مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

گردهمایی


آن انرایت نویسنده ی معاصر ایرلندی در ایران با  گردهمایی  شناخته می شود. گردهمایی رمانی نسبتاَ کوتاه با روایتی  تلخ و در هم شکسته است که توسط زنِ راوی/ نویسندهی افسردهای به اسم ورونیکا روایت می شود. لیام، برادر محبوب ورونیکا خود را در دریا غرق کرده است و از آن پس «داستان ها، خیالبافی های شبانه  و داوریها و حکم های ناگهانی که مثل تخم ماهی زیاد و غیر مطمئن روی هم ریخته اند» به ذهن ورونیکا هجوم آورده اند و تعادل روانی او را برهم زده اند.

ورونیکا داستان را از ماجرایی آزاردهنده شروع می کند که احتمالاَ در هشت یا نه سالگی او در خانه ی مادربزرگش برای لیام اتفاق افتاده است. او از هیچ چیز مطمئن نیست و به همین سبب در اثنای تشریفات به خاکسپاری لیام، گوشه و کنار خانه ی پدری که محل گردهمایی اعضای خانواده ی پرتعداد او( شامل دوازده خواهر و برادر که تعدادی از آنها پیش از زمان داستان مرده اند) است، را در پی یافتن سرنخهایی قانع کننده جستجو می کند.

گردهمایی سی و نه فصل دارد که عدد سن ورونیکا است و ماجراهایی پراکنده را از ملاقات مادر بزرگ ورونیکا با مردی به اسم لامبرت ناگنت در سالن پذیرایی یک هتل در سال ۱۹۲۵)که به نظر ورونیکا همچون گناه نخست در الهیات مسیحی حاوی بذر مرگ برادرش در چندین دهه پیش از تولد او بوده(،  تا کمی پس از به خاکسپاری لیام را در بر می گیرد.

 تقویم گردهمایی نکته ای جالب دارد. ورونیکا در ابتدای فصل شش می گوید:« از زمانی که لیام فوت کرد، شیوه زندگی من این گونه شد. همه مدت شب بیدار می ماندم. یا می نوشتم یا در اتاق قدم می زدم... این خانه را هشت سال پیش، یعنی در ۱۹۹۰ خریدیم.» از این گفته چنین به نظر می رسد زمان رخ دادن ماجراهای داستان، سال ۱۹۹۸ یا کمی پیش از آن است . این در حالی است که خود انرایت در مصاحبه ای در این مورد گفته است: « من در پایان نگارش رمان مشکلی نداشتم. ولی در حین نوشتن کتاب، نمودارهای زیادی روی دیوار آویزان کرده بودم و در کامپیوترم فایل های زیادی داشتم که در آنها جزئیات همه سنین آورده شده بود. در اواخر رمان بودم که متوجه شدم سالی که ماجرای داستانم در آن می گذرد سال ۲۰۰۵ نیست بلکه سال ۲۰۰۱ است. بنابراین به نمودار های روی دیوار نگاهی انداختم و پنج سال کارم را عقب کشیدم.»*

فهمیدن زمان روایت گردهمایی از سر درآوردن از تقویم آن هم دشوارتر است. برای مثال در شروع کتاب ورونیکا روایت را پس از مرگ لیام در زمان حال شروع می کند، اما در پاراگراف بعد، از او به گونه ای سخن می گوید که گویی در سنین کودکی است و هنوز زنده است:« برادرم لیام عاشق پرنده ها ست و مانند همه ی پسر بچه ها، عاشق استخوان جانورهای مرده است.»

 گردهایی در سال ۲۰۰۷جایزه معتبر من بوکر را برده است. رئیس هیئت داوران بوکر در باره گردهمایی گفته است این کتاب نگاهی بی دریغ به خانواده ای محزون در ناملایمات زندگی است؛ داستانی تلخ اما قابل وقوع که خواننده را شگفت زده خواهد کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

مشخصات کتاب: گردهمایی، آن انرایت، ترجمه ی کیومرث پارسای، نشر روزگار.

*http://www.tarjome.blogsky.com/1386/07/27/post-106/

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد