مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

شخصیت در رمان


جمال میر صادقی در «عناصر داستان» در تعریف شخصیت در آثار ادبی چنین می گوید:« اشخاص ساخته شده ای را که در داستان و نمایش و ... ظاهر می شوند، شخصیت می نامند. شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل و آن چه می گوید و می کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریبا مثل افراد واقعی جلوه می کند، شخصیت پردازی می گویند.»

چنان چه پیدا است شخصیت بنا بر تعریف فوق دو مولفه دارد؛ اول آن که ساختگی ـ یعنی غیر واقعی ـ است و دوم آن که قانون مند است، یعنی رفتار او بر آمده از کیفیات روانی و خلقیات اوست. میر صادقی در تشریح بیشتر موضوع، سه ویژگی شخصیت را بر می شمرد که در واقع بسط بیشتر همان دو مولفه است.

 اول: ثبات در رفتار و اخلاق جز در استثناهای قابل توجیه.

 دوم: قابل فهم و مدلل بودن اعمال .

وسوم: قابل پذیرش و واقع نما بودن.

رمان به عنوان گونه خاص و متمایز ادبی، با حفظ ویژگی های عمومی شخصیت پردازی مبتنی بر تعریف بالا، در دو گام مشخص، روش مخصوص به خود را در شخصیت پردازی در پیش گرفت. در گام نخست ـ و از همان اولین رمانها ـ برای شخصیت ها فردیت بیشتری قائل شد و در گام بعد و با گوستاو فلوبر، ضد قهرمان را به عنوان شخصیت بر گزید!

برای تشریح گام نخست، یعنی فردیت بخشی بیشتر به شخصیتها، بخش مربوط به « شخصیت» را از مقاله یان وات در مجموعه «نظریه های رمان» ـ که قبلا از بخشهای دیگر آن  نقل قول کرده ام ـ برگزیده ام، و برای توضیح چگونگی برداشتن گام دوم، مطلبی از ماریو بارگاس یوسا خواهم آورد.

گام نخست:

یان وات در بیان فردیت شخصیت ها در رمان نکته جالب توجهی را برگزیده است؛ تفاوت اسامی شخصیتها در رمان با انواع پیش ادبی از آن! او می گوید:« از دیدگاه فلسفی، برخورد خاص گرایانه به شخصیت، عبارت است از مشخص کردن فردیت شخص. پس از آن که دکارت منتهای اهمیت را برای فرآیند های اندیشه در ضمیر آگاه فرد قائل شد، طبیعتا  مسایل فلسفی هویت فردی نیز بسیار مورد تو جه قرار گرفت... هم فلاسفه و هم رمان نویسان بسیار بیشتر از آن چه تا آن زمان متداول بود به فردیت خاص اشخاص توجه کردند... از آن جا که هر فرد در زندگی واقعی نام خاصی دارد، رمان نویسان نیز نوعا با نام گذاری شخصیت ها سعی در خاص جلوه دادن آنها دارند... مسئله هویت فردی، منطقا ارتباط تنگاتنگی با اسامی خاص دارد، زیرا به قول هابز، « اسامی خاص یک چیز را به ذهن متبادر می کنند، اما کلی ها چیزهای متعددی را به ذهن می آورند.» »

وات در ادامه در بیان تفاوت اسامی شخصیت های رمان وداستان های پیش از آن می گوید:« البته شخصیت ها در انواع ادبی پیش از رمان هم معمولا اسامی خاص داشتند، اما آن اسامی حاکی از این بودند که نویسنده در پی آن نیست که شخصیت هایش را موجوداتی کاملا فردیت یافته بنمایاند. نویسندگان ترجیح می دادند... برای شخصیت های شان اسامی تاریخی و یا نامهای سنخی[در مقابل فردی] انتخاب کنند... اما رمان نویسان پیشگام به نحو بارزی از این سنت گسستند و برای شخصیتها ی رمان های شان اسامی را بر گزیدند که نشان می داد باید آنها را افرادی خاص در محیط اجتماعی همان دوران دانست.»

گام دوم:

بارگاس یوسا در عیش مدام ـ دربخش نخستین رمان مدرن ـ در بیان ویژگی شخصیت پردازی در مادام بواری چنین می گوید: « ...در رمان رمانتیک آدم ها و چیزها و رویدادها یا زیبایند یا زشت. یا جذاب یا نفرت آور... چیزی که در رمان رمانتیک ها فراموش شده آن ناحیه ای است از هستی بشری است که چهره ها و کنش ها در آن نه ... نفرت آورند و نه ... زیبا، یعنی آن درصد بالایی که هنجار اصلی را تشکیل می دهند، آن زمینه ای هر روزی که در چهره های نمونه قهرمانان و هیولا ها بر متن آن جلوه گر می شود. در مادام بواری که هر چیز در فاصله ای یکسان از این دو حد افراط قرار گرفته و با هستی ملال آور، ساده و غم انگیز مادی همخوانی دارد، این برزخ میانی به «زیبایی» استحاله میابد... مصالح او [فلوبر] چیزی گسترده تر است که [ نه فقط طبقه ای خاص] که تمام طبقات اجتماعی را در بر می گیرد، یعنی قلمرو میان مایگی و دنیای ملال انگیز آدم های بی بهره از هر ویژگی یا کیفیت خاص. پس بنابر همین یک دلیل، شایسته است این رمان را اولین نمونه رمانهای مدرن بدانیم که کم و بیش تمام آنها بر گرد سیمای زار و نزار ضد قهرمان بنا شده اند.»    

                                                                         دی ۱۳۸۹

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد