مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

قدرت و جلال


قدرت و جلال، اثر گراهام گرین، داستان کشیشی کاتولیک و الکلی در مکزیک انقلابی اوایل قرن بیستم است که در آن مذهب و الکل هر دو ممنوعند و مجازات کشیش بودن مرگ است.

داستان در یک بندرگاه شروع می شود؛ جایی که کشیش پس از مدت ها تعقیب و گریز بنا دارد به طور ناشناس سوار کشتی شود و از کشورش بگریزید. کشیش که ظاهرش شبیه دوافروش های دورگرد است در بندر با دندانپزشکی آمریکایی و مقیم مکزیک آشنا می شود. دندانپزشک از او سراغ کنیاک که کالایی قاچاق است را می گیرد و وقتی می فهمد او قدری اکنیاک همراه دارد  او را به منزل خود دعوت می کند تا در آنجا در فرصت باقی مانده تا حرکت کشتی لبی ترکنند.

به نظر می رسد همه چیز مهیای خروج بی سروصدای کشیش از مکزیک است تا این که سرو کله ی پسربچه ای پابرهنه و ژنده پوش پیدا می شود که به دنبال یافتن پزشکی برای عیادت از مادر در حال موتش آمده است. دندانپزشک می خواهد پسر بچه را رد کند اما کشیش که می فهمد آدمی در آستانه ی مرگ است، تن به تقدیر می دهد و به قیمت از دست دادن کشتی پا در راه می گذارد و سفر طولانی و دشوار آفاقی و انفسی خود را آغاز می کند.

پلیس و ارتش علاوه بر کشیش در تعقیب آدم کشی آمریکایی است که پس از ارتکاب چندین ففره قتل به مکزیک گریخته است و پیداست که سرنوشت این دو در جایی از داستان بایکدیگر تلاقی می کند.

از اشخاص محوری داستان ستوانی انقلابی و متعصب است که عملیات تعقیب کشیش را با اختیارات ویژه رهبری می کند. او آزاد است تا از روستاهای محل اقامت یا عبور کشیش افرادی را به گروگان بگیرد و در نهایت تیرباران کند تا به این طریق روستاییان را از پناه دادن و همکاری با کشیش بازدارد.

گراهام گرین قدرت و جلال را بر اساس و به منظور بازسازی زندگی عیسی مسیح ساخته و به همین جهت در داستان مردی را تدارک دیده که عیناً ایفاگر نقش یهودا در ماجرای مسیح است و بنا دارد در مقابل دریافت پاداشی که برای دادن اطلاعات منجر به دستگیری کشیش تعیین شده او را لو بدهد.

قدرت و جلال ترجمه ی هرمز عبداللهی است و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1398/06/05 ساعت 16:22

سلام بر مداد گرامی
در میان کارهایی که از گرین خوانده‌ام این کتاب را جور دیگری دوست دارم. تا الان به نظرم بهترین کارش همین است. هم طنازی‌های خوبی داشت و هم نکات عبرت‌آموز بسیار.
بالاخره یکی از کتاب‌هایی که خواندید را من قبلاً خوانده بودم. خدا رو شکر!

درود بر میله بدون پرچم
این تنها کاری است که از گراهام گرین خوانده ام و مشوقم هم خودت بودی.

سحر 1398/06/09 ساعت 08:34

از این نویسنده فقط "آمریکایی آرام" را خیلی وقت پیش خواندم و یادمه که خیلی لذت بردم. اما این کاری که شما معرفی کردید به نظرم درونمایۀ قوی تری دارد. زندگی خود گرین هم خیلی جالب بود و قطعا کتابهایش بازتاب دهندۀ برخی از آن تجربه هاست.

از گراهام گرین زیاد شنیده ام اما چنان که گفته ام این تنها کاری است که از او خوانده ام. این ایده که آخرین کشیش باقی مانده در کشوری کاتولیک به وسعت مکزیک ( یا بخش هایی از آن )مردی الکلی و زناکار باشد ایده ی جالبی است که نمی دانم چقدر در رخدادهای واقعی آن کشور در زمان داستان ریشه دارد.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد