رویای سلت که رمان ماقبل آخر ماریو بارگاس یوساست، داستانی زندگی نامهای، و به تعبیری تاریخی، و نسبتاً حجیم با شیوهی روایتی ساده است که بر اساس زندگی دیپلماتی انگلیسی ـ ایرلندی (و بعدها ملی گرایی ایرلندی) به نام سر راجر کیسمنت و از نگاه او نوشته شده است.
رویای سلت پانزده فصل با شماره و یک مؤخره دارد و شامل سه بخش به اسامی کنگو، آمازون و ایرلند است. مدخل کتاب جملهای از مقالهی "نشانههای پروتئوس" اثر مقاله نویس پاراگوئه ای خوسه انریکه رودو* است: «هر کدام از ما نه یک فرد بلکه، متوالیاً، افراد متعددی است. و این شخصیتهای متوالی، که از دل یکدیگر بیرون میآیند، معمولاً بین خودشان غریبترین و حیرت انگیزترین تضادها را آشکار میسازند.»
یوسا نوبل ادبیات را درسال۲۰۱۰، همان سال انتشار نخست رویای سلت، دریافت کرده است. در بیانیهی آکادمی سوئد «ترسیم ساختارهای قدرت و تصویرسازی تاًثیرگذار از مقاومت، عصیان و ناکامیهای فردی» دلیل اعطای جایزه به اوعنوان شده است. یوسا در رویای سلت عیناً همان کاری را انجام داده که در بیانیه نوبل آمده است. او در این داستان جذاب و خوشخوان، ضمن نشان دادن ساختار حاکمیتهای استعماری بلژیک و انگلستان در کنگو و ایرلند، و همچنین تشریح ساختار قدرت کمپانیهای استثمارگر کائوچو در آفریقا و آمریکای لاتین، عصیان، مقاومت، پیروزی و شکستهای راجر کیسمنت و همفکران و همراهان او در مبارزه با استعمار و استثمار را به شکلی بسیار تأ ثیر گذار به تصویر کشیده است.
زمان داستان حد فاصل تولد کیسمنت در۱۸۶۴ تا فرجام کار وی در نیمهی جنگ اول جهانی(۱۹۱۶) است. در شروع داستان، او که به اتهام خیانت به بریتانیا محاکمه و محکوم شده، در زندانی در انگلستان منتظر اعلام نظر در خصوص درخواست بخششی است که تسلیم دولت کرده است. فصلهای کتاب یک در میان، فصل های فرد در درون زندان، و فصل های زوج در بیرون می گذرند. در فصل دوم زمان روایت تا تولد کیسمنت عقب میرود. در پایان این فصل که طرحی سریع و شتابان دارد، کیسمنتِ بیست ساله که از دورهی نوجوانی شیفتهی سفرهای اکتشافی به سرزمینهای ناشناخته است، انگلستان را به مقصد آفریقا ترک میکند تا «از طریق تجارت، مسیحیت و نهادهای اجتماعی و سیاسی غرب، آفریقاییها را از عقب ماندگی، بیماری و نادانی برهاند.»۳۸
کیسمنت در دورهی اقامت در آفریقا ، در فضایی که بی شباهت به فضای "دل تاریکی" جوزف کنراد نیست**، اندک اندک درمییابد نیات اروپاییها از حضور در آفریقا آنقدرها که انتظارش را داشته و تبلیغات رسمی میگوید، خیرخواهانه و انساندوستانه نیست. نقشی که او در افشای جنایات دم و دستگاه استخراج کائوچو در کنگوی تحت استعمار بلژیک ایفا میکند از وی چهرهای مشهور و بینالمللی میسازد. کیسمنت در ادامهی ایفای این نقش به آمریکای لاتین میرود و در اعماق جنگلهای آمازون با مشاهدهی وضعیت اسفناک و بشدت غیر انسانی که سوداگران کائوچو به مردمان بومی تحمیل کردهاند، به این نتیجه میرسد که ایرلندیها، که او خود یکی از آنهاست، چندان تفاوتی با بومیان فلک زدهی آمازونی ندارند:« ما ایرلندیها مثل «هوئیتوتوها»، «بوراها»، «آندوکهها» و «موئینانهای» «پوتومایو» هستیم. استعمارزده و استثمار شدهایم و محکومیم که همیشه در این وضعیت بمانیم اگر برای کسب آزادی همچنان چشم امیدمان به قوانین، نهادها و دولت بریتانیا باشد. هرگز آزادی را به ما نمیبخشند. چرا باید امپراتوریای که ما را مستعمره کرده چنین کاری بکند. اگر تحت فشاری مقاومت ناپذیر وادار به این اقدام نشود؟ این فشار جز زور اسلحه نمیتواند باشد.»۲۵۲
در بازگشت از آمریکای لاتین، کیسمنت با وجود آن که هنوز دیپلماتی انگلیسی است، بدل به ملیگرایی تمام عیار میشود که جز به استقلال ایرلند نمیاندیشد. او کمی بعد در موقعیت یکی از رهبران مبارزات استقلال طلبانهی ایرلند قرار میگیرد و ...
یوسا برای نوشتن رویای سلت به کنگو و آمازون سفر کرده و منابع فراوانی را مورد کنکاش و مطالعه قرارداده است. ازجملهی منابعی که او از آن استفاده نموده، یادداشتهای روزانهی کیسمنت است که به دفترچههای خاطرات سیاه شهرت یافته است. افشای محتویات بسیار خصوصی این یادداشتها که در دوران حبس او صورت گرفت، از آن زمان تاکنون بر شهرت وی به عنوان مبارزی آزادی خواه سایه افکنده و قضاوتهای متضادی را در بارهی شخصیت او بر انگیخته است.
یوسا معتقد است« قهرمان نمونهی نوعی و مظهر انتزاعی کمال و فضایل نیست بلکه موجودی بشری است، آمیزهی تناقضها و تضادها، ضعف وعظمت، زیرا یک انسان همان طور که خوسه انریکه رودو نوشت،" انسانهای متعدد است". به عبارت دیگر فرشتگان و شیاطین در سرشتش به گونهای تفکیک ناپذیر با هم مخلوط میشوند.»۴۵۹
رویای سلت را کاوه میرعباسی به فارسی برگردانده و انتشارات صبح صادق چاپ و منتشر کرده است.
______________________________
* شهرت خوسه انریکه رودو به دلیل مقالات اوست. اصطلاح "مقاله نویس" در فارسی کمتر استفاده می شود و به جای آن نویسنده یا روزنامه نگار گفته می شود که هیچ کدام معادل دقیق مقاله نویس نیستند. خوسه انریکه رودو از مشهورترین مفاله نویسان مدرن آمریکای لاتین است. او مقاله را به عنوان گونه ای ادبی به کار گرفته است.
**در رویای سلت به دفعات از جوزف کنراد یاد شده است.