مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

سرود سلیمان


رمان سرود سلیمان از شاخص ترین آثار تونی موریسون است.

داستان یک شخصیت اصلی و چندین شخصیت محوری همگی مرتبط با او دارد و توسط دانای کل روایت می شود. شخصیت اصلی، مرد جوان سیاه پوستی از خانواده ای ـ به نسبت دیگر سیاهپوستان ـ مرفه است. اسم مرد جوان میلک من میکن دِد است. میلک من در واقع نه اسم بلکه لقبی است که به دلیل دوران شیرخوارگی بیش از حد طولانی اش به او داده اند و دد به معنای مرگ اسم فامیلی است که پس از آزادی سیاهان، مأمور ثبت احوال بر اثر یک سوء تفاهم بر روی پدر بزرگ میلک من، میکن دد اول گذاشته است. اشخاص محوری داستان از گروه زنان عبارتند از روت، مادر میلک من؛ پایلت، عمه ی او؛ هیگار، نوه عمه و معشوقه اش؛ و از گروه مردان میکن دد دوم( میک من، میکن دد سوم است)پدرش و گیتار دوست صمیمی او.

میلک من در لحظاتی به دنیا آمده که مردی سفید پوست با بالهایی که به خود بسته در تلاش برای پرواز، از ارتفاع بام ساختمانی بلند سقوط کرده و کشته شده است. او اولین سیاهپوستی است که در بیمارستان محل تولدش به دنیا آمده است. مادر میلک من فرزند اولین پزشک سیاه پوست شهر است و پدر او ملاک و اجاره دار است. پدر و مادر میلک من زندگی پرتنشی دارند. آنها علاوه بر میلک من دو دختر بزرگتر از او دارند.

عمه ی میلک من که مستقیم و غیر مستقیم نقشی مهم در داستان ایفا می کند آدم عجیبی از نوع زنان خاص داستان های موریسون است که کارش تولید و فروش مشروب قاچاق است. نوه ی او هیگار چنان عاشق میلک من است که وقتی می فهمد قرار نیست با او ازدواج کند چندین بار برای کشتن او اقدام می کند.

اما دوست صمیمی و یک دل میلک من، گیتار. میلک من در جایی از داستان می فهمد که گیتارعضو یک گروه انتقام سیاهان به اسم مردان هفته است. مردان هفته وظیفه ی خود می دانند انتقام قتل هر سیاه پوست را با کشتن یک سفید پوست، با همان جنسیت ، در همان حدود سن و در همان روز هفته که سیاهپوست به قتل رسیده است بگیرند. مردان هفته هفت نفرند و هرکدام مسئول یک روز است. گفتگو های های میلک من که معتقد است آدم کشی ( که در اینجا سفید کشی است) چاره ی کار سیاهان نیست، با گیتار، از جمله بحث های جالب داستان است.

پایلت و گیتار هردو نقشی اساسی در پیش بردن داستان، سرنوشت یک دیگر و زندگی میلک من ایفا می کنند. پدر میلک من باور دارد که خواهرش پایلت با یک گنج قدیمی مربوط است. گیتار که برای اجرای آخرین مأموریتش به شدت نیازمند پول است با میلک من همراه و هم قسم می شود تا آن گنج را بیابند و بین خود تقسیم کنند. میلک من در مسیر یافتن گنج چیزی اساسی تر میابد؛ گذشته خانواده اش و خودش را؛ اما گیتار را چیزی به جز گنج که به شدت نیازمند آن است راضی نمی کند.

پرواز مفهومی کلیدی در سرود سلیمان است. گفته شد که تولد میلک من مقارن تلاش ناکام مردی برای پرواز اتفاق افتاده است. میلک من در زادگاه اجدادی اش اسم جد پدری اش، سلیمان را در آوازهای کودکان می شنود. معروف است سلیمان که دارای بیست و یک فرزند(یادآور اسباط دوازده گانه ی یعقوب) بوده به آسمان پرواز کرده و احتمالأ به آفریقا بازگشته است. به علاوه در پایان شگفت انگیز و اسطوره مانند داستان هم پرنده ای گوشواره ی عجیب  پایلت را که تا پیش از آن هرگز از خود جدایش نکرده بود به منقار می گیرد و به آسمان  پرواز می کند.

سرود سلیمان رمان شکوهکمند و شاعرانه ی است با غالب ویژگی هایی که آثار موریسون به آنها شناخته می شود. کتاب را علی رضا جباری به فارسی ترجمه و نشر چشمه چاپ و منتشر کرده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد