مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

دنیای قشنگ نو


دنیای قشنگ نو اثر آلدوس هاکسلی، علاوه بر حضور در فهرست هزار و یک کتابی که باید پیش از مردن خواند، در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم به انتخابmodern library در رده پنجم، یک رده پایین تر از لولیتای ولادیمیر ناباکف و یک رده بالاتر از خشم و هیاهوی ویلیام فالکنر قرار دارد. لولیتا را ما فارسی خوان ها تنها تعریفش را شنیده ایم، اما خشم وهیاهو را خوانده ایم و می دانیم چه شاهکار فوق العاده ای است. ذکر نام دنیای قشنگ نو در چنین موقعیتی نسبت به خشم و هیاهو، نشان از اهمیت آن در عالم ادبیات دارد.

دنیای قشنگ نو داستانی علمی تخیلی و ضد آرمانشهری(دیستوپیایی) است که در سال ۱۹۳۲ منتشر شده است. مکان داستان عمدتاً لندن و زمان آن ۶۳۲ سال بعد از هنری فورد، مالک و بنیان گذار کمپانی معروف خودرو سازی  فورد است. فورد علاوه بر آنکه مبدا تاریخ داستان است، تنها چیز مقدس! در دنیای قشنگ نو است.

فورد مبتکر تولید خودرو با استفاده از روش خط تولید است؛ همان روشی که چارلی چاپلین در شاهکار خود عصر جدید تاثیر آن بر انسان را به زیبایی هرچه تمام تر مورد انتقاد قرار داده است. روش فورد، تولید انبوه با استفاده از مدل تفکیک کار به ساده ترین اجزای آن ـ که از عهده نیروی کار غیر ماهر(در حد چارلی چاپلین!) هم بر آید ـ و توام کردن آن با کابرد تسمه نقاله برای جابجا کردن قطعات و محصول است.

آدمها در دنیای قشنگ نو به روش فورد به صورت انبوه در درون بطری و درگروهای یکسان ژنتیکی تولید می شوند. درحین فراید تولید آدمها، سرنوشت اجتماعی آنان نیز با کنترل میزان و چگونگی رشد ذهنی و جسمی تعیین می شود و در پایان دوره نه ماهه رشد، پس از تخلیه (که کلمه جایگزین زایمان است) به بخش خواب آموزی و شرطی سازی منقل می شوند .

دنیای قشنگ نو را حکومتی فراگیر و جهانی اداره می کند که شعار آن اشتراک، یگانگی و ثبات است. نظام اجتماعی در این دنیا به شدت سلسله مراتبی است و آدمها از نظر هوشی به طور نزولی به گروهای آلفا، بتا،گاما و... که هریک داری دسته بندی مثبت و منفی است، تفکیک شده اند. دنیای قشنگ نو دنیایی عاری ازجنگ، فقر، پیری، خانواده، دین(به جز کیش تقدیس فورد)، فلسفه، و هنر است و در آن همه آدمها فارغ از موقعیت غیر قابل تغییر خود در هرم اجتماعی، با کمک ماده مخدری به نام "سوما" احساس خوشبختی می کنند.

از آنجایی که هر قاعده انسانی استتثنائاتی هم دارد، در دنیای قشنگ نو هم آدمهایی (هرچند بسیار نادر) پیدا می شوند که احساس خوشبختی نمی کنند. برنارد مارکس، روان شناس آلفا مثبت که به دلیل برخی ناهنجاری های جسمی ناشی از اشکالات جزئی حین تولید، آدمی غیر اجتماعی و گوشه گیر است، یکی از این آدمها است. تنها دوست صمیمی، و همدم برنارد، هلمولتز واتسون است. هلموتز که به قول منشی اش هر سانتیمتر وجودش داد می زند که آلفا مثبت است، دانشیار دانشکده مهندسی احساسات (دپارتمان نویسندگی) است. با وجود این که واتسون از بسیاری جهات و بخصوص ظاهر برازنده اش نقطه مقابل برنارد است، در یک چیز همچون او است و آن عدم احساس خوشبختی است. واتسون که سخن پردازی تمام عیار و نویسنده ای مشهور است آرزو دارد چیزی بنویسد که همچون اشعه ایکس نافذ باشد؛ و نوشتن چنین چیزهایی در دنیای قشنگ نو امکان ناپذیر است.

در سال ۶۳۲ بعد از فورد در جایی از دنیا هنوز سرزمین بکر و غیر متمدنی به اسم وحشی کده وجود دارد که مرزهای آن با جهان متمدن به وسیله یک دیوار سیمی برق دار محافظت می شود. برنارد به همراه دوست دختر بتا منفی خود، لنینا ـ با دریافت مجوز مخصوص ـ برای تعطیلات به وحشی کده سفر می کند. اهالی وحشی کده سرخ پوست اند و به روش بدوی چند هزار ساله اجدادی خود زندگی می کنند.

 با ورود برنارد به وحشی کده ـ پیش از نیمه کتاب ـ حال و هوای داستان تغییر کلی می کند. در وحشی کده برنارد به مرد جوان وحشی سفید پوستی به نام جان برخورد می کند. جان در وحشی کده به روش زنده زایی متولد شده و به کمک مادر سفید پوست خود و با استفاده از یک نسخه عتیقه مجموعه آثار شکسپیر سواد آموخته است. جان در واقع آدمی وحشی است که به زبان شکسپیر می اندیشد و سخن می گوید*. برنارد، جان را به عنوان یک مورد مطالعاتی باخود به لندن می آورد. با ورود جان به دنیای قشنگ نو، داستان به صحنه تعارض دنیای شکسپیر و دنیای قشنگ نو تبدیل می شود.

ترجمه خوب فارسی دنیای قشنگ نو که توسط سعید حمیدیان صورت گرفته است، کتابی حدود سیصد صفحه ای است. داستان در کل شامل هجده بخش است و نقطه اوج آن در پایان است؛ اما پیش از آن، در بخش کلیدی شانزده، گره های داستان یک به یک باز می شوند و خواننده ـ که از پیش با دنیای شکسپیر آشنا است ـ با مبانی فکری و فلسفی دنیای قشنگ نو آشنا می شود.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مشخصات کتاب: دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی، ترجمه ی سعید حمیدیان، انتشارات نیلوفر. 

* نخستین تماس جان با کلام شکسپیر از فراز های جالب دنیای قشنگ نو است:

« جان کتاب را بی هدف باز کرد

« نه، بل زیستن/درمیان عرق بویناک بستری پلشت/دم کردن در فساد، خوشگذرانی و عشقبازی/در هرزه خانه دل آشوب...»

این کلمات عجیب در ذهنش چرخ می خورد و غرش می کرد، مانند رعد زباندار؛ مانند طبلها در رقص های تابستانی... مانند مردانی که سرود برکت بخوانند، دل انگیز که آدمی را به گریه می انداخت...

... پیش از این از پوپه (فاسق مادرش) بدش می آمد اما اکنون(بعد از خواندن نخستین کلمات از شکسپیر) این کلمات را در اختیار داشت، این کلماتِ همچون طبل و سرود و افسون را، این کلمات و داستان عجیب و غریبی را که از ورای آنها بازگو می شد(...) دلیل نفرت از پوپه را به دست او می داد، و نفرتش را واقعیت بیشتری می بخشید؛ حتی به خود پوپه هم بیشتر جنبه واقعیت می داد.» ۱۵۹

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد