مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

نبرد

 

نبرد نام  رمانی تاریخی  است از کارلوس فوئنتس.

درون مایه ی اصلی یا موتور محرک داستان، عشق توأم با عذاب وجدان و پس زمینه ی تاریخی آن مبارزات استقلال طلبانه ی آمریکای لاتین در برابر استعمار اسپانیا در فاصله ی سالهای 1810 تا 1822 است.

شخصیت اصلی داستان بالتاسار یوستوس، جوانی استقلال طلب، انقلابی و پیرو اندیشه های روسو است. بالتاسلار دو دوست صمیمی و هم رزم دارد. یکی از این دو که راوی داستان نیز هست پیرو اندیشه های دیگر چهره ی برجسته ی عصر روشنگری، دیدرو و دیگری پیرو ولتر است.

در شروع داستان بالتاسار تصمیم دارد فرزند تازه متولد شده ی فاحشه ای سیاه پوست را با فرزند رئیس دیوان عالی، مارکی دکابرا عوض کند. او مخفیانه به محل سکونت دکابرا می رود و در آنجا چشمش به همسر جوان و زیبای او اوفلیا سالامانکا می افتد و به او دل می بازد.

دلباختگی بالتاسار اما مانع از اجرای نقشه ی او نمی شود. او کودک را عوض می کند و همان شب اتفاقی هولناک رخ می دهد که بالتاسار خود را مقصر آن می شمارد.

در جریان تحولات بعدی، اوفلیا بوئنوس آیرس را ترک می کند و بالتاسار که نسبت به او احساس عشقی توام با عذاب وجدان دارد، با پذیرفتن ماً موریت هایی خطرناک، دن کیشوت وار پهنه ی وسیع آمریکای لاتین را به جستجوی اوفلیا در می نوردد.

نبرد به رغم وسعت و پراکندگی جغرافیایی و تاریخی آن رمانی کوتاه و جذاب با طرحی منسجم و فضاسازی هایی قوی و تأثیرگذار است که به خوبی از پس انجام وظیفه ای که برای نشان دادن چگونگی شکل گیری هویت مستقل آمریکای لاتین با همه ی پیچیدگی ها و تناقضات آن به عهده گرفته برآمده است.

مترجم کتاب عبداله کوثری است و نشر ماهی آن را به چاپ رسانده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1399/11/04 ساعت 18:38

سلام بر مداد گرامی
به نظرم رسید با این طرح داستان و توصیفی که کردی یک داستان متفاوت (متفاوت از آنچه در آئورا و پوست انداختن دیده‌ایم) از فوئنتس باشد. ترغیب شدم برای اضافه کردنش به کتابخانه

سلام و درود بر میله عزیز
حدست کاملا درست است. از قضا در مقدمه هم به این تفاوت اشاره شده. اثر بسیار جذابی است و به علاوه حاوی اطلاعات تاریخی جالبی است. فکر می کنم آن را خواهی پسندید.

سعید 1399/11/05 ساعت 10:40

ممنون از معرفی کتاب
نبرد، اولش که خیلی روان بود.
حقیقتش قبل از نبرد غول مدفون از ایشی گورو را چند صفحه‌ای خواندم ولی روان و گیرا نبود. انگار باید تا آخر داستان بری تا داستان را بفهمی.

ممنون از توجه شما
نبرد تا آخرین صفحات جذاب و روان باقی می ماند.
از ایشی گورو غول مدفون را در کتابخانه ام نخوانده دارم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد