مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

پس از تاریکی


زاویه دید در داستان پس از تاریکی، اثر هاروکی موراکامی، زاویه دید دوربین است؛ یک دوربین خود کارو سخن گو! و طبعاً بی طرف و غیر مداخله گر.

 پس از تاریکی در واقع دو داستان مجزا درمورد دو خواهر؛ ماری و اری آسایی است که تنها در پایان  با یکدیگر تلاقی می کنند. گرچه اسامی ماری و اری ـ به تأکید نویسنده ـ تنها در هجای اول با هم فرق می کند، اما آنها دو شخصیت کاملا متفاوت اند .

ماری آسایی دختری نوزده ساله و نه چندان زیبا است که بنا بر تصمیم والدین نقش دختر باهوش و سخت کوش را ایفا می کند . در مقابل برای اری، خواهر بزرگتر، که دختری بسیار زیبا است، نقش سفید برفی در نظر گرفته شده است. جای او در مجلات مد و صفحه تلویزیون است که در آنجا لبخند زنان جوایز مسابقات را رو به دوربین می گیرد.

نویسنده به تناسب تفاوت دو خواهر، دو شیوه مختلف را برای بیان داستان هر یک برگزیده است. داستان ماری ماجرایی رئال است که از ساعت 11:56 شب در یک رستوران  شروع می شود و در ساعت 6:52 بامداد روز بعد در اتاق خواهر بزرگتر و در کنار او به اتمام می رسد. در مقابل داستان اری چه در شکل و چه در محتوا کاملا سوررئال است. او از دو ماه قبل به طور ارادی به خواب رفته است. ماجرای اری به رویا یا کابوسی شبیه است که در خواب دیده می شود و در این رویا، تلویزیون اتاق او نقشی اساسی دارد.

دو خواهر با آن که زیر یک سقف، در خانه پدری زندگی می کنند اما  هیچ یک نمی داند دیگری روزش را چکونه می گذراند، به چه چیز هایی فکر می کند، یا چه کسانی را می بیند. در یک کلام آن دو با یکدیگر بیگانه اند.

ماری که در مقایسه با خواهر بزرگ تر همیشه خود را طرف دست پائین فرض می کرده و علت سردی روابط اری با خود را  شهرت و محبوبیت او می دانسته، در گفتگوی تصادفی با تاکاهاشی، دوست سابق اری، در می یابد موضوع از دید خواهر، درست عکس آن است که او تصور می کرده است :

«...خب، پس اری همه رازهایش را بهت گفت.»

«آره. یا شاید بهتر است بگویم چیزهای خصوصی را بهم گفت.»

...«مثلا»

...«مثلا گفت آرزو دارد به تو نزدیک تر شود.»

«نزدیک تر به من؟»

«احساس می کرد تو عمدا بین دوتاتان  یک جوری فاصله گذاشتی. البته از وقتی به سن معینی رسیدی.»

...« دلم می خواهد می توانستم به اری نزدیک تر باشم. بخصوص در اوایل جوانی دلم می خواست بهترین دوستش باشم. البته تا حدی ستایشش می کردم: این قسمتی از دوستی بود. اما حتی آن وقت ها هم سرش دیوانه وار گرم بود. مدل شدن برای روی جلد مجلات دخترانه، هزار جور درس و آن همه آدم توی دست و پایش . دیگر جایی برای من باقی نمی ماند. به عبارت دیگر وقتی بیشتر از همیشه به او احتیاج داشتم، کمترین فراغت را برای جواب دادن به نیازم داشت.»

...« وقتی با اری صحبت می کردم، یک هو ... به نظرم رسید هر وقت صحبت تو به میان می آید، یک جور مبهمی دستخوش عقده می شود.»

« عقده؟ اری نسبت به من؟»

« اوهون»

« نه بر عکس؟»

« نه . نه بر عکس.»

« چی تو را به این فکر می اندازد؟»

« خب ببین تو خواهر کوچکی، اما همیشه از آنچه برای خوت می خواستی تصویر دقیق  و روشنی داشتی. هر وقت دلت می خواست نه می گفتی و همه چیز را  به میل خودت انجام می دادی. اما اری نمی توانست. از زمان بچگی کارش بازی کردن نقشی بود که برایش تعیین شده...»

اری سرگشته و پریشان از شنیدن داستان خواهر بزرگتر، و نگران از طولانی شدن خواب او، در فصل 4:33 که نقطه اوج داستان، که نام آن همانند سایر فصلها، ساعت رخ دادن ماجرای آن فصل است، راز خود را با کوروگی، زن نظافتچی هتل می گوید. پیشنهاد کوروگی برای تغییر وضعیت دو خواهر ساده و در عین حال شگفت انگیز است:

 « شاید حالا بهش نزدیک نباشی، اما مطمئنم که زمانی بودی. سعی کن وقتی را به یادت بیاید که بهش نزدیک بودی و فاصله ای بینتان نبود. شاید حالا نتوانی به چیز درستی فکر کنی، اما اگر خیلی سعی کنی یادت می آید. هر چه باشد تو و او از یک خانواده اید. کلی گذشته مشترک با هم دارید. حد اقل باید یک خاطره این جوری گوشه کناری قایم شده باشد.»

«... به نظرم خاطره ها شاید سوختی  باشد که مردم برای زنده ماندن می سوزانند...»

«... پس خیلی سعی کن ماری. سعی کن هر چه توانستی در باره خواهرت یادت بیاید. این سوخت مهمی می شود. برای تو و شاید هم برای خواهرت.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پس از تاریکی، هاروکی موراکامی، ترجمه ی مهدی غبرایی، انتشارات نیکو نشر.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد