مرد جوانی به اسم ترلس می پردازد.

 ترلس که مقیم یک آموزشگاه نظامی شبانه روزی است، به اتفاق دو دوست خود رایتینگ و باین‌برگ کشف می‌کنند که یکی از هم دوره‌ای هایشان به اسم راسینی، اقدام به دزدی مبلغی پول از صندوق باین‌برگ کرده است. ترلس معتقد است اقدام باسینی نابخشودنی است و می‌بایستی به اطلاع مسئولین آموزشگاه رسانده شود تا او را اخراج کنند. او موضوع را بدون هرگونه اظهار نظر، طی نامه ای به اطلاع والدین خود می‌رساند. پدر و مادر ترلس در پاسخ می‌گویند بهترین راه حل این است که به باسینی فرصت داده شود تا خود را اصلاح کند و می‌افزایند روا نیست به خاطر خطایی کوچک سر نوشت یک انسان را خراب کنند. ترلس که همیشه به صحت داوری والدین خود ایمان داشته، این بار در آن تردید می‌کند و برای نخستین بار نامه‌ی آنها را ریز ریز می‌کند و می‌سوزاند. 

چخوف در جایی گفته است، اگر در پرده‌ی اول یک نمایش تپانچه‌ای در بالای شومینه به چشم بخورد، در پرده‌ی دوم می‌بایست شلیک شود. و به عکس، اگر قرار است در پرده‌ی دوم تپانچه‌ای شلیک شود، در پرده‌ی اول می‌بایستی جایی در معرض دید تماشاچی قرار گرفته باشد.

موزیل در چیدمان حوادث داستان، روش توصیه  شده‌ی چخوف را به کار بسته است. او پیش از ماجرای باسینی، بذر تردید در باره‌ی پدر و مادر را در صحنه‌ی حضور ترلس و باین‌برگ در کافه‌ای بد نام در دل ترلس می‌کارد. در آن صحنه، طی تداعی‌هایی پیچیده این فکر از ذهن ترلس می‌گذرد که احتمالأ از دنیای پدر و مادرش، که تا آن هنگام آن را دنیایی پاک و تعرض ناپذیر می پنداشته، دری رو به پستوی در نظر او کثیف روابط صرفأ جنسی، و نه عاشقانه باز می‌شود.علاوه بر آن در همان صحنه برای نخستین بار از باسینی اسم برده می شود.

رایتینگ و باین‌برگ، نه بنابر توصیه‌ی ترلس موضوع را به اطلاع مسئولین آموزشگاه می‌رسانند، و نه به باسینی فرصت اصلاح می دهند. آنها تصمیم می‌گیرند او را شخصأ تنبیه کنند؛ و ترلس نیز که قدرت جهت یابی‌اش را برای پیدا کردن مسیر درست از دست داده، با تزلزل و تردید به آن دو می‌پیوندد.

در اثنای ماجرای باسینی درس ریاضی به مبحث اعداد موهوم یا گنگ می‌رسد. ترلس که با تعریف اعداد گنگ مشکل دارد به معلم ریاضی‌اش مراجعه می‌کند. معلم تصدیق می‌کند که مبحث این اعداد مبحث پیچیده‌ای است و می‌گوید تا رسیدن هنگامی که دانش ریاضی‌اش به حد درک چنین مفاهیمی برسد چاره‌ی کار تنها اعتقاد به صحت چیزهایی است که در این زمینه به او آموزش داده می‌شود: «غیر از این چاره‌یی نیست ترلس عزیز. ریاضیات برای خودش یک دنیایی است و تو باید به کفایت در این دنیا گشته باشی، تا همه‌ی براهین آن را درک کنی.»

آشکار است که ترلس نه در عرصه‌ی ریاضیات و نه در عرصه‌ی زندگی، از دانش و تجربه‌ی کافی برخوردار نیست. او که در اتاق معلم ریاضی تصادفاَ به کتاب کانت( نقد عقل محض؟) بر خورده است، به نحوی شهودی  یقین پیدا می‌کند چاره‌ی همه‌ی تردیدها‌یش را در فلسفه‌ی کانت خواهد یافت. ترلس همه‌ی سیاه مشق‌های شاعرانه‌اش را پاره می‌کند و در آتش می‌اندازد و به کانت رو می آورد. اما اندکی بعد از دشواری آن سرخورده می‌شود. نه شعر، نه ریاضیات، نه فلسفه و نه عقاید شبه عرفانی دوستش باین‌برگ،*هیچکدام چاره‌ی کار ترلس نیستند. او نیازمند فرصتی برای آموختن از طریق تجربه کردن است و این فرصت را درگیری او درماجرای باسینی در اختیارش می‌گذارد.

آشفتگی‌های ترلس جوان در سال ۱۹۰۶ منتشر شده است و حاصل تجربیات شخصی موزیل است. کتاب را محمود حدادی مستقیماَ از زبان آلمانی به فارسی برگردانده و نشر بازتاب نگار در سال ۱۳۸۱ منتشر کرده است. آشفتگی‌های ترلس جوان به همراه اثر بسیار مشهور دیگر موزیل، مرد بدون خاصیت، در فهرست هزار و یک کتابی که باید پیش از مردن خواند حضور دارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* برخی معتقدند موزیل در این کتاب ظهور فاشیسم را پیشگویی کرده است که دلیلش می تواند رگه های فاشیستی عقاید راین برگ باشد.