مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

مون بزرگ

مون بزرگ که در زمره ی برجسته ترین کلاسیک های ادبیات فرانسه شناخته می شود، تنها رمان خالق جوان درگذشته اش آلن فورنیه است.

داستان شامل سه بخش و چهل و شش فصل است و توسط راوی شخصیتی از اشخاص داستان روایت می شود. او فرزند و شاگرد مدرسه ای تک کلاسه است که توسط پدرش، آقای سورل اداره می شود. مکان داستان مناطقی روستایی در فرانسه و زمان آن اواخر قرن نوزدهم است.

داستان با حضور شخصیت اصلی آن، آگوستن مون، در مدرسه و خانه ی راوی که در همان مدرسه واقع است شروع می شود. مون که پسری قدبلند و خوش سیماست در خانه ی آقای سورل پانسیون می شود و راوی و تعداد دیگری از شاگردان مدرسه از همان ابتدا تحت تأثیر جاذبه ی او قرار می گیرند.

اتفاقی که نیروی پیش برنده ی داستان را تامین می کند غیبت کوتاه مدت و بدون اجازه ی مون از مدرسه است. او در اثنای این غیبت از قلعه ای نسبتاً باشکوه در مکانی دور و ناشناخته سر در می آورد و در آنجا در فضایی ابهام آلود و کمابیش سوررئال در یک مهمانی که به بالماسکه ای با لباس های عجیب و قدیمی شبیه است با دختری زیبا و مرموز به اسم ایوون دوگاله آشنا می شود و به او دل می بازد. تمام فکر و ذکر مون پس از بازگشت به مدرسه یافتن آن مکان رؤیایی و رفتن به آنجاست و راوی در این تلاش یار و یاور وفادار اوست.  

داستان علاوه بر مون، راوی و ایوون، شخصیت محوری دیگری هم دارد که سرنوشت مون در طرح به تدریج گسترش یابنده ی داستان به شکلی اسرار آمیز که در پایان گره گشایی می شود با او مرتبط می شود. این فرد برادر ایوون، فرانتس است و او به همراه خود دختری دیگر را به جمع اشخاص محوری وارد می کند. مون در اثنای حضور در قلعه متوجه می شود که مهمانی در حال برگزاری به فرانتس مربوط است که خود در آنجا حضور ندارد. در اواخر حضور مون در قلعه او یادداشتی میابد که توسط فرانتس نوشته شده است:« نامزدم گم شده و به من پیغام داده که نمی تواند همسر من باشد. گفته که شاهزاده نیست، یک دختردوزنده است. نمی دانم چه کنم. می روم. دیگر میلی به زندگی ندارم...»

به رغم این محرک مون در جستجوی ایوون عشق است، مون بزرگ اثری عاشقانه نیست. داستان دارای پیچش  ها یی  راز آمیز و نوعاً دراماتیک است که با طبیعت تصمیمات جوانانه ی شخصیت اصلی قابل  توجیه است تا با عشق.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مون بزرگ، آلن فورنیه، ترجمه ی مهدی سحابی، نشر مرکز.

نظرات 3 + ارسال نظر
سید محسن 1401/04/04 ساعت 15:47

*دقت کرده اید؟ در زمان بروز حادثه، کاملا آگاهانه و بدون تفکر در باره نحوه فرارمان، فقط می گریزیم.

اگر منظورتان را درست فهمیده باشم فکر کنم در این قبیل موارد ما عمدتاً به شکلی غریزی عمل می کنیم.

میله بدون پرچم 1401/04/04 ساعت 17:25

سلام بر مداد گرامی
این از معدود کارهایی است که من قبل از شما خواندم
برای من چیزی که بعد از این سالها در ذهن باقی مانده و هنوز برایم جذاب است همین سفر یک روزه مون به آن قلعه است چون تا آن اواخر کاملاً این سفر را یک امر سورئال تلقی می‌کردم و انتظار داشتم در پایان همین را رو کند اما برخلاف تصورم تقریباً همه چیز واقعی بود.
نویسنده هم طفلکی خیلی زود پس از نوشتن کتاب در جبهه‌های جنگ اول کشته شد و طعم شهرت و موفقیت را نچشید و به همان شربت شهادت اکتفا کرد.

سلام و درود
کم نیستند کارهایی که تو پیش از من خوانده ای. یادداشتت را دوباره خواندم. در مورد سن و سال فرانتس حین ازدواج مطمئنی که محاسباتت درست بوده؟ چون چنین چیزی به نظرم نرسید.
برای من قسمت سخت ماجرا فهم میزان جدیت مون در عمل به قولش به فرانتس بود.
از خسارات جنگ اول جهانی هرچه بگوییم کم است. یکی هم همین خسارتی که به عالم هنر و ادبیات زده است. از قضا مشغول نوشتن یادداشت در مورد هتل ساوی اثر جوزف روت بودم دیدم در پایان در مورد این جنگ کذایی دوبار از لفظ ابلهانه استفاده کردم.

میله بدون پرچم 1401/04/06 ساعت 10:38

سلام مجدد
دیگه خیلی سال گذشته است اما قدر مسلم موقع ازدواج در سنین نوجوانی بوده است... در مطلب نوشته‌ام دوازده سال که با وقایع بعدی جور درنمی‌آید یعنی باید چند سالی بیشتر از دوازده بوده باشد... تا این حد یادمه!

وقت کنم دوباره می روم سراغ کتاب ببینم اوضاع از چه قرار است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد