مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

زوال فرشته ـ یوکیو می شیما


زوال فرشته آخرین کتاب از مجموعه ی دریای حاصلخیزی  است.

داستان با توصیفی طولانی و زیبا از بندرگاهی آغاز می شود که محل کار و زندگی شخصیت اصلی است. او پسری شانزده ساله به اسم تورو است که در ایستگاه دیده بانی بندر کار می کند.

 زمان داستان نسبت به پایان کتاب قبل حدود شانزده سال جلوتر آمده و به دهه ی هشتاد قرن بیستم رسیده است. هوندا که شخصیت محوری هر چهار کتاب مجموعه  است در این زمان مردی هفتاد و شش ساله، بازنشسته و بدون فرزند است که چند سالی است همسرش را از دست داده است.

تورو پسری منزوی است که خود را آدمی برگزیده ی سرنوشت می داند که به این دنیا تعلق ندارد. تنها دوست و همدم او دختری مجنون و زشت رو به اسم کینوئه است که فکر می کند بسیار زیبا و از همین رو در خطر آزار و اذیت از سوی مردان متجاوز است. تنها مردی که او به وی اعتماد دارد تورو است. او هر از چند گاهی به دیدار تورو می آید و هدایایی کوچک برای او می آورد.

در زوال فرشته که نامش برگرفته از داستانی بودایی در مورد سی وسه فرشته  و پنج نشانه ی زوال آنهاست.کی کو  که در کتاب پیشین هم نقشی به عهده داشت، پس از مرگ همسر هوندا، همدم و هم سفر او  است. آن دو  در سفر به شهر بندری محل زندگی تورو از محل کار او سر در می آورند و کنجکاو برای تماشای بندر به داخل ساختمان می روند.

تورو که چند لحظه پیش دوست دختر مجنونش او را ترک کرده، تنهاست با گلِ هدیه ی دختر در پشت گوش و  پیراهنی که به لیل گرمای هوا دکمه های آن را باز گذاشته است.  هوندا  و کی کو مدتی در اتاق کار تورو توقف می کنند و در آن بین سه خال با موقعیت خاص در قسمت زیر  بغل و سینه ی چپ تورو  توجه هوندا را به خود جلب می کند.

او که طی این سالها معلوماتش در مورد تناسخ به کمال رسیده، احتمال می دهد که  تورو به واسطه ی شاهزاده خانم تایلندیِ کتاب سوم، تناسخ یافته ی دوست محبوب روزگاران پیشین او، کیو آکی باشد.

  هوندا دفتری کاراگاهی را به خدمت می گیرد تا تورو  را زیر نظر بگیرند و در مورد گذشته اش تحقیق کنند. خلاصه ی نتیجه تحقیق این است که او پسری بسیار باهوش  با ضریب هوشی صد و پنجاه و نه و با اعتماد به نفس بالاست که در کودکی والدین خود را از دست داده و مجبور به ترک تحصیل شده است. او سرگرمی خاصی ندارد، اوقات فراغتش را در کتابخانه و سینما می گذراند و هیچ گونه علائق سیاسی ندارد. خانواده ی او بودایی بوده اند لیکن او علاقه ی جندانی به مذهب ندارد. به علاوه معلوم می شود که در خانواده ی آنها تا سه نسل هیچکس به بیماری روانی مبتلا نبوده است.

تنها چیزی که در این میان  محل تردید  است این است که مشخص نیست زمان تولد تورو با فاصله ی زمانی لازم برای تناسخ پس از فوت شاهزاده خانم  تطابق دارد یا خیر.

هوندا که از نتیجه ی تحقیقات راضی است، در اقدامی سرنوشت ساز و  با کمک رئیس تورو  او را به صورت رسمی و قانونی به عنوان فرزند خوانده  و وارث خود می پذیرد. او  پسر نوجوان را  را به خانه ی خود می آورد  و  برای تعلیم و تربیتش معلمینی استخدام می کند.

 تورو از پیچیده ترین اشخاص  دریای حاصلخیزی است. او هوندا را تنها واسطه ای می بیند که آنچه را کائنات برایش مقرر و مقدر داشته در اختیارش بگذارد. او در ابتدا به شکلی پنهانی و اندک اندک به صورت آشکار  همچون فرزندی ناخلف با پدر خوانده اش از در مخالفت در می آید  و در این راه تا آنجا پیش می رود که قصد می کند به طریقی او را از زندگی خود حذف و اموال و داریایی هایش را تصرف کند؛ غافل از این که اگر حدس هوندا در مورد تناسخ او درست باشد او  باید در بیست سالگی به طریقی بمیرد تا روحش در چرخه ی تناسخ بعدی قرارگیرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: زوال فرشته، یوکیو می شیما، ترجمه ی غلامحسین سالمی، انتشارات نگاه.

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1401/05/24 ساعت 16:27

سلام بر مداد گرامی
با توجه به زمان داستان به نظر می‌رسد به نوعی نویسنده دست به پیش‌بینی آینده هم زده باشد. اینطور نیست؟

سلام ودرود
گرچه زمان پایان کتاب آخر از مرگ نویسنده جلوتر است، دریای حاصلخیزی به نحوی بارز اثری گذشته گرایانه و نوستالژیک است. همین چرخه ی تناسخی که هوندا دنبال می کند در اصل جستجوی دوست از دست رفته ی اوست.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد