مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد


مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، نام رمان سبک،  خوش خوان و بسیار سرگرم کننده ای است از نویسنده ی سوئدی یوناس یوناسن  که فرزانه طاهری به فارسی برگردانده است.

داستان چنان که از اسمش پیداست ماجرای مردی صد ساله است که از پنجره ای (پنجره ی آسایشگاه سالمندانی که در آن ساکن است) فرار می کند. این اتفاق که داستان با آن شروع می شود و خاتمه می یابد در روز تولد صد سالگی مرد که اسمش آلن کارلسن است می افتد. راوی کتاب دانای کل است و داستان در دو زمان گذشته ی دور و نزدیک در فصل های مجزا می گذرد. ماجراهای گذشته ی نزدیک با فرار کارکسن در ماه مه سال۲۰۰۵ شروع می شود و کمی بیش از یک ماه به طول می انجامد. گذشته ی دور در بر دارنده ی زندگی نامه ی کارلسن از تولد او در۱۹۰۵ تا فرارش از آسایشگاه است. کتاب علاوه بر دوبخشی که یاد شد یک مؤخره ی کوتاه هم دارد که پس پیوستن گذشته های دور و نزدیک به یکدیگر، داستان را تمام می کند.

آلن کارلسن چنان که خودش را به نماینده ی دولت اندونزی معرفی می کند، می تواند دو کار را بهتر از بیشتر آدم ها انجام بدهد؛ درست کردن نوشیدنی مورد علاقه اش ودکا از شیر بز، و ساختن بمب اتم!

 کارلسن البته بمب سازی را با چیزهای ساده تر مثل دینامیت شروع کرده، و همین هنر است که باعث شده در جوانی سر و کارش  به آسایشگاه روانی  بیفتد و آنجا با این باور که عقب مانده ی ذهنی است عقیمش کنند.

کارلسن که آدمی دم غنیمتی و بیزار از سیاست است دور دنیا را گشته و در مهمترین تحولات قرن بیستم ایفای نقش کرده است. او در اسپانیا ابتدا در جبهه ی جمهوری مسئول تخریب است و سپس تصادفأ با نجات جان فرانکو به جبهه ی مقابل ملحق می شود. کارلسن کمی بعد به آمریکا می رود و تصادفأ سر از پروژه ی ساختن بمب اتم در می آورد و با هری ترومن معاون رئیس جمهور روزولت و رئیس جمهور بعدی آمریکا تکیلا می نوشد و دوستی پایداری با او به هم می رساند. او سپس  در چینِ دوره ی جنگ های داخلی بین کومین تانگ و کمونیست ها، مطابق معمول در هر دو جبهه خدمت می کند و همسر مائو را نجات می دهد. او در بازگشت از چین و پس ازعبور از همالیا به همراه تعدادی کمونیست ایرانی، در تهران گرفتار و زندانی می شود. کارلسن در بازگشت به سوئد برای پیوستن به پروژه ی اتمی روسیه به مسکو برده می شود، در آنجا خشم استالین را برمی انگیزد، سر و کارش به گولاک می افتد و...

 در گذشته ی نزدیک کارلسن پس از فرار از آسایشگاه به پست یک مجرم خطرناک می خورد و ناخواسته با باند او درگیر می شود. او در مسیر تعقیب و گریز با اشخاص محوری داستان بر خورد می کند و به اتفاق آن ها در گیر ماجرایی بسیار پیچیده و پلیسی می شود.

یوناسن کتاب را به پدر بزرگ قصه گویش تقدیم کرده که پس از پایان قصه هایش در پاسخ  نوه های حیرت زده اش که می پرسیده اند  آیا همه ی حرف هایش راست است؟ می گفته « اونایی که فقط حرف راست می زنند لایق نیستند که آدم به حرفشان گوش دهد.»

  از نخستین ماجراهای داستان می توان دریافت که مرد صد ساله... ساختی همچون قصه های بابا بزرگ نویسنده اش دارد و در آن تاریخ و تخیل، و راست و دروغ به نحوی بسیار جالب و مطبوع به هم  آمیخته اند.

 علاوه بر داستانسرایی که به قول ای. ام. فورستر مهمترین جنبه ی رمان است، مرد صد ساله در شخصیت پردازی و تیپ سازی کارلسن و شخصیت های محوری داستان که تعدادشان هم زیاد است بسیار موفق است.

 بنا به نوشته ی پشت جلد کتاب مرد صد ساله... که نخستین رمان یوناسن است در جهان با توفیقی چشمگیر روبرو شده و با انتشار ترجمه هایش در ۲۵ کشور بیش از هشت میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. چاپ فارسی کتاب در فروردین امسال توسط نشر نیلوفر انجام شده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد