مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

زنگار بشر



زنگار بشر یکی از شاخص ترین آثار فیلیپ راث است.

 راوی داستان ناتان زوکرمن است که شخصیت موازی فیلیپ راث در تعدادی از آثار اوست. شخصیت اصلی اثر مردی است که در شروع پر از عدد و رقم داستان این گونه معرفی می شود: « تابستان 1998 بود که همسایه ام کلمن سیلک ـ که در حدود بیست سال استاد متون کلاسیک در کالج آتنا در نزدیکی  خانه ما بود و همچنین شانزده سال به عنوان مدیر آن دانشکده خدمت کرده و دو سال پیش بازنشسته شده بود ـ محرمانه به من گفت که، در سن هفتاد و یک سالگی، با مستخدمه ی نظافتگر سی و چهار ساله ای که در آن کالج کار می کرد سر وسری دارد.»

انتخاب تابستان 1998 به عنوان زمان آشکار شدن روابط کلمن با زن نظافتچی، فونیا فارلی ـ آن هم دقیقا به عنوان عبارت شروع داستان ـ اتفاقی نیست. این همان تاریخی است که روابط بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی بر ملا شد و کلینتون در آستانه ی استیضاح و برکناری قرار گرفت. فیلیپ راث که نسبت به آمریکا و تحولات آن به شدت حساس است، در خلال داستان  واکنش آمریکاییان به ماجرای کلینتون را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و از آن برای نشان دادن ماهیت عکس العمل اطرافیان کلمن به رابطه ی او و فونیا استفاده می کند.

کنتراست کلمن و فونیا، همچون کنتراست رئیس جمهور آمریکا و کار‌آموز کاخ سفید، کنتراستی حداکثری است. کلمن از برجسته ترین چهره های دانشگاهی  است و در مقابل، فونیا زنی ظاهراً بی سواد و از آن فراتر، دچار اختلال یادگیری است. شوهر فونیا لس فارلی از سربارزان آمریکایی حاضر در جنگ ویتنام است ( که از موضوعات مورد توجه فیلیپ راث است) و با اختلالات روانی حاد ناشی از حضور در آن جنگ دست و پنجه نرم می کند. او جدا از فونیا زندگی می کند اما حاضر نیست دست از سر او بردارد.

کلمن سیلک بازنشست نشده بلکه خود را بازنشسته کرده و دلیلش اتهامی است که به عنوان نژادپرستی به او وارد شده است. کلمن در شروع ترم برای شناختن دانشجویانش آنها را حاضر و غایب می کرده و بعد از چند جلسه متوجه شده که دو نفر از دانشجوها هرگز در کلاس حاضر نیستند. او از بقیه ی شاگردها می پرسد « آیا کسی این اشخاص را می شناسد؟ آیا آنها وجود دارند یا اشباح هستند؟» ساعتی بعد مدیر دانشکده کلمن را احضار و به او اعلام می کند که آن دو دانشجوی همیشه غایب به او اتهام نژاد پرستی زده اند. کلمن در کمال شگفتی متوجه می شود که آن دانشجوها دو دختر سیاهپوست هستند و از بد شانسی او در آمریکا برای تحقیر سیاهپوستان گاهی از آنها با عنوان اشباح یاد می شود.

موضوع وقتی جالب تر می شود که معلوم می شود کلمن بنا به ویژگی ظاهری خاصش نژاد و  دینش را به دلخواه خود تعریف (یا بهتر است گفته شود تحریف) کرده است.

در ماجرای اشباح هیچ یک از همکاران کلمن، حتی نزدیکترین دوستانش حاضر نمی شود از او حمایت کند. او از سر خشم استعفا می کند و خانه نشین می شود و پس از چندی همسرش را از دست می دهد. او معتقد است همسرش به دلیل شدت تاثر ناشی از وضعیت او در گذشته و بنا بر این برای انتقام گرفتن از دانشگاه، اسناد و مدارک مربوط به موضوع خود را جمع آوری کرده و از کلمن می خواهد تا بر آن اساس کتابی افشاگرانه بنویسد. با تغییر وضعیت روحی کلمن نوشتن کتاب منتفی می شود اما در نهایت بنا به تصمیم زوکرمن و برای اعاده ی حیثیت از او نوشته و تبدیل می شود به زنگار بشر.

داستان ضد قهرمان زن روشنفکر فرانسوی دارد که از همکاران کلمن و منصوب خود اوست. او که در ماجرای اشباح نقشی عمده ایفا کرده در تمام طول داستان به انحای مختلف برای کلمن دردسرساز می شود.

زنگار بشر به لحاظ زمانی مرتباً بین حال و گذشته در نوسان است و در هر بار بازگشت به گذشته شناخت بیشتری از کلمن پیدا می کنیم. پیری، تنهایی، اضطراب جنسی و مرگ ، همچون غالب آثار راث، از مضامین اصلی این داستان است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: زنگار بشر، فیلیپ راث، ترجمه ی فریدون مجلسی، نشر البرز.

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام بر بزرگ کتابخوان
راستش از اونجا که قصد داشتم این کتاب رو بخونم فکر کنم نباید تا آخر یادداشت رو می خوندم.
یه نکته ای هست که من به برخی از نویسنده ها بدون اینکه حتی کتابی از اونها بخونم حس خوبی دارم و به برخی نه،
حالا این حس خوب از داستان و شیوه زندگی مربوط میشه یا به یادداشت هایی درباره کتابها مثل یاددشتی که خود شما نوشتی و البته موارد دیگر که شاید همه را نمی دانم،
اما پل استر، ارنستو ساباتو، میلان کوندرا و البته فیلیپ راث از این دسته هستند که شاید برای برخی این مسخره به نظر برسد اما با این که از راث هیچ اثری نخوانده ام این حس درباره او هم صدق می کند.
البته نویسنده های دیگری هستند که اوضاع درباره آنها برای من برعکس است که آنها بماند.
به پیشنهاد خودت ومیله خشم را تهیه کرده ام و به وقتش میرم سراغش اما در این روزهای تیبو خوانی شاید رمان حقارت این نویسنده رو خوندم.
یادم میاد روزی که این کتاب رو تو کتابفروشی دیدم تحت تاثیر چند یادداشت انتقاد آمیز از مترجم ازش دور شده بودم، به نظر شما ترجمه چطور بود؟

سلام و درود بر مهردادگرامی
فکر نکنم با آن بخش آخر داستان لو رفته باشد. در واقع می توانستم مطلب را از همان قسمت آخر شروع کنم.
احساست در مورد فیلیپ راث درست است.
به عنوان شروع خشم را توصیه می کنم. راستش به نظرم نمی شود حقارت را در زمره ی کارهای قوی راث به حساب آورد.
ترجمه ی زنگار بشر کار فریدون مجلسی است که راث را خوب می شناسد و چند کار دیگر هم از او ترجمه کرده. من مشکلی با ترجمه نداشتم.

میله بدون پرچم 1397/09/21 ساعت 17:45

سلام بر مداد گرامی
حتماً کتاب بعدی که از راث می‌خوانم همین کتاب خواهد بود. از قبل چنین برنامه‌ای داشتم اما حالا این برنامه مؤکد شد
در اواخر مطلب یک اشتباه سهوی رخ داده است و به جای زوکرمن اسم کلمن آمده است: "و از کلمن می خواهد تا بر آن اساس کتابی افشاگرانه بنویسد."
...
مهرداد نگران ترجمه نباش!

درود بر میله بدون پرچم
منتظر یادداشتت در موردش خواهم بود.
یکی دیگر از آثار شاخص راث در دست انتشار است و من در انتظار.
اصلاحش کردم. ممنون.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد