مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

سومین پلیس


فلن اوبراین از شاخص ترین چهره های ادبیات داستانی ایرلند است و سومین پلیس مشهور ترین اثر او است.

داستان توسط راوی اول شخص مفرد روایت می شود و شروعی غیر منتظره و تکان دهنده دارد: « همه نمی دانند من چطور فیلیپ مترز پیر را کشتم، فکش را با بیل خرد کردم... »

سومین پلیس که به قول مترجم یکی از عجیب ترین داستان هایی است که تا کنون نوشته شده، سبک ثابتی ندارد. درآمد آن رئالیستی است. کمی بعد(از میانه های فصل دوم) به مایه های فانتزی می رود، پس از نیمه(در فصل هشتم) علمی تخیلی می شود، بعد دوباره به فانتزی باز می گردد و در فصل دوازده در مایه های فانتزی ـ رئال خاتمه میابد.

ازویژگی های بارز داستان وجود یک روایت موازی با داستان اصلی در پانویس ها است. نمی دانم این ابتکار را اولین بار چه کسی در داستان نویسی به خرج داده است. فلن اوبراین اگر در این زمینه اولین نباشد بی تردید یکی موفق ترین هاست. پانویس ها عمدتا به زندگی نامه و شرح عقاید عجیب و غریب فیزیک دان، پرتاب شناس!، فیلسوف و روان شناسی تخیلی ای به اسم دو سلبی اختصاص دارد.

 از جمله ی عقاید جالب دوسلبی که راوی متخصص و شارح آرای اوست این است که آمدن شب نه ناشی از چرخش زمین به دور خود  بلکه به دلیل تراکم متناوب هوای سیاه ناشی از فعالیت های آتشفشانی است. دو سلبی همچنین معتقد است که زمین کروی نیست بلکه سوسیس شکل است. او« وضعیت انسانِ روی زمین را به مردی تشبیه می کند  که روی سیمی نازک راه می رود؛ یا باید به راه رفتن ادامه دهد یا بمیرد، هر چند که تصور می کند آزاد است. نتیجه ی حرکت در این مدار محدود منجر به توهمی دائمی می شود که همه به اسم زندگی می شناسند.»۱۲۶

سومین پلیس داستانی کمدی و از آن نوعی است که درسینما به آن کمدی سیاه می گویند. گفتگوها در داستان شبیه به گفتگوهای آن جوکی است که می گوید شخصی از یک داروخانه سراغ نان سنگک گرفت؛ داروخانه دار پرسید ساده می خواهی یا خشخاشی و او پاسخ داد فرقی نمی کند با دوچرخه آمده ام!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: سومین پلیس، فلن اوبراین، ترجمه ی پیمان خاکسار، نشر چشمه.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد