مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

دیزی میلر


تعارض بین سادگی و معصومیت طبیعی آمریکایی  و  پیچیدگی های فرهنگی سنتی اروپایی، درون مایه ی تعداد زیادی از آثار داستانی  هنری جیمز از برجسته ترین آنها، تصویر یک زن و سفیران تا محبوب ترین شان، دیزی میلر است.

دیزی میلر نام زن جوان و جذاب آمریکاییِ شخصیت اصلی داستان، از خانواده ای نوکیسه و ثروتمند است که به اتفاق مادر و برادر کوچک خود به اروپا سفر کرده است. در شروع داستان آنها در هتلی در سوییس اقامت دارند و در همانجاست که وینتر بورن، مرد جوان هم وطن دیزی که داستان از نگاه او( و نه از زاویه دیدش) روایت می شود، دیزی را ملاقات می کند.

دیزی میلر تماماً در اروپا (سوییس و ایتالیا) می گذرد و شخصیت های مؤثر آن، به جز آقای جیووانلیِ ایتالیایی، همگی آمریکایی هستند و در یکی از سه گروه زیر جای می گیرند:

ـ       آمریکاییهای آمریکایی. دیزی، برادر و مادر او اعضاء این گروه اند. اینها آمریکایی هایی هستند که مدت اقامت آنها در اروپا کوتاه بوده و به همین علت سادگی آمریکایی خود را حفظ کرده اند.

ـ        آمریکایی های اروپایی. این گروه  که عمه ی وینترن بورن، خانم کاستلو و خانم واکر(میزبان خانواده میلر در ایتالیا) را شامل می شود چنان که از اسم آنها پیداست آمریکایی هایی هستند که (به دلیل اقامت طولانی در اروپا) خصوصیات آمریکایی خود را از دست داده اند و به لحاظ فرهنگی اروپایی شده اند.

ـ        آمریکایی ـ اروپایی ها که صفات مردمان هر دوسوی اقیانوس اطلس را دارا هستند و وینتر بورن تنها عضو آن است.

هنری جیمز صحنه ی ورود شخصیت های اصلی  به داستان هایش را به دقت طراحی می کند. در دیزی میلر وینتر بورن پس از صرف صبحانه مشغول نوشیدن قهوه است که پسرکی نه، ده ساله  و شیطان، از او یک حبه قند می خواهد. بچه خودش را یک پسر بچه آمریکایی معرفی می کند و وقتی می فهمد وینتر بورن هم آمریکایی است می گوید:« مردهای آمریکایی بهترین مردها هستند.» وینتر بورن و پسر بچه مشغول صحبت اند که بچه فریاد می کشد: «این هم خواهر من که یک دختر آمریکایی است.» دیزی نزدیک می شود او لباس تور سفیدی با هزار چین و شکن و حلقه هایی از روبان به تن و چتر آفتابی زنانه ی بزرگی به دست دارد. وینتر بورن با خود می اندیشد: «چقدر زیبا!».

وینتر بورن می داند که در اروپا نمی شود یک مرد جوان همینطور یکباره با دوشیزه ای جوان هم صحبت شود.  با این وجود رفتار آزاد منشانه دیزی ( که می تواند گستاخانه هم تلقی شود) و محل ملاقات، که هتلی با تعداد زیادی مسافران آمریکایی است، این جسارت را به وینتر بورن که اروپایی ـ آمریکایی است می دهد که از قواعد اروپایی تخطی کند و همانند یک آمریکاییِ ساده و طبیعی با او وارد گفتگو شود.

هنری جیمز نویسنده ای رئالیست است که اصرار دارد نسبت به شخصیت های داستانهایش بی طرف بماند. او برای حفظ بی طرفی خود از روش های مختلفی استفاده می کند و از جمله در دیزی میلر با همراه کردن دوربین روایت با وینتر بورن، که راوی نسبت به او دانای کل و نسبت به سایرین دانای کل محدود است، اشخاص  و از جمله دیزی را که ستاره ی اصلی نمایش است بر اساس داوری او به خواننده معرفی می کند.

وینتر بورن از همان نخستین اندیشه هایش در باره ی دیزی نشان می دهد که نمی تواند تصمیم بگیرد به او به چشم زنی بی پروا و گستاخ نگاه کند، یا دختری ساده و سرزنده. توصیفات او از دیزی در سراسر داستان بین این دو حالت حدی در نوسان باقی می ماند و تنها در پایان داستان است که کشف حقیقت، یا شاید بر انگیخته شدن ترحم او نسبت به دیزی، قضاوتش را نه به طور کاملاً قاطع بلکه به صورتی ضمنی، به نفع دختر ساده و سرزنده متمایل می کند. او در آخرین سطرهای داستان در توجیه اشتباه خود در تردید نسبت به دیزی می گوید: « چاره ای جز اشتباه کردن نداشتم. زیادی در سرزمین های بیگانه (در اروپا) مانده ام.

ترجمه فارسی دیزی میلر کار فرشته داوران است و نشر لوح فکر آن را به چاپ رسانده است. کتاب که حجم آن چندان زیاد نیست از جمله حاوی مقدمه ی خوبی از مترجم و نقد جالبی از اثر با عنوان" دیزی میلر: تحقیقی در باره نیات متغییر" است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد