مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

سولا


مزرعه دار سفید پوستی که ساکن دره ای آباد بود، به برده ی سیاه پوستش قول می دهد که اگر از عهده ی کارهای مشکل یومیه به خوبی بر بیاید او را آزاد کند و یک قطعه زمین در باتم (bottom  به معنی پایین، کف و ته) به او بدهد. برده کارهایش را به خوبی انجام داد و از ارباب خواست به به قولش وفا کند. ارباب که دلش نمی خواست هیچ  تکه از زمین مرغوبش در دره را از دست بدهد، یک تکه زمین لم یزرع در بالای تپه به سیاه پوست بخشید. برده به ارباب گفت من فکر می کردم به زمین های پایین دره باتم می گویند. ارباب گفت نه ! باتم آن بالاست و چون خدا از آن بالا که نگاه می کند آن را پایین می بیند، اسمش باتم است. باری برده به زمین بالای تپه رضایت داد و آن بالا اندک اندک برای خودش شهرکی(در حومه ی اوهایو) شد که ماجراهای سولا در آنجا می گذرد.

باتم یک جور میکروکاسم است. جامعه ی کوچکی که با یک شوخی در مورد موقعیت زمین شروع می شود و نمونه ی جامعه ی سیاهپوستان آمریکا در شش، هفت دهه ی  اول قرن بیستم است. داستان یک پیش درآمد و یازده فصل دارد که عنوان هر کدام یک سال است. فصل نخست1919 و فصل پایانی که نسبت به فصل پیش از خود جهشی چهارده ساله دارد 1965 است.

سولا(1973) دومین رمان تونی موریسون و از جمله ی شاخص ترین رمان های اوست. داستان شخصیت های محوری متعددی دارد که مهمترین آن ها زن هستند و فاقد طرحی کلان و یک پارچه است. یکی از تفاوت های سولا با دیگر شاهکارهای بعدی موریسون این است که در آن از شروع های ناگهانی فالکنری خبری نیست. سولا که نام داستان بر گرفته از اسم اوست یکی از اشخاص  محوری است. او مادر بزرگ فوق العاده جالب و با نفوذی دارد از نوع مادربزرگ های دیگر داستان های موریسون مثل دلبند و سرود سلیمان. سولا دوست گرمابه و گلستان نلی است که از دیگر اشخاص  محوری است و نفشی بیش از سایر اشخاص دارد.

داستان پس از معرفی باتم، با شدارک شروع می شود که در سن زیر بیست سال با طعم روژ لب بر لبهایش به جنگ اول جهانی می رود و موج گرفته و نیمه مجنون به باتم باز می گردد. شدارک مبتکر برگزاری روز خودکشی ملی در باتم می شود که سالیان سال ( تا اواخر داستان) تنها شرکت کننده اش خود اوست.

چنان که گفتم سولا فاقد کلان طرح است. فصل های مختلف داستان به اشخاص مختلف اختصاص دارند و نوعأ اتصال نامحسوسی بادیگر فصل ها دارند. داستان همانجایی پایان میابد که آغاز شده بود. فصل پایانی مرور زندگی چند دهه ی گذشته در باتم است که اکنون زمین هایش ارزشی پیدا کرده و سفید پوست ها آن را خریده اند و به فضاهایی مثل زمین گلف تبدیل کرده اند.

سولا را گلرخ سعید نیا به فارسی برگردانده و نشر قله چاپ و منتشر کرده است. چاپ اول کتاب مربوط به سال 1378 است.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد