مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

در رویای بابل


«دوم ژانویه ۱۹۴۲ خبر های خوب و بد داشت.

اول خبر خوب: فهمیدم مرا برای خدمت در نظام وظیفه « نامناسب» تشخیص داده اند و به عنوان بچه سرباز به جبهه جنگ دوم جهانی اعزام نمی شوم. مسئله اصلا بی علاقگی به وطن نبود چون من جنگ جهانی دومم را پنج سال پیش در اسپانیا جنگیده بودم و یک جفت سوراخ گلوله هم در ماتحت ام داشتم که این را ثابت می کرد.

... به  هر حال به مردم که می گویی ما تحتت تیر خورده، دیگر تو را به چشم یک قهرمان نمی بینند. جدی ات نمی گیرند، اما این دیگر مسئله من نبود. جنگی که برای باقی آمریکا داشت شروع میشد برای من تمام شده بود.

حالا خبر بد: هفت تیرم یک تیر هم نداشت. سفارشی گرفته بودم و اسلحه لازم را داشتم اما تیر هام تازه ته کشیده بود. مشتری ای که می خواستم آن روز برای اولین بار ملاقات اش کنم از من خواسته بود با اسلحه سر قرار بیایم و می دانستم هفت تیر خالی آن چیزی نیست که مشتری ها می خواهند.»

این شروع متفاوت داستانی متفاوت از ریچارد براتیگان، در رویای بابل است؛ داستانی روان و خوش خوان، که وقتی آن را شروع کنید دیگر نمی توانید رهایش کنید.

در رویای بابل، داستان یک روز از زندگی کارگاه خصوصی آسمان جلِ هپروتی به نام سی.کارد است که آخرین خوش شانسی زندگی او، حادثه ای مربوط به دو سال پیش بوده که ماشینی زیرش گرفته و پس از سه ماه بستری شدن در بیمارستان ـ به علت  شکستگی هر دو پاـ مبلغی بابت رضایت دادن به جیب زده است.

گریزگاه سی. کارد از گرفتاری های زندگی روزمره و همینطور دلیل بسیاری از مشکلات او، فرو رفتن در رویای بابل است. اولین بار او در اثر اصابت توپ بیسبال به سرش به رویایی بابل فرو رفته است و از آن پس این رویا برای او تبدیل به زندگی دومی شده است که در آن، نقش یک کاراگاه خصوصی موفق و مشهور،  با دفتری مجلل و منشی زیبا و ارابه ای طلایی در بابل عهد بخت النصر را بازی می کند: « بخش بسیار شیرین هشت سال گذشته را صرف ساخت و پرداخت انواع موقعیت ها و شخصیت ها  در بابل کرده بودم، بدبختانه تا حدی که به بهای از دست دادن زندگی واقعی ام، همانی که داشتم، تمام شده بود.زندگی در بابل باستان را بارها به این ترجیح می دادم که در قرن بیستم باشم و هم و غم ام این باشد که یک همبرگر ناقابل برای خودم جفت و جور کنم ...»

در رویا بابل  شامل دو داستان موازی است. یک داستان رئال با طنزی نمایان و موثر که در آن سفارش دزدیدن یک جنازه از پزشکی قانونی به سی. کارد داده شده است؛ و داستان دیگر، فانتزی ای به شیوه داستانهای مصور است که در آن سی.کارد با اسم مستعار اسمیت اسمیت در سال ۵۹۶ پیش از میلاد توسط یک دانشمند مشهور استخدام می شود تا مانع از دزدیده شدن اختراع او توسط شخصیت بد داستان پروفسور عبدل فورسایت شیطان صفت شود.

در رویای بابل، به قول مترجم در پشت جلد کتاب،« براتیگان[است]در بهترین براتیگان بازی اش».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: در رویای بابل، ریچارد براتیگان، ترجمه ی پیام یزدانجو، نشر چشمه.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد