مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

کلارا و خورشید


آخرین رمان کازوئو ایشی گورو، کلارا و خورشید داستانی دیستوپیایی(یا پاد آرمانشهری) در باره ی آینده ای نه چندان دور است  که برخی از وجوه آن تا کنون تحقق یافته است.

راوی و شخصیت اصلی استثنایی داستان که از جمله ی جذابیت ها و امتیازات آن است ربات، یا  ای افِ آدم نمایی پیشرفته به اسم کلارا است. ای اف ها برای آن طراحی و ساخته شده اند که نوجوانان را طی دوران بلوغ تا جوانی همراهی کنند و ظاهری دخترانه یا پسرانه و منحصر بفرد دارند. کلارا از نسل ای اف های بی 2 است که به تدریج جای خود را به نسل بعدی بی3 می دهند.

ای اف ها به نوبت در داخل ویترین فروشگاه قرار می گیرند تا در معرض دید رهگذران قرار بگیرند و در یکی از همین دفعات است که کلارا با صاحب آتی خود، جوزی آشنا می شود و بر خلاف مقررات به او قول می دهد منتظرش بماند تا در آینده ای نزدیک او را خریداری کند.

کلارا رباتی با کنجکاوی و حساسیتی استثنایی و جوزی دختری باهوش و بیمار است. در گزینش نهایی کلارا، مادر جوزی از او سئوالاتی در مورد جزئیات گفتار و رفتار فرزندش می پرسد که علت آن در طول داستان و به تدریج بر خواننده آشکار می شود.

ای اف ها انرژی خود را از خورشید می گیرند و کلارای کنجکاو در دوره ی حضور در ویترین شاهد صحنه ای است که آن را معجزه ی خورشید تلقی می کند و در طول داستان تلاش می کند تا و لو با ایثار چیزی از خود آن را مجدداً برانگیزد.

جوزی و اکثر هم نسلانش از طریق ویرایش ژنتیکی ارتقای هوش پیدا کرده اند و بخت آنها برای ورود به دانشگاه و بدست آوردن شغل و موقعیت اجتماعی مناسب به مراتب بیش از بچه های دارای هوش معمولی که دوست جوزی دیک یکی از آنهاست. بیماری جوزی که گره ی اصلی داستان و محرک اصلی مادر او و کلارا در تصمیمات و اقدامات آنهاست از تبعات ویرایش ژنتیکی اوست.

کلارا و خورشید اثری عمیق و تأمل برانگیز با پرسش هایی اساسی است. ایشی گورو داستان را در دوره ی همه گیری کرونا نوشته و ردپای اتفاقات جاری دنیا از جمله آموزش از راه دور و تبعات احتمالی منفی آن بر جامعه پذیری نسلی که از این طریق آموزش می بیند در آن به چشم می خورد.

از سئوالات اساسی داستان که در ذیل بحث ریسک  تزریق واکسن کرونا به کودکان و نوجوانان هم می تواند مطرح باشد این است که والدین تا کجا باید برای تأمین و تضمین سلامت و آتیه ی فرزندان خود آنان را در معرض مخاطرات ناشناخته و از آن دشوارتر، شناخته شده ی احتمالی قراردهند؟

...........................

مشخصات کتاب: کلارا و خورشید، کازوئو ایشی گورو، ترجمه ی امیر مهدی حقیقت، نشر چشمه.

نظرات 4 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1400/10/20 ساعت 17:52

سلام بر مداد گرامی
با شناختی که از ایشی‌گورو دارم و موضوع داستان که با خواندن مطلب متوجه آن شدم مطمئنم که داستانی عالی از کار درآمده است. همانند هرگز رهایم مکن که در کنار داستان جذابش موضوعی بسیار قابل تأمل داشت.
کدام ترجمه را خواندید؟

سلام و درود
کلارا و خورشید بسیار جالب و تامل برانگیز است. به یکی از دوستان که همزمان داستان را خواندیم گفتم یکی از ویژگی های ایشی گورو تفاوت بارز موضوعات و ژانر آثارش است. بعد از این داستان غول مدفون را خواندم که اثری به کل متفاوت است و با فاصله ی دو داستان وقتی یتیم بودیم را در برنامه دارم.
کتاب من ترجمه ی امیر مهدی حقیقت است. سئوالت باعث شد یادم بیفتد مشخصاتش را به یادداشت اضافه کنم. ممنون.

سلام مداد
توضیحت رو که خوندم عاشق داستان شدم
فکر کنم این کتاب اکثر مولفه های جذابیت مورد نظرم رو داره
تخیلی بودن
ربات های هوشمند
قهرمان اصلی داستان " باهوش و بیمار" هست و متفاوت با بقیه و احتمالا آسیب پذیر تر و تنها تر از بقیه همسن و سال هاش
و ...
فقط اگر نوشته آیزاک آسیموف بود دیگه رد خور نداشت
تا حالا از ژاپن فقط فیلمهای کوروساوا رو دوست داشته ام
و کتاب خدمتکار و پروفسور به عنوان اولین کتاب ژاپنی هنوز در صف انتظاره

برم ببینم پی دی اف این کتاب رو میتونم پیدا کنم
سپاس از معرفی این کتاب

سلام و درود
فکر کنم این داستان نا امیدت نکند و به نظرم مدخل خوبی برای ورود به دنیای ایشی گوروست.
البته قابل ذکر است که ایشی گورو خودش را نویسنده ی ژاپنی نمی داند و به جز منظر پریده رنگ تپه ها هیچکدام از داستان هایش ارتباطی با ژاپن ندارد.
ممنون از لطف و توجه شما.

سلام مداد
کتاب رو تازه تموم کردم
به همون زیبایی و لطافتی بود که بعد خوندن صفحات اول پیشبینی کرده بودم
از بس کتاب سیاه و بقول "میله" رئالیستی دور ور ما رو گرفته روح و روان ما هم سیاه شده !!! خوندن آثار لطیفی مثل این هر چند وقت یکبار لازمه
سپاس و تشکر مجدد برای معرفی این کتاب

خوشحالم که کتاب را پسندیدید.
از قضا پریشب وقتی یتیم بودیم را از همین نویسنده تمام کردم. به نظرم تنوع ژانر و موضوع داستان هایش به گونه ای است که می شود گفت هیچ دو اثرش به یکدیگر شباهت ندارند و البته همگی شان جذاب و خواندنی اند.
اصولا گه گاه تنوع لازم است.
ممنون از لطف و توجه شما.

سلام بر مداد سیاه عزیز
امیدوارم علی رغم این روزگار خوب و خوش و سلامت باشی
از ایشی گورو تنها یک کتاب هرگز رهایم مکن خواندم و برای همان یک کتاب هم که شده همواره در ذهنم برایشان احترام خاصی قائلم.
غول مدفون را در برنامه دارم و با یادداشت شما به شرط بقا حتما به سراغ این کتاب هم خواهم رفت.
ممنون

سلام و درود بر مهرداد گرامی
غول مدفون را چندی قبل تمام کردم و وقتی یتیم بودیم را با فاصله یک کتاب بعد از آن. آنچه در مورد ایشی گورو به نظرم می رسد این است که علاوه بر تسلطش به داستان نویسی نویسنده ای بسیار خلاق است و تفاوت بین آثارش از نظر ژانر و موضوع چندان زیاد است که به دشواری بتوان باور کرد حاصل ذهنی واحدند.
غول مدفون از جهاتی نقطه ی مقابل کلارا و خورشید است و اگر ژانر تاریخی و فانتزی مدل رمانس را بپسندی بسیار جالب است.
ممنون از لطف و توجهت. تندرست و شادکام باشی.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد