مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

جشن بی معنایی


جشن بی معنایی دهمین و آخرین رمان منتشر شده از میلان کوندرا را، همچون شمار زیادی از آثار پیشین او، باید  اتفاقی در فضای روشنفکری به حساب آورد.

جشن بی معنایی، به رغم حجم کم(حدود صد و چهل صفحه در ترجمه ی فارسی) هفت بخش با نام دارد که هر کدام به چندین فصل باز هم با نام کوتاهِ دو ـ سه صفحه ای تقسیم می شود و پر است از پرسش ها و تأملات گوناگون فلسفی، روان شناختی، اجتماعی و ... .

جشن بی معنایی مثل بیشتر کارهای کوندرا توسط راوی نویسنده روایت می شود و باز هم مثل اغلب آثار او روایتی در هم شکسته دارد که بین اشخاص محوری و فضاهای مختلف پرش می کند.

کتاب با تفکرات یکی از اشخاص محوری داستان در باره ی ناف در معرض نمایش گذاشته شده ی زنان جوان و این پرسش که یک مرد  یا یک دوران جهت یابی حسی اش در مورد مرکز فریبندگی زنانه را چگونه باید توصیف و تعریف کند شروع می شود؛ سپس تعریضی دارد به استالین و همکاران تراز اول او در حزب کمونیست شوروی از خلال داستانی که استالین از شکار بیست و چهار کبک تعریف می کند، و همچنین اسم گذاری زادگاه کانت در پروس به نام کالینین(کالینینگراد)؛ از بیهودگی و گاه زیانبار بودن درخشش مردان در ارتباطشان با زن ها می گوید؛ به گروهی از آدمها  که به ایشان عنوان جالب «عذرخواهان» داده می پردازد که بدون آن که تقصیری متوجه آنان باشد از دیگران معذرت می خواهند؛ از دیدگاه استالین، نظرات کانت و شوپنهاور را در باره ی دنیا مطرح می کند؛ ... و بالاخره در فصل پایانی، که هم اسم کتاب است، در صحنه ای با حضور استالین و دو تن از اشخاص محوری در باغ لوگزامبورگ پاریس، به بی معنایی می رسد که اصلی ترین اندیشه ی اثر و عنصر ربط دهنده ی غالب دیگر اندیشه های مطرح شده در آن است:

« بی معنایی جوهر زندگی است. همه جا و همیشه با ما است. حتی در جایی هم  که  کسی نخواهد آن را ببیند.، حضور دارد: در هراس ها، در نبردهای خونین، در بدترین بدبختی ها. شهامت بسیار می خواهد که در شرایطی آن چنان غم انگیز بتوان آن را بجا آورد و نام واقعی اش را به آن داد. ولی موضوع فقط به جا آوردن آن نیست، بی معنایی را باید دوست داشت، باید دوست داشتنش را یاد گرفت... این بی معنایی را که احاطه مان می کند فرو دهید، این بی معنایی کلید فرزانگی است، کلید خوش خلقی است ...».

برای میلان کوندرا، از نخستین آثار او، داستان نویسی فرصتی بوده برای نظریه پردازی؛ فرصتی که او در جشن بی معنایی چنان دست و دلبازانه از آن استفاده کرده که می شود گفت این کتاب بیش از آن که اثری داستانی باشد، کاری است نظریه پردازانه و البته همانند دیگر کارهای او دشوار.

جشن بی معنایی را قاسم صنعوی به فارسی ترجمه و انتشارات بوتیمار منتشر کرده است.

                                                                     

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد