مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

باکره و کولی


در موخره باکره و کولی، اثر دی. اچ. لارنس(ترجمه کاوه میر عباسی)، در بیان پیام این داستان به نقل از نامه ای از نویسنده آمده است:« باور خلل ناپذیرم این است که خون و گوشت از عقل خردمند ترند[...] چیزی نمی خواهم جز آن که فرمانبردار جسمم باشم، بی واسطه، بدون مداخله عبث فهم وادراک ، اخلاقیات یا چه می دانم! هر چیز دیگر.»

خلاصه ترین تعریف رمانتی سیسم، حس گرایی است، واصلی ترین ویژگی ناتورالیسم، جبر گرایی جسمی و وراثتی، بنابر این پیام لارنس را می توان بیانیه ای رمانتیک با چاشنی ناتورالیستی دانست.

اگر در تعریفی که از پیام لارنس آوردم جای رمانتیک و ناتورالیستی را عوض کنیم، به فرمول ادبی باکره و کولی دست یافته ایم. آری باکره و کولی اثری ناتورالیستی است با کنج و زوایای رمانتیک.

درداستانهای ناتورالیستی وراثت نقش دست بالا را در تعیین ویژگیهای رفتاری آدمها دارد ودر صورت بروز تعارض بین تمایلات وراثتی و خونی و سایر گرایشات بر آمده از عواملی نظیر تربیت خانوادگی و موقعیت اجتماعی، عمل فرد نهایتا تابع ویژگی های وراثتی اوست.

گاهی تعارض مورد بحث با تقابل میان مفهوم انسان طبیعی و انسان اجتماعی، یکی یا همسان فرض می شود، در حالی که اولی  دل مشغولی نویسنده ناتورالیست و دومی دستمایه نویسنده رمانتیک است. نگاه رمانتیک به انسان، کلی و فلسفی است در حالی که نگرش ناتورالیستی، جزئی نگر وشبه علمی است.

چنانچه گفتم در باکره و کولی هردو نگاه وجود دارد اما وجه غالب و موثر آن  ناتورالیستی است ومن برای نشان دادن این وجه غالب، نمونه هایی را از کتاب خواهم آورد.

در ابتدای داستان، همسر کشیش باوجود داشتن دودختر کوچک هفت و نه ساله، با مردی جوان و بی پول فرار می کند . دختران تحت تعلیم و تربیت سنتی و سخت گیرانه مادر بزرگ پدری و نظارت عمه خود بزرگ می شوند. درادامه داستان دوخواهر، ایوت ولوسیل، بیست و یک و بیست و سه ساله اند و ...

نمونه اول را از مشاجره دختران با مادر بزرگ شان انتخاب کرده ام : «مرافعه ای تازه قریب الوقوع بود. لوسیل، با حالتی غریب در چشمانش، نگاهی به بالا انداخت. خون«آن زن [مادر] که اسمش سینتیا بود» در وجود دو دختر به غلیان در آمد. ایوت جسور و جنجال بر انگیز، که هنگام خشم از اهانت و حرمت شکنی پروا نمی کرد،گفت: « ...منظورم آدم های این خانه خراب شده و آشغالی است.» مامان بزرگ گفت: « لا اقل ما نصف تبارمان  فاسد و خراب نیست.»

[لوسیل]تلاطم درونش، همچون طغیان آتشفشان، با نعره ای تکان دهنده بر مجد ورچروکیده بانوی کهنسال فرو بارید: «شما دهانتان را ببندید و حرف زیادی نزنید!»»۶۴

در این نمونه به بخشهای خط کشیده توجه کنید. جوشش خون مادر، در جمله اول واشاره به آن نیمه ای که دختران از مادرفاسد و خراب به ارث برده اند، در جمله بعدی، نشانه جبر گرایی خونی و وراثی است.

نمونه دوم : « ایوت هم از آزادمنشی مادرزاده بهره برده بود. او هم یک روز، به خصلت پدرش پی می برد و تحقیرش را همچون طوق بردگی به گردن او می افکند. ... مرد مصمم بود این بار تا پای جان بستیزد و مقابله کند.این دفعه، برده نهفته در درو نش به موشی گرفتار در کنج دیوار می ماند...»۱۱۴

در این نمونه علاوه بر تاکید بر شباهت ایوت و مادر، نویسنده پیش بینی می کند که دختر نیز مانند مادر طوق بردگی تحقیر خود را بر گردن پدر بیندازد. به علاوه آن برده نهفته در درون پدر نیز قابل توجه است.

سومین نمونه، در ادامه ماجرای پدر و ایوت در :« [پدر] گفت پس تو فقط با آنها آشنایی، درست می گویم؟ می بینم درو غگویی در خونت است. گمان نکنم به من رفته باشی... آیا خونت به چیزی بدتر از دروغ هم آلوده شده است؟»۱۱۶

و باز در ادامه همان گفت و گو: «کشیش با صدای آهسته و فش فش کنان ،گفت: « دیگر چیزی نگو! و گر نه قبل از آنکه مثل مادرت، به راه گناه بروی، خودم می کشمت.» »۱۱۸

در این نمونه آخر، تعیین کنندگی عامل وراثت در آن کلمه خون و پیش بینی آنکه دختر ناگزیر به راه مادر برود، باز نشانی از همان جبر گرایی وراثتی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: باکره و کولی، اثر دی. اچ. لارنس، ترجمه کاوه میر عباسی، انتشارات لوح فکر.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد