مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

پدر حضانتی


پدر حضانتی رمانی زندگی نامه ای است از نویسنده ی مطرح فرانسوی، دیدیه ون گولارت.

راوی داستان دیدیه و مخاطب او روح پدر درگشته اش، رنه است. در شروع داستان دیدیه که زودتر از انتظار از یک جشن تولد به خانه بازگشته صدای پدرش را می شنود که خطاب به مادر او می گوید روزی که نتواند راه برود خود را با شلیک گلوله ای به سر خواهد کشت چرا که دوست ندارد دیدیه را وادر به هل دادن صندلی چرخدار خود کند. دیدیه به رغم آن که به قول خودش ترجیح می داده پشت یک صندلی چرخدار راه برود تا یک تابوت، حرف پدر را جدی می گیرد و پس از سوگواری بر مرگ اتفاق نیفتاده ی او تصمیم می گیرد نویسنده شود؛ تصمیمی که با سماجتی مثال زدنی تا تحققش آنرا پی می گیرد.

دیدیه تنها فرزند رنه کولارت از ازدواج دوم او با زنی به مراتب جوان تر از وی است. اختلاف سن پدر و پسر زیاد است و آنها از این نظر بیشتر شبیه پدربزرگ و نوه هستند و همین به دیدیه کمک می کند تا در کودکی در مورد خودش چاخان عجیب و غریبی برای همکلاسی هایش سر هم کند که بر آن اساس او فرزند نامشروع پادشاه بلژیک است و رنه نه پدر واقعی، بلکه مسئول حفاظت از او در برابر توطئه های ملکه ی آن کشور است.

پدر حضانتی داستانی پر ماجرا با روایتی فشرده، سریع  و غیر خطی  است که مرتبا بین گذشته و حال و زندگی پدر و پسر جابجا می شود. داستان در واقع ادای دین و احترام ی  فرزندی خوش ذوق، خیالاتی و اهل داستان سرایی نسبت به پدری بسیار دوست داشتنی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پدر حضانتی، دیدیه ون گولات، ترجمه ی بفشه فریس آبادی، نشر چشمه.

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام بر مداسیاه
احوال شما؟
مدتی بود که موفق به خواندن یادداشت های وبلاگت نشده بودم و حالا خوشحالم که همه شون موجودند ومیتونم بخونمشون. این هم از محسنات وبلاگ است.
جلد نسخه ترجمه شده کتاب با عکس نویسنده اش که بسیار برام آشناس و نمیدونم شبیه چه شخصیتیه که قبلا دیدمش بار ها تو کتابفروشی خودشو بهم نشون داده اما هیچوقت سراغش نرفتم.
"ادای دین و احترام نسبت به پدری دوست داشتنی". این جمله برای خوندن کتاب جذبم می کنه.

سلام و درود
من خوبم . امیدوارم شما هم خوب و خوش باشید.
این کتاب را بدون شناخت قبلی و کاملا به صورت اتفاقی خریدم اما از خواندنش راضی ام.
اگر آن عبارت جذبتان کرده به احتمال بسیار زیاد داستان را خواهید پسندید.

میله بدون پرچم 1398/03/12 ساعت 16:34

سلام بر مداد گرامی
چه طرح جالبی داشت... جالب است که ارتباط برعکس آن چیزی که معمولاً در مورد فاصله سنی زیاد می‌گویند ارتباط خوبی از کار درآمده است. و چه طنازی جالبی. آیا تمام داستان طنازانه است؟

سلام و درود
رابطه ی این پدر و پسر بیشتر شبیه رابطه ی پدر بزرگ و نوه است . شاید به همین دلیل هم خوب و دوست داشتنی است.
طنز داستان عمومی است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد