مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

نوسترومو

نوسترومو از شاخص ترین و دشوارترین آثار جوزف کنراد که اساساً به دشوار نویسی شهرت دارد.

دشواری آثار کنراد عمدتا ناشی ازشیوه زمان بندی آنها است. من پیش از این، به مناسبتی دیگر بخشی از مقدمه صالح حسینی بر ترجمه او از شاهکار دیگر کنراد، لردجیم را نقل قول کرده ام. مایلم اینجا تعریف فشرده و در عین حال دقیق صالح حسینی را از ویژگی هایی که آثار کنراد را از نویسندگان نسل او متمایز می کند نقل کنم. صالح حسینی از این ویژگی به عنوان ایجاد حجم در داستان یاد می کند: « اینجا مقصود من از ایجاد حجم در داستان کنراد گریز از خطی کردن داستان است. خطی کردن داستان، هم می تواند در عین اتفاق بیافتد هم در ذهن. وقتی وقایع عینی یا ذهنی را بر خط زمان نقل کنیم، حاصل مسلما نقل خطی داستان است. حتی اگر یک واقعه را از چند منظر نقل کنیم، هر چند یکی دو سطح را ترکیب کرده ایم، اما خود جنس روایت در یک سطح همچنان خطی است، یعنی جزئی از یک واقعه به تبع توالی زمانی پیش یا پس از جزء دیگر قرار می گیرد. تقطیع یک واقعه به چند جزء و چیدن آن اجزا در متن بدون تبعیت از توالی زمانی، گریز از خطی کردن داستان است و نزدیک شدن به حجم. کنراد، البته، همین کار را می کند ولی کار او فقط همین نیست، که القای حجم در آثار او نه در ترکیب چند صفحه و یا چند جزء از یک واقعه که در ترکیب سطور و گاه حتی ترتیب کلمات یک جمله است.»

ممکن است از خود بپرسید خاصیت این گونه نوشتن به جز سخت کردن داستان چیست؟ این پرسش، پرسشی اساسی است که از جهاتی قابل تعمیم به برخی دیگر از شیوه های داستان نویسی مدرن نیز هست. آنچه به طور خلاصه در مناسبت کنونی می توان گفت این است که کنراد و نویسندگان برخی سبکهای دیگر دوران مدرن، تلاش کرده اند تا جریان داستان را هر چه بیشتر به جریان تفکر، و ـ در مورد کنراد یادآوری ـ نزدیک کنند. حافظه ی ما در یاد آوری حوادث گذشته خطی عمل نمی کند و به همین مناسبت است که کنراد داستانهای خود را خطی نمی نویسد.

ترتیب زمانی رخدادها در نوسترومو بسیار پیچیده است؛ و به علاوه، به رغم آنکه اسم داستان نوسترومو است، نوسترومو نه قهرمان یا شخصیت اصلی اثر، بلکه یکی از اشخاص متعدد آن است که هیچ یک نمی تواند به عنوان شخصیت محوری، نقش پیوند دهنده اجزای داستان را ایفا کند.

کنراد در نوسترومو، بازی، یا بهتر است بگویم آتش بازی با زمان را به نحوی گیج کننده ـ چنان که صالح حسینی گفته است ـ هم در مقیاس ماکرو، و هم در مقیاس میکرو انجام می دهد. تلاش برای سر در آوردن از تقویم داستان، حداقل تا پایان بخش اول از این کتاب سه بخشی و حجیمِ پانصد و چند صفحه ای بی فایده و نا امید کننده است.

 علاوه بر بازی با زمان، در نوسترومو از تکنیک تغییر راوی به شکلی که من آن را "تغییر راوی غیر مستقیم" می نامم نیز استفاده شده است. راوی در سراسر نوسترومو دانای کل است؛ با این وجود داستان در چندین جا با استفاده از نقل قول های مستقیم نسبتا طولانی از زاویه دید اشخاص روایت می شود.

کنراد ایده اولیه نوسترومو را از داستانی گرفته که که در آن مرد ملوانی در جریان یکی از انقلابات  آمریکای لاتین قایقی پر از نقره را به سرقت می برد. او داستان را به فراموشی می سپرد تا این که بیست سال بعد تصادفا در کتابی به آن برخورد می کند. نام کتاب در دریاهای بیشمار، شرح زندگی و دلاوریهای دریانوردی آمریکایی نوشته فردریک بنتون بوده است. کنراد اطلاعات خود در باره آمریکایی جنوبی را با خواندن چند کتاب تقویت می کند و با استفاده از قوه تخیل فوق العاده خود، نوسترومو را می نویسد.* 

نوسترومو در کشور خیالی جمهوری کوستاگوئانا در آمریکای جنوبی می گذرد؛ جایی که تاریخ آن همچون پاندولی بین شورش و هرج مرج در یک طرف، و حکومت خودکامه در طرف دیگر در نوسان است. نوسترومو پیرنگ موثر و آشکاری ندارد و به همین دلیل دشوار است که گفته شود در باره چیست. محل وقوع بیشتر حوادث داستان، شهر بندری سولاکو است که ثروتمند ترین شهر کوستاگوانا است. علت ثروت سولاکو معدن نقره آن است که امتیاز بهره برداری از آن متعلق به یکی از اشخاص اصلی داستان، چارلز گولد است. چارلز گولد بومی انگلیسی تباری است که امتیاز معدن نقره را از پدر خود به ارث برده است؛ او از حامیان حکومت ریبیئرا است که با وعده صلح و ثبات و پیشرفت به قدرت رسیده است.

در نخستین صفحات داستان، پس از توصیف فوق العاده زیبای جغرافیایی سولاکو، خواننده در جریان شورشی قرار می گیرد که به سرنگونی و فرار ریبیئرا و نجات او از مرگ، توسط مردی قرار می گیرد که کسی نیست جز نوسترومو. نوسترومو سر کارگر باربرهای بندر است، ملوانی ایتالیایی که به « فساد ناپذیر» شهرت یافته است.

پدر معنوی نوسترومو، جورجو ویولا است؛ پیر مردی از اهالی جنوا با سری پوشیده از موهای پر پشت و ژولیده سفید؛ ملقب به شیر پیر. جورجو ویولا کهنه سرباز جمهوری خواهی است که مفاهیم مقدس برای او «آزادی» و «گاریبالدی» هستند.

فردی که نوسترومو را کشف کرده کاپیتان میچل است:« وقتی به ارزش حقیقی اش پی بردم، قربان ، سر ملوان کشتی ایتالیایی بود... من شخصیت مردم را خیلی خوب می شناسم، قربان، مردی کاملا بی عیب و ضعف است که حالا مایه ترس و وحشت تمام دزدان شهر شده.»۲۴

کاپیتان میچل دو کلمه کلیدی برای دسته بندی مسائل دارد؛ «تاریخ» و« اشتباه». کاپیتان میچل یکی از راوی های غیر مستقیم نوسترومو است.

راوی دیگر غیر مستقیم داستان، چالز دیکود است: «آنچه باعث می شد که دیکود به امکان برقراری ارتباط دوستانه میان مرد و زن باور نداشته باشد، به قول خودش بخشی از ماتریالیسم منطقی او بود. به استثنای یک مورد او این تصور را به مثابه قانونی خلل ناپذیر قبول داشت.»۲۳۹

آن یک مورد استثنا، دوستی خواهر و برادر است. روایت غیر مستقیم دیکود، از نامه طولانی او به خواهرش در پاریس آمده است: « ... این نامه را زیر روشنایی یک شمع می نویسم، در جایی شبیه یک مسافرخانه، نزدیک لنگرگاه، جایی که یک ایتالیایی به اسم ویولا اداره اش می کند، یکی از محافظان خانم گولد.»۲۴۰

نامه دیکود به خواهرش طولانی است؛ اما کنراد در ابتکاری جالب آن را یک جا و بی وقفه نیاورده است. نامه چندین جا قطع می شود ودر این وقفه ها دانای کل، مستقیما روایت را به عهده می گیرد.

خانم گولد که در نامه دیکود گفته می شود جورجو ویولا از محافظان او است، یکی دیگر از اشخاص اصلی نوسترومو است. او زنی فوق العاده مهربان، نیکو کار و دوست داشتنی است. مترجم به احتمال زیاد لغت «محافظ» را در باره جورجو ویولا درست انتخاب نکرده است. جورجو ویولا از جمله افراد پر شماری است که تحت حمایت خانم گولد است؛ در واقع به عکس آن چه در ترجمه آمده، این خانم گولد است که از ویولا محافظت می کند.

 به جز افرادی که نام آنها آمد، نوسترومو شخصیت دیگری دارد که فهرست اسامی اشخاص اصلی داستان بدون ذکر نام او ناقص خواهد بود. نام این فرد دکتر مانیگم است. دکتر مانیگم که پزشک مسئول درمانگاه معدن نقره است، مردی تلخ، بد بین و عجیب است:« مردی که خنده بریده و عاری از امیدش نشانگر بی اعتمادی فوق العاده شدیدش نسبت به ذات بشر»۵۸ است. از میان آدمهای پر شمار حاضر در داستان، دکتر مانیگم تنها فردی است که نسبت به درستکاری و صداقت نوسترومو سوءظن دارد.

نوسترومو شاهکاری است که ـ به رغم پاره ای ضعف های ترجمه فارسی ـ نباید آن را نخوانده گذاشت. این داستان دارای چنان خصوصیات بارز و استثنایی است که می توان آن را در دوره های عالی داستان نویسی تدریس نمود و اثری است که اسکات فیتز جرالد، نویسنده مشهور خالق گتسبی بزرگ، آرزو کرده کاش خالق آن بود. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: نوسترومو، سهیل سمی، انتشارات ققنوس.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد