پیش از این در بخش هفتم در باره ی رمان که به موضوع نخستین رمان مدرن اختصاص داشت، به جایگاه تاریخی تربیت احساسات، یا چنان که نام اصلی فرانسوی آن است؛ تربیت احساساتی«sentimentale L'Éducation »، اثرگوستاو فلوبر اشاره کردم و گفتم از مهم ترین دلایلی که این داستان را در مقام نخستین رمان مدرن می نشاند توصیفی بودن آن است.
از این قبیل توصیفات در سراسر تربیت احساسات چنان به فراوانی استفاده شده است که پیش از آن در رمان سابقه نداشته. اما این روند یک استثنای بسیار جالب دارد و آن آغاز بخش سوم ـ و به لحاظ موقعیت؛ دقیقا در ابتدای یک سوم پایانی ـ داستان است:
«صدای تیر اندازی هایی فردریک را از خواب پراند، و به رغم اصرارهای رزانت با همه توان بر آن شد که برود و ببیند چه خبر است.
به طرف شانزه لیزه رفت که صدای تیر اندازی ها از آنجا آمده بود... مردانی روپوش به تن از کنارش گذشتند و داد زدند:
ـ نه، از آن طرف نه. طرف پاله رویال.
فردریک دنبالشان رفت. نرده های کلیسای آسونسیون را کنده بودند.کمی بعد در وسط خیابان چشمش به سه سنگ کنده شده از سنگفرش افتاد که بدون شک آغاز سنگر بندی بود، سپس ته بطری های شکسته و سیم های فلزی رابرای آنکه راه نفرات سواره نظام را سد کنند؛ ناگهان از کوچه ای جوان تنومند رنگ پریده ای بیرون جست که موهای سیاهش روی شانه اش می ریخت و عرق گیری با نقطه های رنگی به تنش بود. یک تفنگ دراز سربازی به دست داشت؛ با دمپایی به چابکی می دوید و ظاهر یک خوابگرد و چالاکی یک ببر را داشت. گه گاه صدای انفجاری می آمد.»*
اینها صحنه هایی از انقلاب 1848 است که موجب سرنگونی لویی فیلیپ و استقرار جمهوری دوم فرانسه شده است. فلوبر در این بخش تا آنجا که شورشیان وارد کاخ رها شده سلطنتی می شوند ـ به تناسب تغییر موقعیت ـ به شیوه ای چنان متفاوت نوشته است که به دشواری می توان پذیرفت نویسنده این بخش همان نویسنده قبل و بعد از آن باشد. به علاوه او ماجرای هجوم جمعیت عاصی به کاخ و رفتار آنان را با رعایت حد اکثر ایجاز، چنان قوی و موثر به تصویر کشیده است که نظیرش را در عرصه داستان نویسی کمتر می توان یافت.
___________________________________________
*: نقل از تربیت احساسات ـ ترجمه مهدی سحابی ـ نشر مرکز
سلام و درود. همین جزییات هستند که اثر رو به یک شاهکار تبدیل می کنند. حالا چه مجسمه های میکل آنژ باشه، یک فیلم هیچکاک،موسیقی باخ ، نقاشی داوینچی و یا تربیت احساسات گوستاو فلوبر!
سلام و درود فراوان
با نظرتان در مورد اهمیت جزئیات در پدید آوردن یک شاهکار کاملا موافقم.